آفتابنیوز : آفتاب: از زمان مسئولیت بنده به عنوان رئیس مجلس شورای اسلامی و در زمان بعد از دفاع مقدس که روابط را با روسیه فعال کردیم، تا به حال بطور نسبی از رفتار روسیه راضی هستیم.
در زمان آقای گورباچف، سفری به روسیه کردم و مذاکرات خیلی طولانی و وسیع داشتیم و در بسیاری زمینهها تفاهم نامههایی بین ما منعقد شد که بعضی از آنها تاکنون نیز در حال اجراست که از جمله آنها نیروگاه بوشهر است.
*روسها تحت فشار آمریکا هستند. منافعی در روابط با آمریکا دارند. گاهی فشار آمریکا حرکت روسیه را کُند میکند. امّا هیچ وقت این حرکت قطع نشده و برنامههایمان ادامه دارد.
*بحث انتخابات ریاستجمهوری در روسیه مهم است. این انتخابات یکی از عواملی است که بر مواضع مقامات کرملین در حوزه سیاست خارجی و در قبال سایر کشورها تأثیر میگذارد. روابط ایران و روسیه نیز از این تأثیرات مستثنی نیست، چرا که دولت روسیه و به ویژه آقای پوتین برای پیروزی در این انتخابات نیاز به اتخاذ و نمایش مواضع ضدامریکایی و نشان دادن استقلال عمل در سیاست خارجی دارد.
* به نظر من این یک واقعیت است، که هم طرف روس و هم طرف ایرانی به آینده روابط امیدوار شده و در این مسیر گام برداشتهاند. موضوعات جدیدی برای رایزنی و گفتگو بین دو کشور وجود دارد که از این جمله میتوان به موضوع سوریه و فشارهای داخلی و خارجی بر این کشور اشاره کرد. این روندها نشان میدهد که باید تحولی در روابط تهران- مسکو شروع شود و این تحولات صرفاً به حرف و اندیشه محدود نشود.
* مواضع مقامات کرملین از جمله آقای لاوروف در دیدار با آقای صالحی نشان دهنده این است که طرف روس از موضع ابتکار و با نگاهی مثبت میخواهد وارد موضوع هستهای ایران شود و در واقع بر آن است تا قدمی عملی برای حل این موضوع بر دارد.
*روسیه هم مثل غربیها نگران قدرت یافتن ایران در جهت دسترسی به سلاح هستهای در صورت ضرورت است. از نگاه طرف روس، هم در غرب و هم در طرف ایرانی، تمایلی برای حل این مسئله مشاهده شده است. به عبارت دیگر، دو طرف با درک ناکامی راهحلهای گذشته ممکن است از راهحل جدید استقبال کنند. لذا، طرح این ابتکار مسئلهای عینی است که اتفاق افتاده و در آن بحث اعتبار و حیثیت روسیه نیز در میان است. اما در مورد اینکه چشمانداز این طرح چیست باید روند تحولات را رصد کرد.
* در برخی مواقع روسها به تعهدات خود عمل نکرده و مشکلاتی را برایمان ایجاد و اعتمادمان را ضعیف کردهاند، ولی در مجموع می توان گفت: در دورهای که نظام بینالملل به شکل نظام یک-چندقطبی است (شرایط فعلی)، هیچ یک از بازیگران نمیتوانند رابطه خود با کشور دیگر را بدون توجه به ملاحظات قدرت اصلی این نظام تنظیم کنند. چرا که این ساختار الزامات خاص خود را به دنبال دارد. برای روسیه نیز در روابط با ایران، طبیعتاً این فاکتور وجود دارد
*واقعیت این است که روابط روسیه و امریکا بر روابط مسکو با تهران تأثیر دارد، کما اینکه بسیاری از جوانب روابط ایران و روسیه به خاطر مؤلفهای به نام امریکا با تغییراتی مواجه شده که از این جمله میتوان به مخالفت هر دو کشور با نظام تکقطبی بینالمللی و مخالفت واشنگتن با دستیابی ایران به فنآوریهای پیشرفته اشاره کرد.
*باید پذیرفت که روسیه نمیتواند بازی مستقلی در موضوع پرونده هستهای ایران داشته باشد، چرا که این موضوع یک «پکیج» است و نهادها و کشورهای درگیر در این پرونده، چه در شورای امنیت سازمان ملل و چه در سازمان بینالملل انرژی اتمی، استقلال عمل روسیه را بر نمیتابند. باید به این نیز توجه داشت که مسائل حول موضوع پرونده هستهای ایران دوجانبه نیست و اساساً ماهیتی چندجانبه دارد. این در حالی است که در برخی روابط دوجانبه نیز استقلال عمل مفهومی کاملاً نسبی و وابسته به شرایط و در برخی مقاطع غیرممکن دارد.
*رویدادهای اخیر نشان داد که روابط ایران و روسیه آنگونه که تصور میشد از استحکام کافی برخوردار نیست و در شرایط شکنندهای قرار دارد. اگرچه تحلیلگران و افکار عمومی داخلی ماهیت دوگانه سیاست خارجی روسیه را مهمترین دلیل این شکنندگی میدانند، اما پیش از آنکه بخواهیم روسها را متهم به هر صفت یا رفتاری بکنیم، باید دید که نوع نگرش و سیاستهای ایران نسبت به همسایه شمالی خود تا چه اندازه مبتنی بر واقعیتها و تا چه اندازه مبتنی بر فضای ذهنی خودساخته بوده است.
*پرسش این است که آیا باید وضعیت فعلی در روابط دو کشور را تماماً محصول سیاست خارجی مزورانه روسها دانست یا اینکه برداشتهای نادرست و غیرواقعبینانه ما از سیاست جهانی در دوره پس از جنگ سرد نیز در شکلگیری این وضعیت مؤثر بوده است؟ شواهد حاکی از آن است که فارغ از ماهیت چندگانه سیاست خارجی روسیه، شاید نوع رویکرد ایران به روابط با این کشور نیز با مشکل مواجه بوده است.
*حداقل میتوان گفت که شکل موجود رابطه ایران و روسیه بر مبنای انتخاب استراتژیک ایران نبوده است. روابط جدید ایران و روسیه در شرایطی شکل گرفت که جمهوری اسلامی ایران به دلیل دشمنیهای ایالات متحده با فشارهای متعددی مواجه بود و همکاری با کشورهایی مانند روسیه برای ایران میتوانست از اهمیت زیادی برخوردار باشد. متأسفانه سابقه اشغال افغانستان توسط شوروی سابق خاطره بدی بر اذهان مردم ایران از روسها به جای گذاشت به هرحال در شرایط موجود اغلب فراموش میشود که رابطه ایران با روسیه در چنین وضعیتی شکل گرفت. بدیهی است که روابط شکلیافته در شرایط خاص از ویژگیها و الزامات خود برخوردار است و باید بر مبنای منطق خاص خود مورد توجه و تحلیل قرار گیرد.
*یکی از آسیبهای سیاست خارجی ایران در سالهای اخیر گرایش به سیاه و سفید دیدن کشورها بوده است. در مورد روسیه نیز به نظر میرسد که در جریان تحولات اخیر تحلیلها به سمت این موضوع سوق پیدا کردهاند که روسها از سمت سفیدی به سمت سیاهی رفتهاند. در حالی که باید پذیرفت که بسیاری از کشورها میتوانند در فضای خاکستری قرار داشته باشند و این نوع رفتار ماست که میتواند آنها را به سمت سفیدی یا سیاهی سوق دهد. این حالت بدترین حالتی است که میتواند در روابط با روسیه رخ دهد.
*مقامات روس بارها اظهار داشتهاند که ما متحد استراتژیک نداریم، اما این موضوع در ایران چندان جدی گرفته نشده است. بهعبارت دیگر، عدم درک دقیق از نظام بینالمللی باعث شده است که این تصور در ایران ایجاد شود که نظام بینالملل واقعاً نظامی متکثر است. نظام بینالملل در بهترین وضعیت، نظامی یک- چندقطبی است؛ یعنی در اکثر موضوعات نظامی و استراتژیک یک قطب و در برخی موضوعات دو یا سه قطب حضور دارد. با این حال، نظام بینالملل بیشتر تکقطبی است و این موضوع مفهوم ایجاد جبهه بینالمللی را محدود میکند. بحث اتحادناپذیری در اکثر اسناد امنیت ملی، اظهارات و رفتارهای روسیه کاملاً قابل درک است. در واقع وقتی روسیه حاضر نیست با بلاروس وارد اتحاد استراتژیک شود، ایران جای خود را دارد. نتیجه این درک غلط از سیاست خارجی روسیه آن بوده است که به انتظارات غیر واقعی از این کشور دامن زده بشود.
*روسها در دکترین سیاست خارجی خود تحت عنوان سند تدبیر سیاست خارجی یا سند مفهوم سیاست خارجی اولویتهای خود را بیان کردهاند. بر اساس این دکترین، ایران اولویت پنجم سیاست خارجی روسیه است. از طرفی در بحث تهدیدات غیرمستقیم نیز ایران به عنوان یک تهدید غیر مستقیم مطرح میشود. حتی در آخرین سند صراحتاً گفته شده است که ایران هستهای تهدیدی امنیتی برای روسیه است.
*روسیه را میتوان به عنوان یکی از کشورهای تأثیرگذار در جهان و منطقه بهشمار آورد. شناخت نوع رابطه این کشور با ایران، همواره از اهمیت بسزایی برخوردار است. در سالیان متوالی، چه قبل از فروپاشی شوروی و چه پس از آن، سیاست خارجی روسیه همواره در فضایی از ابهام، تردید و عدمقطعیت دنبال شده با این تفاوت که در قبل از فروپاشی، شوروی قدرتطلبی (رئالیسم کلاسیک)، ارزشها و هویتها (ساختارگرایی) را محور مناسبات بینالمللی خود قرار داده بود و بعد از تغییر در ساختار سیاسی این کشور، روسیه منفعتمحوری و مسئله امنیت را جایگزین ساختارگرایی کرده که این امر با رهیافت تاریخی کاملا مشهود است. در روابط ایران با این کشور مسائل متعددی همچون نیروگاه بوشهر، تعیین رژیم حقوقی دریای خزر، خطوط انتقال نفت و گاز، سامانه موشکی اس 300 اختلافات و بحث های بسیاری را برانگیخته و نحوه برخورد روسیه با این مسائل، این شائبه را تقویت کرده که این کشور در روابط با ایران، رفتاری فاقد صداقت و بهشدت منفعتطلبانه را دنبال میکند.
*از دو سال پیش تاکنون روابط ایران و روسیه به سردی گرایید و این رفتار نشانه آن است که نگرش جدیدی در سیاست خارجی روسیه در حال شکلگیری است و علت این تفاوت را باید در تغییر ساختار سیاسی دولت فعلی جستوجو کرد. پوتین و نخبگان طرفدار او که طیف سنتی و سوسیالیسم هستند با توجه به منافع مشترک بین ایران و خود معتقدند که روابط روسیه با ایران باید دوستانه و نزدیک باشد. آنها کوشیدهاند روابط این دو کشور را با توجه به نیازهای امنیتی مشترک سازماندهی کنند، اما با تغییر ساختار سیاسی دولت روسیه، سیاست خارجی این کشور نیز در رابطه با ایران تغییر کرد و سیاست خارجی روسیه به سمت همکاری با غرب چرخید. تفکر سیاست خارجی روسیه بر این پایه است که روسیه به منظور توسعه اقتصادی و منافع ملی خود نیازمند ایجاد روابط بهتر با دنیای کاپیتالیسم، آمریکا و اتحادیه اروپاست.
مرکز مطالعات ایران و اوراسیا