آفتابنیوز : آفتاب: سردبیر مجله راه با بیان اینکه یکی از اولویت های مهم کشور، اصلاح فضای رسانه ای کشور و برقراری عدالت رسانه ای است گفت: یکی از مهمترین خطاهای آقای احمدی نژاد این بود که عدالت را در همه حوزه ها مطرح کرد ولی هیچ برنامه ای برای عدالت در حوزه رسانه نداشت و تا این عدالت برقرار نشود بسیاری از مشکلات دیگر اصلا طرح نمی شود که بخواهد حل شود.
وحید جلیلی، سردبیر نشریه راه و نظریه پرداز عرصه رسانه در گفتگو با پایگاه اطلاع رسانی جبهه متحد اصولگریان به مظلومیت عرصه سیاست گزاری فرهنگی در مجلس اشاره کرده و تاکید می کند مجلس هفتم و هشتم نتوانسته اند طبق انتظارات دراین حوزه عمل کنند.
مشروح گفتگوی وحید جلیلی را درادامه می خوانید:
* بحث ما در ارتباط با مسایل فرهنگی و مجلس است. جبهه متحد اصولگرایان در حال انتخاب نامزد هستند چگونه می توان به انتخاب نامزدهای فرهنگی به آنها کمک کرد؟
ضمن تشکر از شما باید عرض کنم این نکاتی که ارائه خواهم کرد مخاطبش یک گروه خاص سیاسی مثل جبهه متحد یا جبهه پایداری یا ... نیست. بلکه مخاطب، بیشتر رای دهندگان هستند تا دوستان گروههای سیاسی. هر چه رای دهندگان با چشم بازتر و معیارهای دقیق تری وارد انتخابات بشوند گروه ها هم حواسشان را جمع تر خواهند کرد. مشکلی که همیشه در انتخابات ها داشتیم که امتداد آن را در مجلس هم می دیدیم این بوده که نگاه به انتخابات براساس فراکسیون ها شکل می گیرد نه بر اساس کمیسیون ها که موجب ناکارآمد شدن مجلس می شود یعنی جریانات و جناح ها با اعلام یکی دو بحث شعاری و کلی می توانند برای خود فضاسازی کنند و آراء را جمع کنند یعنی کاندیدا به صرف این که به یکی دو سوال جواب می دهد مورد پسند واقع می شود در حالی که نماینده باید ده ها سوال را پاسخ دهد که ما ببینیم صلاحیت لازم برای نشستن بر کرسی مجلس را دارد.
* کاندیداهایی که فرهنگی هستند به طور مشخص باید به چه سوالاتی پاسخ دهند؟
اولا به معنای عام همه کاندیداها باید فرهنگی باشند. شما اگر به مجلس اول به عنوان یکی از مجالس موثر جمهوری اسلامی که به ایده آل نزدیک تر است نگاه کنید می بینید نوع شخصیت هایی که در مجلس اول حضور دارند شخصیت های فرهنگی هستند حتی سیاسی ترین آنها. مثلا آدمی مثل شهید دیالمه درست است از تند و تیزترین نمایندگان سیاسی مجلس است اما به شدت فرهنگی و فکری است و ایشان فردی بود که مبانی تئوریک را در اختیار داشت و یک شم اجتهادی در مباحث فکری و فرهنگی داشت. شاید دلیل عمده ای که ما توانستیم امواج نفاق و توطئه ای که در سال های ابتدایی انقلاب وجود داشت را مهار کنیم حضور این افراد در عرصه سیاست بود. یعنی آدم هایی که ابتدائا و اصالتا فرهنگی بودند و به دلیل تکالیف انقلابی و ملی شان وارد سیاست شده بودند و سیاست را هم خوب می توانستند اداره کنند از خود شهید بهشتی و مقام معظم رهبری و...، تا شهید دیالمه و بسیاری دیگر استاد دانشگاه و یا استاد حوزه بودند. این بزرگواران، کارشان قبل از ورود به مجلس، خوراک فکری دادن به نیروهای انقلاب در همه حوزه ها بود نه در چهار تا تحلیل سطح پایین سیاسی. پس نکته اول این است که کسانی که می خواهند وارد مجلس شورای اسلامی شوند باید با اسلام به عنوان یک منظومه فکری آرمانی آشنا باشند و عمیقا فرهیخته باشند، اگر این اتفاق نیفتد تبعات آن را در روند کار مجلس خواهیم دید.
* در مجلس هفتم که اصول گراها لیست می دادند به نوعی این نگاه بود و مثلا گفتند ترکیبی لیست دهیم و گفتند یکسری آدم های فرهیخته در عرصه اقتصادی داشته باشیم که به آقای نادران و توکلی رسیدند بعد گفتند آدم های فرهیخته فرهنگی مثل آقای حداد عادل، افروغ، مظفر و.... فکر می کنید این همان الگویی است که شما مدنظر داشتید؟
الگوی مجلس هفتم عبرت های خوبی دارد و باید تصحیح می شد یعنی عملکرد مجلس هفتم باید زیر ذره بین قرار بگیرد و اگر نقاط قوتی وجود داشت تلاش در جهت تقویت آن باشد و نقاط ضعف آن هم ریشه کن می شد. متأسفانه ما نیروهایی که در نگاه اول فرهنگی بودند وقتی وارد مجلس می شوند متأثر از فضای عمومی مجلس می شوند. نکته اولی که عرض کردم از این جهت بود که باید نگاه فرهنگی بر فضای عمومی مجلس حاکم باشد وگرنه فرهنگی ها هم دچار روزمرگی می شوند و در فضای سیاست زده مجلس از ایفای نقش درست خود باز می مانند که در مجلس هفتم چنین فضایی وجود داشت و به دلیل این که نگاه کارشناسی دقیقی وجود نداشت کمیسیون فرهنگی هم نتوانست چندان موفق عمل کنند و من رصد کردم از همان ابتدا کاملا مشخص بود که اشکالات اساسی وجود دارد یعنی کمیسیون فرهنگی را کمیسیون ساده ای فرض کرده بودند مثلا برای کمیسیون امنیت ملی بالای صد نفر ثبت نام می کنند یا کمیسیون انرژی متقاضی زیادی دارند ولی کمیسیون هایی مثل کمیسیون فرهنگی، مهجور و متروک و مظلوم هستند و نسبت به آن ها خیلی نگاه های سطحی وجود دارد.
* برخلاف شما، تصور می کنم افرادی که در مجلس به عنوان عناصر فرهنگی، وارد شدند، نظریه پرداز بودند مثل دکتر حداد عادل و دکتر افروغ تا نیروی عملیاتی.
این را قبول ندارم. اتفاقا این دو نفری که مثال زدید هم آقای حداد و هم آقای افروغ آدم های عملیاتی بودند. آقای حداد علاوه بر نظریه پردازی، کسی است که در خط مقدم فرهنگ سی سال است که کار می کند و حداقل از ایشان مدرسه فرهنگ را سراغ دارم یعنی آدمی بوده که معاون وزیر آموزش و پرورش بوده و از معاونت آمده، یک مدرسه تأسیس کرده یعنی لوازم کار عملیاتی کار فرهنگ حداقل در یک حوزه را می داند یا آقای افروغ مدیر گروه فرهنگ و تاریخ شبکه یک سیما بوده یعنی یک مدیر اجرایی عملیاتی بوده ولی وقتی وارد عرصه مجلس می شود فراموش می کند که این قابلیت هایی که دارد؛ در مجلس به چه کار می آید. شاید به این دلیل است که ما اصلا مجلس را نمی شناسیم. البته این ادعا ممکن است خیلی سنگین باشد ولی به نظر من این طور است و هنوز که هنوز است قابلیت ها و ظرفیت های مجلس درست شناخته نمی شود. مثال می زنم آقای حداد شما رئیس کمیسیون فرهنگی شدید و قبل از آن هم که رئیس مجلس بودید، شما با چه دغدغه ای معاونت وزارت را رها کردید؟ و دبیرستان درست کردید؟ و در اوج دوره سازندگی و دوم خرداد در دبیرستان متمرکز بودید تا کادرسازی برای نظام داشته باشید که موفقیتهایی نیز داشتید حالا که دستتان باز شده و فضایی فراهم آمده در مجلس، قانونی را وضع کنید که از تأسیس دبیرستان های علوم انسانی با این ویژگی ها و استانداردها حمایت های ویژه بشود. یعنی آقای حداد می تواند منشأ صدها دبیرستان علوم انسانی حزب اللهی در کشور شود. در آموزش و پرورش ظرفیت های حزب اللهی بسیار خوبی داریم اگر حمایت شود(نه حمایت های آن چنانی) مثلا اگر در این حوزه کسی تقاضای دبیرستان کند من زود پاسخ می دهم یا مثلا موظف هستند که بخشی از بودجه فرهنگی استان را به تأسیس این مراکز اختصاص دهند و.... این ها نمونه هایی است که ایشان تجربه کرده و کاملا می داند که لوازم آن چیست یا آقای افروغ وقتی در مجلس مستقر می شود در حوزه رسانه باید آسیب شناسی می کرد به دلیل سوابقی که از او سراغ داریم شما اگر به خاطر داشته باشید مهمترین دغدغه ای که داشت که اگر از ایشان بپرسند که مهمترین کاری که در کمیسیون فرهنگی انجام دادید چه بوده بگوید «قانون مد» بود که به هیچ جا هم نرسید. که نشان می دهد ایشان انتزاعی فکر می کند. خب در عرصه رسانه با شناخت اختیارات مجلس، می شد قوانین و سیاست هایی را تصویب کرد که همین دغدغه هایی که آقای افروغ زیاد از آن صحبت می کنند مثل نقد؛ در عمل هم به طور خیلی جدی تر در کشور شکل بگیرد. من یک نمونه مثال می زنم شما نگاه کنید به فضای مطبوعاتی کشور، به غیرمنطقی ترین شکل مجوز داده می شود یعنی هرکسی که می خواهد مجوز بگیرد چه مجوز مجله آشپزی بخواهد بگیرد یا مثلا مجوز برای مجله در حوزه تاریخ انقلاب بگیرد باید از هزار خم بوروکراسی اداری عبور کند. اخیرا برای همین حوزه تاریخ انقلاب که ما تماس گرفتیم گفتند ثبت نام هم نکنید و ثبت نام نمی کنند و اینقدر پرونده مانده که تا چهار سال دیگر وقت هیئت نظارت پر است. کأنه اصلا تدبیری و برنامه ای پشت این دستگاه فرهنگی نیست. به راحتی مجلس می تواند ارشاد را ملزم کند که با این گنجینه های عظیمی که در کشور داریم در سال آینده حداقل باید چهل رسانه در مورد تاریخ انقلاب مجوز داده شود و حمایت کند که شکل بگیرد لازم هم نیست دولت کاری کند فقط مجوز را زودتر صادر کند. یعنی با یک نیش قلم می توان این قواره قناس رسانه ای را تا حدی اصلاح کرد.
اگر نگاه عملیاتی وجود داشته باشد و دوستان اگر وارد مجلس می شوند فکر نکنند که کرسی نظریه پردازی و فضایی است که صرفا باید موضع سیاسی بگیرندکلی ما کارهای روی زمین مانده داریم که با یک نیش قلم می تواند تحولات جدی در عرصه فرهنگ و رسانه و حداقل در فضای رسانه ای که من می بینم می تواند ایجاد کند.
* نظرسنجی هایی که از مردم دریافت کردیم را نگاه می کنیم اولویت اول مردم بیکاری است، اولویت دوم آن ها معیشت و تورم، اولویت سوم مسکن و.... با توجه به این مسئله وقتی با نماینده صحبت می کنیم می گوید اولویت مردم این است و من باید در این حوزه تلاش کنم چه ضرورتی دارد که اصلا من وارد عرصه فرهنگی شوم. این یک پاسخ هم دارد و آن اینکه با توجه به این دغدغه ها آیا اصلا مجوز هست که اصلا نماینده وارد عرصه فرهنگ نشود؟
تفکیکی که راجع به حوزه های اصلی مسائل کشور انجام می شود با نگاه علمی این تفکیک یک مقدار محل خدشه است. مثلا می گویند:" اقتصاد، سیاست، اجتماع، فرهنگ و ... " حتی اگر خود غرب را هم شما نگاه کنید الان آن نگاه خشک به اقتصاد کنار گذاشته شده مشخصا مثلا در علم اقتصاد در مکتب نهادگرا می گویند که یک نگاه جامعه شناختی باید به عرصه اقتصاد داشت. ابتدائا این مکتب در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیست در آمریکا شکل گرفت ولی الان روز به روز جای بیشتری در اقتصاد نئوکلاسیک باز می کند حتی نئوکلاسیک ها تلاش می کنند که ایراداتی که نهادگراها به علم اقتصاد وارد کرده اند را دقیق فهم کنند و اقتصاد نئوکلاسیک را براساس رویکرد نهادی بازسازی کنند. اقتصاد نهادی چه می گوید،؟ می گوید اصلا چیز مستقلی به نام اقتصاد وجود ندارد، اقتصاد رویه مادی فرهنگ جامعه است. شما اگر نگاهی به اقتصاد داشته باشید بیکاری فقط یک مسئله اقتصادی نیست بلکه عمیقا یک مسئله فرهنگی هم هست وقتی شما فضای ذهنی نیروی جوان خود را از مصرف گرایی پر کنید و فضای فرهنگی ای برای او بسازید که فقط به دنبال مصرف باشد نه تولید؛ کار برای او معنایی جز پول در آوردن پیدا نمی کند . که مطمئنا روی فاکتورها و متغیرهای اقتصادی شما تأثیرات عظیمی خواهد گذاشت. اتفاقا من می خواهم عرض کنم که نقطه علاج مشکلات اقتصادی ما از بحث فرهنگی است.
* چطور می شود این تاثیر را عملی کرد؟
در فضای اقتصاد حتی اگر با نگاه کاملا کلاسیک نگاه کنیم می گویند اقتصاد ایده آل در بازار رقابت کامل شکل می گیرد، وقتی ویژگی های بازار رقابت کامل را برمی شمارند می گویند بی شمار بنگاه وجود دارد به علاوه شفافیت اطلاعات. چرا آنها می گویند بهترین مکانیزم برای تعیین قیمت، بازار است؟ می گویند مفروض را این قرار می دهیم که در بازار، شفافیت اطلاعات وجود دارد یعنی وقتی وارد بازار می شوید و می خواهید از مغازه ای خرید کنید مغازه دار می داند که اگر بخواهد به شما گران تر بفروشد شما از قیمت های مغازه های دیگر مطلع هستی بنابراین تلاش می کند خودش را با آنها تراز کند و شما را به سمت خودش جلب کند پس می بینید که سیستم گردش اطلاعات در کشور یکی از مبانی اقتصاد رقابتی و پر رونق است .حالا شما ببینید در اقتصاد ما چه خبر است! در مناقصات و مزایده ها چه خبر است! من چون در این یکی دو سال اخیر، پروژه های فرهنگی را دنبال می کنم می بینم که چقدر فضا رانتی و انحصارگرایانه است و واقعا اگر سیستم آزاد گردش اطلاعات وجود داشت وضع خیلی بهتر بود. در همین دهه فجر به وضعیت تبلیغاتی کشور نگاه کنید که توسط دستگاه های عمومی و شهرداری ها و....، میلیاردها تومان صرف پوستر و بنر خواهد شد. شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی بعد از سی سال برگزاری مراسم چرا اینقدر ناکارآمد است؟ چرا بنرها و پوسترهایش هنوز از زیبایی شناسی دهه شصت فراتر نرفته در حالی که این همه گرافیست حزب اللهی داریم؟ چون اصلا مدیریتش به ذهنش خطور نمی کند که فراخوان عام بدهم. به این ترتیب چه اتفاقی می افتد؟ شما می بینید که کلی نیروی کار توانای کارآمد درجه یک ایجاد شده است ولی به دلیل این که گردش آزاد اطلاعات وجود ندارد بیکار می مانند ولی در کنار آن، پسرخاله آقای فلانی که مثلا فقط دو روز با فتوشاپ کار کرده به راحتی مهم ترین بیلبوردهای تبلیغاتی نظام را طراحی می کند.
* بدون شک در شرایط جدید و شرایط جهانی شدن با یک فرصت سوزی مواجهیم. من کاملا حرف شما را قبول دارم که ریشه بسیاری از این مشکلات اقتصادی عرصه فرهنگی است و گرایشات نظری هم عمدتا در عرصه اقتصادی گرایشات چند رشته ای هستند و رویکردهایشان چند رشته ای است. شما دلیل مغفول ماندن این مسئله را مخصوصا در این چند دوره مجلس چه می دانید؟ آیا فضای سیاست زده مجلس نیست؟ معمولا این شکلی است که با نگاه سطحی اولین چیزی که به چشم می آید نمایندگان هدف قرار می دهند.
بسیاری ناکارآمدی هایی که در مجلس وجود دارد ریشه در انتخابات دارد. یعنی هر فسادی، هر ناکارآمدی ای که در سازوکارها و مکانیزم های انتخاباتی ما وارد شود به طور مضاعف در مجلس بازتولید می شود. یعنی رفتار نماینده در مجلس، امتداد رفتار او در دوران رقابت انتخابات است. مجلس عرصه ای است که در آن با چهارتا شعار رأی می آورند و هیچ وقت وارد مبحث تخصصی و جدی نمی شود. وقتی نماینده ای با فریادکشیدن رأی بیاورد در تمام چهارسالی که در مجلس است دغدغه این را ندارد که مثلا در انتخابات بعدی رأی می آورم یا نمی آورم و عملکرد و کارنامه من را کسی خواهد خواست می گوید نزدیک انتخابات بعدی هم شد یک بازی سیاسی جدید راه می اندازم و شرایطی را به وجود می آورم که ملت نتوانند در شرایط عادی رأی دهند و آن چنان هیجان آن ها را فرا بگیرد که هرکسی من گفتم قبول کنند. این سیستم مجلس را فاسد می کند به دلیل این که آدم های توانا گاهی اوقات اصلا وارد گردونه انتخابات نمی شوند آن هایی هم که وارد این فضا می شوند ممکن است توانایی های خوبی داشته باشند ولی هیچ وقت کسی از آن ها سوال نمی کند. مثلا من چند وقت قبل از آقای کوچک زاده پرسیدم شما چه دکترایی دارید؟ گفت من دکترای کشاورزی با گرایش آبیاری دارم. گفتم در بحث آبیاری حرف تخصصی ندارید؟ گفت: باور کن کلی حرف دارم ولی همه از ما حرف های سیاسی می خواهند. گفتم در حوزه آبیاری شما نقدی به سیاست های دوره سازندگی ندارید؟ گفت من اصلا با سدسازی مخالفم نه علمی است و نه کارشناسی و.... و یک تحلیل مفصل و تخصصی و کاملا کارشناسی در آن حوزه ارائه کرد که اتفاقا در سیاست گذاری و برنامه ریزی هم خیلی به کار می آمد و آدم های متعدد دیگری که حتی همین الان در مجلس داریم می بینیم که فضاسازی در مجلس به سمتی می رود که حتی این ها هم نمی توانند از تخصص های خودشان استفاده کنند.
لازمه این کار این است که کسانی که می خواهند فضای انتخابات را شکل دهند، لااقل به اندازه بحث های سیاسی به بحث های تخصص هم توجه کنند.
* یک بحث علاوه بر فضای عمومی مجلس، فضای کلی جامعه هم هست. ارزش های فرهنگی که در بافت جامعه نهادینه شده اگر واقعا ارزش هایی باشد که جزء ارزش های ناب باشد که دغدغه عموم مردم هم باشد نماینده ای اگر بیاید و فضای هیجانی ایجاد کند قطعا با استقبال مواجه نمی شود. بحث من این است که ما باید با نگاه آسیب شناسانه باید این فضای انتخابات را درست کنیم یا باید یک نگاه کلی و دقیق تر به کل عرصه اجتماعی داشته باشیم؟ نکته دیگر اینکه از چه نهادی و از کجا باید برای اصلاح کار را شروع کنیم.
به نظرم یکی از اولویت های مهم کشور، اصلاح فضای رسانه ای کشور است. در نقدی هم که به دولت نهم در ایام فتنه گفتم این بود که یکی از مهمترین خطاهایی که آقای احمدی نژاد داشت این بود که عدالت را در همه حوزه ها مطرح کرد ولی هیچ برنامه ای برای عدالت در حوزه رسانه نداشت .به نظر من یکی از اولویت های اساسی کشور، عدالت رسانه ای است و تا این عدالت برقرار نشود بسیاری از مشکلات دیگر اصلا طرح نمی شود که بخواهد حل شود. تا زمانی که رسانه ها اینقدر قواره های قناس داشته باشند و تا زمانی که این قدر ضرائب بین آن ها اشتباه تقسیم شده باشد و همه در خدمت جناح های سیاسی و قدرت های اقتصادی باشند و نسبتی با مشکلات واقعی کشور نداشته باشند به نظر می رسد، در، برروی همین پاشنه خواهد چرخید.
کمیسیون فرهنگی به طور مثال می تواند یک آسیب شناسی ارائه دهد که چرا در جمهوری اسلامی باید صد روزنامه در روز منتشر شود که از این صدتا سی چهل روزنامه راجع به فوتبال است و یک روزنامه مثلا راجع به جنبش علمی نداریم با این که کل لیگ یک و دو ما نهایتا دو هزار بازیکن هستند و شما می بینید برای این تعداد بازیکن، سی چهل روزنامه منتشر می شود که این نشان دهنده قناس بودن رسانه ها و نفهمی مدیریت فرهنگی ماست. چرا ما یک روزنامه راجع به فضای علمی کشور نداریم؟ بنده به عنوان یک روزنامه نگار ادعا می کنم که روزنامه علمی به شدت از ارزش های خبری هم برخوردار است و این را بارها گفته ام الان در عرصه علم؛ ارزش خبری درگیری و فراگیری را در عالی ترین حد داریم که دانشمند ما را می کشند، یعنی غرب به شدت با شما درگیر است. چطور درگیری یک بازیکن با مربی می تواند تیتر یک ده تا روزنامه باشد ولی درگیری علمی هزاران نفر از پژوهشگران ما با یک قدرت استکباری نمی تواند تیتر شود و جذابیت داشته باشد؟ من ادعای حرفه ای می کنم. از لحاظ تقسیم بندی حوزه های رسانه ای به شدت تبعیض و ظلم در فضای رسانه ای حاکم است و بسیاری از حوزه ها در فضای رسانه ای ظهوری ندارند. یکی دیگر از این ناعدالتی ها اقلیمی است چرا از صد روزنامه ای که در کشور منتشر می شود نودو هفتای آن در تهران است؟ آیا اصفهان و تبریز و شیراز نمی توانند روزنامه سراسری منتشر کنند؟ مطمئنا می توانند.
* بحثی که من فکر می کنم مغفول مانده و دست کم گرفته شده فضای مجازی است که تبعات خاصی را هم بر جامعه ایران داشته. از نظر شما با ضعف سیاستگذاری کلی در این حوزه مواجه نیستیم؟
اینترنت یکی از آسانترین عرصه هایی است که انقلاب اسلامی می توانسته در آن جولان بدهد. چون بحثمان راجع به مجلس است از این زاویه بحث را عرض می کنم. مجلس سه چهار کارکرد دارد، یکی کارکرد فضاسازی است همین نطق های پیش از دستور، موضع گیری ها، مصاحبه های نمایندگان و... که فضای کشور را تحت تأثیر قرار می دهد و اذهان را متوجه می کند و خیلی از منابع این طور تخصیص پیدا می کند. یکی دیگر قانونگذاری است، می توانند قوانین مشخصی بگذارند که این پول در این جا خرج شود و این پول در این جا. یکی دیگر از کارکردهای مجلس، نظارت است، دقیق می توانند نظارت کنند که شما چه کار کردید؟ چرا این جا این کار را انجام دادید، تحقیق و تفحص و استیضاح و سوال کنند و... .
در قضیه اینترنت شما هزاران سایت دولتی دارید که اگر از این ها تحقیق و تفحصی صورت بگیرد یک مثال میزنم که موضوع روشن تر شود. سازمان فرهنگ و ارتباطات یکی از بی خاصیت ترین و مفلوک ترین و ناکارآمدترین و تنبل ترین دستگاه های دولتی طول تاریخ جهان است. اولا اینها باید برنامه ریزی می کردند که بیدای اسلامی رخ دهد که این کار را نکردند و حالا یکسال است که این اتفاق افتاده، عرضه ندارند از این فرصت و رزق لایحتسب جمهوری اسلامی حتی استفاده کنند! شما سایت های این سازمان را ببینید فکر می کنم در بیش از 120 کشور نمایندگی فرهنگی داریم و همه سایت دارند و اکثرا خالی بندی است . سایت اصلی فرهنگ و ارتباطات را شما نگاه کنید اکثر لینک هایش خالی است! خب مجلس به راحتی می تواند این ها را موظف کند که حداقل سایت اینترنتی شما باید به طور فعال برخورد کند.
*این ها از زاویه نظارت است؟
هم نظارت و هم قانونگذاری. یعنی موظف کنند. اگر مجلس آسیب شناسی درستی داشته باشد متوجه می شود که مشکل عمده ما این است که در تولید محتوا، توازن بهم خورده یعنی از آن طرف ماهواره ها و سایت های اینترنتی و سایت ها و... تولید محتوا می کنند و از این طرف ما کم آورده ایم. در حالی که به شدت قابلیت این را دارید که تولید محتوا را صد برابر کنید. این پروژه ای بوده که من خودم پیگیری کردم و به نتیجه نرسید این جا می گویم. مشکلی که ما در فضای رسانه و هنر داریم فقر مضمون است. الان کار به جایی رسیده که سینمای ایران از فیلمفارسی های قبل از انقلاب کپی می کند. چندی پیش در برنامه هفت تلویزیون، گزارش مفصلی پخش شد راجع به فیلمی که داشت ساخته می شد و می گفت من دارم یکی از فیلم های دهه چهل یا پنجاه را بازسازی می کنم! این فقر مضمون را چطور می توان برطرف کرد؟ ببینید سالانه در ایران چند نفر بازنشسته می شوند؟ دستگاه هارا موظف کنند که کسی که بعد از سی سال بازنشست می شود 29 سال و یازده ماه در خدمت مجموعه خودش بوده یک ماه یا شش ماه آخر خدمتش در خدمت روابط عمومی آن جا قرار بگیرد و موظف باشد که خاطرات خودش را بنویسد یا بازگو کند. به این ترتیب شما خواهید دید که چقدر برکات دارد. مثلا یک آبدارچی که سی سال خدمت کرده مطمئنا یک ساعت حرف حساب برای گفتن دارد. چه راجع به ریزه کاری های آبدارچی گری و چه خاطره، سالی هزارتا آبدارچی بازنشست می شوند یعنی هزارساعت تولید محتوا راجع به آبدارچی گری! هم به درد دانشکده های هتل داری شما می خورد هم به درد سینماگر ها و داستان نویس های شما و ...؛ چه خاطراتی دارد و چند جور مدیر دیده و چه ماجراهایی در ذهن دارد و.... . الان شما می بینید طرف 25 سال مدیر کل بوده و بازنشست شده یک صفحه کاغذ از تجربیات این مدیر وجود ندارد! این مسئله را مجلس به راحتی می تواند محقق کند و حتی می تواند اهرم تشویقی بگذارد مثلا بگوید هرکسی خاطراتش را بنویسد یک سال زودتر بازنشست می شود حالا مجلس یک دفعه در آموزش و پرورش برای بحث اشتغال گفت پنج سال شما را زودتر بازنشست می کنیم بدون هیچ مابه ازایی! خب به راحتی می توان گفت که شما را در صورتی زودتر بازنشست می کنیم که ده صفحه خاطراتت را بنویسی و نکاتت را بگویی. شما وقتی در مقیاس ملی نگاه کنید می بینید که میلیون ها صفحه تولید محتوا شد که به درد می خورد. یک نمونه دیگر مثال بزنم، در آمریکا روزی وجود دارد به نام روز ملی شنیدن! در این روز هرکسی سراغ یک نفری که از او بزرگتر است می رود یکساعت صحبت می کند و خاطرات او را ضبط می کند و عین آن فایل را روی اینترنت می گذارد. به این ترتیب در یک دوره زمانی نه چندان طولانی، دهها هزار ساعت تولید محتوا می شود.
اگر نگاه حکومتی وجود داشته باشد و ابزارهای حکومتی و قانونگذاری را دقیق بشناسند می توان بدون یک ریال هزینه هم ایجاد اشتغال کنند، هم تولید محتوا کنند و متأسفانه طرف از روزی که وارد مجلس می شود به دنبال این فراکسیون آن فراکسیون است...
یکی دیگر از کارهایی که می تواند مجلس انجام دهد این است که شاخص را روی مدیریت فرهنگی ببرد. چطور می تواند قانون بی منطق و به یک معنا ابلهانه شرط فوق لیسانس را برای مجلس تصویب کند، به قول دکتر شریعتی پای هر قرارداد استعماری در این کشور را یک دکتر یا مهندس امضا کرده! با این کار یعنی یک دفعه سی میلیون نفر را از کاندید شدن در مجلس محروم می کنیم به صرف یک کاغذ پاره ای به نام فوق لیسانس. چند تا فوق لیسانس و دکتر به شما نشان دهم که قدرت تشخیص ندارند، پیاده ترین آدم ها در حوزه غیرتخصصی خودشان هستند، ساده اندیش ترین نفرات در حوزه سیاسی هستند، ببخشید ولی کاری که مجلس کرد خیلی ابلهانه بود یعنی بعد از سال 88 که جمع کثیری از نخبگان هم رذالت و هم کج فهمی شان را نشان دادند این قانون تصویب شد! فضای جنبش سبز چی بود؟ چرا آقای موسوی را توهم برداشت چون جماعت نخبگانی اطرافش بودند، در دوره ای که نخبگان بدترین امتحان را دادند مجلس به آن ها مدال افتخار داد و بهترین امتیازات و پاداش ها را به آن ها داد یعنی کأنه مجلس برای فتنه های آینده برنامه ریزی می کند! پابرهنه ها وارد صحنه شدند و فتنه را خاموش کردند و آن چیزی که آقا گفت، بصیرت بود. خواص در این قصه صفر گرفتند و عوام بیست گرفتند و مجلس صدوهشتاد درجه خلاف آن را عمل کرد.
در حالی که مجلس آنجایی که باید استاندارد درست بگذارد را رها کرده و در دستگاهها به راحتی بی صلاحیت ترین آدم ها منع قانونی برای به عهده گرفتن بسیاری پست های مهم ندارند.
به گزارش مهر،همین سازمان فرهنگ و ارتباطات؛ مجلس قانون بگذارد این 120 رایزنی که دارد به اضافه کارشناسانی که دارد جمعا سیصد نفر می شوند واقعا ما سیصد آدم فرهنگی در کشور نداریم که حاضر باشند خارج از کشور بروند و کار فرهنگی درست انجام دهد؟
* مجلس در واقع شاخص های این ها را باید تعیین کند
بله بگوید کسی که می خواهد رایزن فرهنگی شود باید این ویژگی ها را داشته باشد نه این که طرف نه فرهنگ ایران را می شناسد و نه چیزی از مبانی جمهوری اسلامی. خدا شاهد است این 120 رایزن را جمع کنید و من یک امتحان خیلی ساده فرهنگی بگیرم اکثریت این ها از بیست ده نخواهند گرفت. شک ندارم و با بسیاری از این افراد صحبت کردم. یعنی طرف رفته فلان کشور آسیای میانه یا اروپا یا غیره نه زبان آن جا را می شناسد و نه کوچکترین اطلاعاتی راجع به آن کشور دارد فقط آن جا نشسته و ماهی چندهزار دلار می گیرد و جیبش را پر می کند و برمی گردد. حسین جعفریان از شاعران کشور تعریف می کرد یک شب میهمان یکی از رایزن های فرهنگی بودم. این رایزن فرهنگی به من گفت که آقای بیدل دهلوی را اگر دعوت کنید من همه پولش را می دهم! از این دست خاطرات من زیاد شنیدم. از مسعود شجاعی طباطبایی که این همه کشورهای دنیا را رفته بشنوید که رایزن های فرهنگی ما چه تیپی هستند. یعنی ضعیف ترین مدیران فرهنگی را در گلوگاه ها قرار دادیم، خب مجلس که هرسال میلیاردها تومان به این دستگاه بودجه می دهد باید نظارت داشته باشد و باید تیمی را تشکیل دهد که هرکسی خواست رایزن فرهنگی شود این هیئت مستشاری از این افراد امتحان بگیرد و برای گزینش افراد نخبه ای مثل آقای حدادعادل و فلانی و فلانی باشند که افرادی هستند که هم کار عملیاتی کرده اند و هم نظریه پرداز هستند. نه این که صرف رفاقت با فلانی می بینید پانزده سال رایزن فرهنگی است. هیچ کار مهمی نکرده. تعیین شاخص ها و استاندارها برای مسئولیت های فرهنگی کاری است که کاملا در حیطه اختیارات و نظارت مجلس است که اگر همین نکته را مجلس جدی بگیرد خیلی از مشکلات مملکت حل می شود.