آفتابنیوز : آفتاب: سینما - نزهت بادیدر تاریخ هنر و ادبیات جهان هیچ مکانی را سراغ نداریم که محبوبیت پاریس را داشته باشد و به عنوان منبع الهام هنرمندان مختلف شناخته شود.
وودی آلن با تازهترین فیلمش «نیمه شب در پاریس» ما را به سفری رویایی و نوستالژیک به شهر جادویی پاریس دعوت میکند. با تماشای فیلم انگار واقعا به پاریس رفتهایم و همه جاهای دیدنی و خاطره انگیز آن را دیدهایم، حتی بهتر از یک سفر واقعی!
دلیل این بهتر بودن هم در این است که با تماشای این فیلم فقط پاریس این سالها را نمیبینیم، بلکه وودی آلن این امکان را برایمان فراهم میکند که به گذشته طلایی پاریس در دهه 1920سفر کنیم و تجربه متفاوتی را از سر بگذرانیم.
داستان درباره یک نویسنده خیالپرداز به نام گیل است که سودای زندگی در دهه باشکوه 20پاریس در کنار هنرمندان بزرگ آن دوره را دارد. دقیقا مثل همه ما که فکر میکنیم دیر به دنیا آمدهایم و اگر در دورههای گذشته زندگی میکردیم، حتما آدمهای خوشبختتری بودیم.
عنوانبندی فیلم با تصاویری چشمنواز همچون کارت پستالهایی مسحورکننده از پاریس همراه با موسیقی نوستالژیک جاز، پیشدرآمدی برای ورود ما به شهری است که میتواند در آن رویاهایمان واقعی شود. از همان ابتدا که گیل از نامزد و دوستانش جدا میشود تا به تنهایی در شبهای خیال انگیز پاریس قدم بزند، داریوش خنجی با برداشتهای بلند دوربین آرام و سیالش حس پرسهزنی در رویا را تداعی میکند.
صحنهای از فیلم «نیمهشب در پاریس»
وقتی گیل روی پلههای کلیسای قرن هفدهمی مینشیند و بعد ناقوس نیمه شب به صدا درمیآید و یکدفعه از انتهای خیابانی خلوت سرو کله یک ماشین قدیمی پیدا میشود و سرنشینان آن، گیل را به همراهی با خود دعوت میکنند، احساس میکنیم اینجا همان جایی است که میتواند جادو اتفاق بیفتد و ما به پاتوقها و محفلهای هنرمندان محبوبمان در پاریس دهه 20راه یابیم و با آنها دیدار و گفتوگو کنیم.
پیش از این تسلط فوقالعاده آلن بر تاریخ هنر و ادبیات را دیده بودیم و به بحثهای روشنفکری و ارجاعاتش به شخصیتها، کتابها، فیلمها و آهنگهای معروف عادت داشتیم. اگر یادتان باشد برای اولین بار در فیلم بینظیر «آنی هال» بود که یکدفعه وسط گفتوگوی شخصیتهای فیلم در صف سینما، سرو کله مک لوهان پیدا شد تا درباره نظریهاش توضیح بدهد.
اما روبرو شدن با این همه نویسنده و شاعر و نقاش و فیلمساز که خدا میداند به هر کدامشان چه عشقی میورزیم، تجربه مسحورکنندهای است. وقتی گیل با ارنست همینگوی ملاقات میکند و قرار میشود تا گرترود استاین رمانش را بخواند و دربارهاش نظر بدهد، از شدت هیجان و خوشحالی میگوید که قلبش میخواهد از جا کند شود. اگر ما هم جای او بودیم و با اسکات فیتز جرالد، سالوادور دالی، لوئیس بونوئل، من ری، کول پورتر و پابلو پیکاسو روبرو میشدیم، دقیقا همین حال عجیب را داشتیم.
درواقع، فرق گیل با نامزد کسلکننده و دوستان پرمدعا و خانواده سطحیاش این است که آنها فقط توریستهایی هستند که در میان اماکن و بناهای تاریخی میچرخند، به نقاشیها و مجسمهها و معماری ساختمانها نگاه میکنند، اشیاء آنتیک و گران میخرند، به اطلاعات داخل کتابها و کاتالوگها و راهنماها با بیتوجهی گوش میکنند و طوری در پاریس میگردند که انگار هیچ فرقی با شهرهای دیگر ندارد.
اما پاریس برای گیل فقط شهری برای گردش و بازدید و تفریح نیست، بلکه شهر رویا و الهام و خلاقیت است که تکتک آثار هنری و خاطره هنرمندانش میتوانند وجودش را تسخیر کنند و زندگیش را تحت تاثیر قرار دهند. به همین دلیل فقط اوست که شانس این را مییابد که رویایش برای زیستن در دهه 20پاریس واقعی شود و آرزویش برای راه یافتن به جمع غولهای ادبی و هنری و ارتباط با آنها محقق گردد.
تازه بعد از نفوذ به گذشته و گذراندن چنین تجربه منحصر به فردی است که راه غلبه بر زمان را مییابد و یاد میگیرد که چطور با عشق ورزیدن به تخیلات و رویاهایش، از کسالت، رخوت و روزمرگی جاری در زمان حال بگریزد و آن را به شکل دلخواه خود درآورد.
به همین دلیل است که شهامت لازم را مییابد تا کار مزخرفش در هالیوود را رها کند، با نامزدش به هم بزند، در پاریس بماند و رمانش را بنویسد. بعد از چنین تصمیمگیری مهمی است که در یک نیمهشب بارانی در کنار رود سن دختری را مییابد که در یک مغازه آنتیک فروشی کار میکند، آهنگهای قدیمی کول پورتر را دوست دارد و از قدم زدن در زیر باران لذت میبرد.
هرچند این دختر به پای افسون، شور و الهام بخشی آدریانا که در زمان گذشته گیل را مجذوب خود میکند، نمیرسد اما میتوان امیدوار بود که حرفهای او را باور کند ودر کنار گیل برای سر رسیدن ماشینی که آنها را به زمانهای گذشته ببرد، صبر کند و با او در دنیای خیالیش همراه شود.
البته فقط کسانی میتوانند در جاذبه و گیرایی فضای فیلم غرق شوند و نکات طنازانه و دلچسب آن را درک کنند و لذت ببرند که به اندازه کافی به تاریخ، ادبیات، هنر، زندگی نوابغ و هنرمندان، روابط، احوالات، پاتوقها و جریانهای تاثیرگذار آن دوره آشنایی و علاقه داشته باشند. آن وقت این فیلم برایشان به بهترین سفری که تا به حال داشتهاند، تبدیل میشود که خاطرات آن را هرگز فراموش نخواهند کرد.
{$old_album_143056}