آفتابنیوز : آفتاب: ظهور جریان انحرافی در صحنه سياسي كشور و حركت وسيع و چند لايه آن در حوزه هاي سياسي، اجرايي،فرهنگي،رسانه اي و...چنان بود كه نگراني بسياري را در ميان نيروهاي انقلاب برانگيخت و باعث شكل گيري طيف متنوعي از واكنش ها بر عليه اين جريان ، جهت گيريها و نيز حركت خزنده آن شد. در اين بين تقريبا ترديدي وجود نداشت كه ظهور و تلاش سازمان يافته اين جريان براي بسط و گسترش در حوزه هاي مختلف با عنايت به دو انتخابات پيش روي كشور يعني انتخابات مجلس نهم وتالي آن انتخابات رياست جمهوري يازدهم صورت مي گيرد.حجم گسترده خبرها در خصوص فعاليت هاي اين جريان در دورافتاده ترين شهرستانها بر صحت اين تحليل ها مي افزودواين تحليل ها سخن از خيز بلند اين جريان براي كسب 150 كرسي در مجلس نهم و قرار دادن موفقيت خود در اين انتخابات به عنوان پله اي براي انتخابات رياست جمهوري بعدي مي گفتند.حال سوال اين است كه هشدارهاي چهره های برجسته اصولگرا مبنی بر برنامه ریزی جریان انحرافی برای توفیق در انتخابات مجلس و کسب 150 کرسی در حوزه های تک نماینده در چند ماهه اخیر، ریشه در کدام واقعیتها داشته است؟ دورخیز این جریان برای مجلس نهم با چه اهدافی و بنا بر چه مصالحی صورت گرفته و چرا اکثریت اصولگرایان نسبت به آن حساسیت به خرج میدهند؟ تالي منطقي پاسخ به اين سوالات آن است در پايان بگوئيم چرا شفاف سازی مواضع و مرزبندی با این جریان از اهمیت فراوانی در انتخابات مجلس برخوردار است؟ این دست پرسشها نیازمند نگاهی به اهداف جریان انحرافی و تاکتیکهای رسانه ای این جریان در قبال انتخابات و مجلس نهم است.
نشست 30 نفره پاستور و آغاز تخریب ها علیه وحدت
از میان طیفهای مختلف سیاسی که در فضای سیاسی کشور نسبت به انتخابات مجلس نظر داشته و به فعالیت مشغولند، طیف هواداران دولت نیز یکی از مهمترین گروه ها بوده که اتفاقا در مرکز توجه سایر گروه ها قرار گرفته اند و نگاه سایر طیفها به دولت تبدیل به شاخصی برای تمیز میان مواضع گروه ها و درگرفتن مباحث میان آنها در ماههاي گذشته شده است. موضع جريان حامي دولت در قبال انتخابات از آن جهت اهمیت می یابد که به یاد بیاوریم در ابتدای سال 90 با قهر یازده روزه رئیس جمهور در ماجرای استعفای وزیر اطلاعات، نقش جریان انحرافی در تصمیمات دولت بسیار پر رنگ شد و افکار عمومی و به خصوص بدنه اجتماعی اصولگرایان متوجه انحرافی خطرناک گردید که دامنه آن تا سطوح بالا و موثر دولتي نیز پیش رفته است.
نگاه دولت و جریان انحرافی به انتخابات را باید از به دو مقطع پیش و پس از دورکاری و خانه نشینی 11 روزه تقسیم کرد. در مهرماه سال 89 بود که 30 تن از برجسته گان اصولگرایان در خیابان پاستور مهمان رئیس جمهور شدند تا بلکه مکانیزم واحدی را برای انتخابات مجلس مشخص ساخته و اصولگرایان ذیل یک فهرست و لیست در انتخابات حضور یابند. با اینکه هدف از این جلسه حضور متحدانه اصولگرایان در انتخابات مجلس بود، اما عدم دعوت رئیس جمهور از چهره های تاثیرگذار و مهم اصولگرایان چون دکتر قالیباف و دکتر لاریجانی، زاکانی و توکلی و نیز غیبت روحانیون سرشناس نطفه ابهامات و تشکیک و تردید اکثریت اصولگرایان درباره نیات و اهداف دولت درباره انتخابات را بست. بخصوص اینکه در میان چهره های دعوت شده از اصولگرایان به این نشست و دیدار، از روحانیت مبارز نماینده ای حضور نداشت و همین نکته بود که باعث شد تا برخی از اصوگرایان همچون حجه الاسلام مصباحی مقدم با اشاره به عدم دعوت از روحانیت در این نشست، نسبت به تمایل جریان انحرافی برای مدیریت اصولگرایان در انتخابات، هشدار دهند و در همان جلسه اول با رئيس جمهور چهره هايي برجسته اي خواستار حضور همه جريانهاي اصولگرا در اين نشست شوند. در آن زمان عنوان شد كه دولت با يك جهت گيري دو سويه وارد انتخابات مجلس شده است: در يك سو اسفنديار رحيم مشايي با استفاده از ظرفيت هاي مجموعه دولت تمركز خود را بر حوزه هاي كوچك نمايندگي قرار داده است كه انتخابات در آن ماهيتي سياسي و ليستي ندارد.در سوي ديگر نيز رئيس جمهور با قرار گرفتن در محوريت شكل گيري جريان وحدت كه عمدتا معطوف به ليست شهرهاي بزرگ است، ضمن به حاشيه راندن منتقدان خود ابتكار عمل را در دستان خود گرفته است.
با ورود جامعتین و پر رنگ شدن نقش روحانیت در مدیریت اصولگرایان که اصلی ترین گفتمان و اساسی ترین شاکله اصولگرایی شناخته می شود،اعلام نارضايتي آشكار جريان انحرافي و طيف هايي كه بعدها در قالب جبهه پايداري گرد هم آمدند، افزايش آشكاري يافت. در اين ميان رسانه هاي دولتي در كنار رسانه هايي كه بعدها به حمايت از جبهه موسوم به پايداري پرداختند،با اعلام نارضايتي از روند موجود در برنامه وحدت اصولگرايان، خواهان بازگشت به فرمول 5+6 در مجلس هشتم که مورد نظر احمدی نژاد بودند.با بازخواني اين جهت گيري كه تا قبل از خانه نشيني 11 روزه دنبال مي شد مي توان به خوبي رشته بعدي تحليل ها و تلاش هاي جريان پايداري براي برنتابيدن محوريت جامعتين در جريان وحدت را مشاهده كرد كه در آن زمان در قالب تاكيد بر ضرورت بازگشت به فرمول 5+6 نمودار مي شد.
با قهر و خانه نشینی احمدی نژاد و برجسته شدن نقش جریان انحرافی در دولت روند حوادث به گونه اي پيش رفت كه نتيجه آن قرار گرفتن دولت در حاشیه بود. این حاشيه نشيني باعث شد احمدی نژاد در اولین مصاحبه خود بعد از خانه نشینی که با سیما انجام داد، اعلام کند که نمیداند زمان برگزاری انتخابات مجلس چه زمانی است! در اين زمان زمزمه هايي داير بر آغاز تلاش هاي مستقل دولت براي انتخابات شنيده شد كه هدف از آن حضور مستقل از ساير اصولگرايان و كسب حداكثر ممكن كرسي ها در مجلس با استفاده از پتانسيل هاي موجود از جمله پتانسيل هاي حضور در دولت بود.
راهبرد دولت و جریان انحرافی از این پس دو محور اساسی داشت؛ از یک سو دولت در پی تدارک و تجهیز نمایندگان و نامزدهایی برای حضور در انتخابات مجلس بود که بتوانند در صحن مجلس نهم، از موضع دولت دفاع کنند و از سویی دیگر در پی آن بود که وحدت اصولگرایان که بنا بود در قالب فرمول 8+7 سامان یابد، به ثمر ننشسته و در نتیجه دولت با مجلسی متکثر از اصولگرایان روبرو باشد.در اين ميان جهت گيري اين جريان كه بيشتر در قالب مطالب روزنامه ايران و برخي سايت هاي حاشيه اي بازتاب مي يافت تمركز بر نوعي تخريب اعضاي جبهه متحد، تحقير و وعده شكست وحدت بود كه تا امروز ادامه يافته است.
مجلس آرماني، مجلس مجمع الجزایری
اما اینکه چرا جریان انحرافی چنین ترجیح و هدفی را دنبال میکند، نیازمند توضیح است. مجلس هفتم را باید دوران خوش دولت احمدی نژاد دانست، دوراني به گواه بسياري دولت توانست تا با عنايت به اغماض هاي بي مورد مجلس، رويه هاي مورد علاقه خود در دور زدن قوانين و سازوكارهاي نهادي را بنياد بگذارد و تقويت كند.گرچه اين روند در مجلس هشتم تا حدي اصلاح شد و حداقل در اظهار علني انتقادات و نيز ارائه گزارشهاي تخلفات،محدوديتي وجود نداشت، ولي در نگاه بسياري مجلش هشتم نيز نتوانست چنانكه شايسته نهاد پارلمان است، بعد نظارتي نيرومندي را به نمايش بگذارد.نكته جالب اما آن بود كه دولت بارها و بارها انتقاد خود از اين دو مجلس را علني كرد تا سياست خود مبني بر كاهش نقش مجلس را پيش ببرد.اوج اين سياست را مي توان در ماجراي نفي در راس بودن مجلس ديد كه شاهدي قاطع بر پيگيري اين سياست از سوي دولت بود.
در اين ميان اما دولتي ها منويات خود در خصوص مجلس آينده را پنهان نكرده اند،در موقعيتي كه برنامه هاي جريان انحرافي براي كسب اكثريت پارلمان به شكست انجاميده است، يكي از جهت گيري يهاي محوري اين جريان پيگيري سياست تفرقه ميان اصولگرايان و جلوگيري از تثبيت رويه وحدت ميان آنها بوده است كه با هداف جلوگيري از شكل گيري اكثريت موثر در مجلس و شكل دادن به چيزي بوده است كه روزنامه ايران در يكي از شماره هاي خود از آن با عنوان «مجلس جزيره اي» ياد كرد.
درحقیقت جریان انحرافی مجلسی جزیره ای با حضور طیفهای متنوع از اصولگرایان را می پسندد که بتوان با یارگیری از میان این طیفها، تحرک در قبال اقدامات جریان انحرافی از سوی این قوه مهم نظارتی، تضعیف شود و دولت بتواند مجلس را مدیریت کند.
اما پاسخ به این سوال که چرا دولت برای یک سال پایانی عمر خود، به دنبال چنین مجلسی است و چرا برای تنها یک سال از همکاری با چنین مجلسی، به دنبال هزینه هایی فراوان است را باید در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم دید. جریان انحرافی بر آن است تا در فضای سیاسی کشور حتی بعد از پایان دولت دهم، باقی بماند و برای این منظور کرسیهای سبز رنگ مجلس شورای اسلامی، اهمیتی فراوان دارد. از باب همین اهمیت است که دولت و جریان انحرافی در تریبونهای متعدد رسانه ای خود همسو با برخی رسانه های وحدت شکن، فرمول وحدت اصولگرایان را تحت تخریب و نقدهای غیر منصفانه قرار دادند تا اصولگرایان برای انتخابات آتی ریاست جمهوری نتوانند با چراغ راه قرار دادن این فرمول، چشم به موفقیت در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری داشته باشند.
با نگاه به این هدف گزاریهاست که میتوان موضع گیریهای دولت و موضع گیریهای رسانه ای جریان انحرافی در قبال انتخابات و تاکتیکهای آنها را در فضای انتخاباتی درک کرد.
تاکتیکهای چند لایه
جریان انحرافی در این مدت 9ماهه که از آغاز تحرکات اصولگرایان برای انتخابات مجلس گذشته، به تقویت و تبلیغ نمایندگان و نامزدهای مورد نظر خود پرداخته و تلاش داشته تا این نامزدهای عموما ناشناخته را در حوزه های انتخاباتی معرفی کند. اعتراضات مکرر چند تن از نمایندگان مجلس به دولت مبنی بر ممانعت از فعاليت هاي انتخاباتي در جريان سفرهاي استاني و قرار دادن چهره های مورد حمایت دولت در کنار مسئولان دولتي به هنگام سخنرانیها و گردهمائیهای استانی ناظر به همین تاکتیک است.
موفقیت جریان انحرافی برای راه یابی نامزدهای مورد نظرش به مجلس، بیش از آنکه معطوف به حوزه های انتخاباتی بزرگ باشد، معطوف به حوزه های انتخابیه کوچک و تک نماینده و نامزدهای ناشناخته است.مطابق اخبار منتشرشده در مرحله نام نويسي حدود 700 كانديداي وابسته به جريان انحرافي در انتخابات ثبت نام كرده اند. دولت و جریان انحرافی برای حوزه های بزرگی چون تهران، از برخی چهره های شناخته شده خود دعوت کردند تا با حضور در ستاد انتخابات وزارت کشور، نام نویسی کنند، اما رد صلاحیت افراد شناخته شده این جریان همچون امیری فر و شریف زاده، باعث شد تا جریان انحرافی چندان امیدی به این حوزه ها نداشته باشد و بیشتر بر حوزه هایی متمرکز شود که با سرمایه گزاری های کلان و حمایتهای مالی از نامزدهای خُرد، نظر و دیدگاه آنها در مجلس را معطوف به خود کند. ارزیابی میزان موفقیت جریان انحرافی در حوزه های کوچک با توجه به رد صلاحیت بسیاری از افراد نزدیک به این جریان را باید در فردای انتخابات مجلس و ارزیابی نتایج انتخاباتی به انتظار نشست.
اما مهمترین تاکتیک انتخاباتی جریان انحرافی و دولت را باید در سیاستهای این جریان در قبال وحدت اصولگرایان دید. جریان انحرافی به مدد رسانه های متعدد و به ویژه مجازی خود در طول چند ماهه گذشته، با دمیدن بر آتش اختلافات اصولگرایان، كوشيده تا نقش خود را در افتراق و پراکندگی میان نیروهای نظام ايفا و در عين حال اذهان را به موضوعات جنجالي و حاشيه اي متمركز كند. اجرای این تاکتیک با برجسته سازی چند مولفه در دستور کار این جریان قرار گرفت:
1) هاشمی هراسی و احیای دو قطبی انتخاباتی: جریان انحرافی در طول چند ماه گذشته با درج و انتشار تحلیلهای مختلف، بر بازسازی و احیای دوگانه هاشمی و احمدی نژاد تاکید داشته و تا آنجا پیش رفته که حتی نامگذاری رسانه های اصولگرایان از هواداران دولت به نام جریان انحرافی را ناشی از کدها و پالسهای هاشمی رفسنجانی میداند.
جریان انحرافی برای تخریب جبهه متحد اصولگرایان، ابایی از آن نداشته که حتی این جبهه را همسو با هاشمی رفسنجانی معرفی کرده و اعلام کند که وحدت اصولگرایان بیش از آنکه به نفع اصولگرایان باشد، هاشمی رفسنجانی را بهره مند خواهد کرد.
2) فتنه به جای انحراف: جریان انحرافی در طول چند ماهه گذشته، تلاش وافری انجام داده تا هشدارها نسبت به انحراف را به سمت فتنه و فتنه گران بچرخاند و اصولا انحراف را موضوعی نچندان مهم نشان دهد. ارگان دولت در همه تحلیلهای خود همسو با برخی وحدت شکنان، شاخص های اصولگرایی را از اعتدال خارج کرده و موضع گیری علیه فتنه را تنها در همراهی با رئیس جمهور و مواضع دولت خلاصه کرده است و کوشیده تا منتقدین اصولگرا را به خارج از دایره اصولگرایی سوق دهد.
3) رقابت به جای وحدت: مهمترین گزاره مورد تاکید جریان انحرافی در طول چند ماهه اخیر معطوف به زیر سوال بردن ضرورت وحدت با این استدلال بود که چون اصلاح طلبان و جریان فتنه در انتخابات حاضر نیستند، وحدت نیز ضرورتی ندارد. درواقع جریان انحرافی از همان اولین روزهایی که از معادلات انتخاباتی اصولگرایان کنار گذاشته شد، تلاش کرد تا رقابت را به درون اصولگرایان تحمیل کرده و از این راه بدنه اصولگرایی را چند تکه کند.
4) تضعیف فرایند وحدت: جریان انحرافی در زمانی که بحثها و مذاکرات میان جبهه متحد و جبهه پایداری برای توافق بر روی وحدت در جریان بود، تمرکز ویژه ای بر روی اختلاف افکنی در خانواده اصولگرایان داشت. فضای رسانه ای جریان انحرافی در طول چند ماهه گذشته بر تقویت و تبلیغ استدلالهای جبهه پایداری در مقابل جبهه متحد متمرکز بود و حتی در زمانی که برخی خبرها از انجام توافق میان این دو جبهه حکایت داشت، جریان انحرافی با مدعای عقب نشستن جبهه پایداری در مقابل جبهه متحد و نادیده گرفتن اصول توسط اصولگرایان، تلاش کرد تا جبهه پایداری را تحریک به برهم زدن توافقات کند.
5) غوغا زیستی: از زمانی که انحراف در دولت، آشکار تر از قبل بروز و ظهور یافت، این تحلیل که دولت بیش از آنکه به دنبال ثبات باشد، به دنبال بحران زیستی و فضای بحرانی در کشور است، بیشتر از قبل شنیده و درک شد. موضوعاتی چون تشبیه موقعیت کشور به موقعیت شعب ابی طالب، سکوت در قبال افزایش نرخ ارز و سکه، تهدیدات مداوم به افشاگری و انتشار برخی تحلیلهای سیاسی بسیار خطرناک علیه نظام سیاسی و نیز انتشار مطالب خلاف واقع و خصمانه علیه نهادهای انقلابی همچون سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همه و همه از شگردهایی بود که برای بحرانی نشان دادن وضع کشور و به منظور بالا بردن نقش دولت و کسب امتیاز از جریانهای اصولگرا در عرصه انتخابات انجام گرفت.
6) زیر سوال بردن رقابت: جریان انحرافی همانطور که در بالا اشاره شد، تلاش کرده تا رقابت را میان اصولگرایان دامن بزند، اما علی رغم دامن زدن رقابت و اختلاف در درون اصولگرایان، مدعی آن است که انتخابات پیش روی مجلس آنچنان که باید از رقابت انتخاباتی به معنایی که تا به امروز در انتخاباتهای برگزار شده پیشین وجود داشته، وجود ندارد. این تاکید عجیب متکی بر این استدلال است که چون جمع کثیری از حامیان دولت در انتخابات مجلس رد صلاحیت شده اند، لذاست که نمیتوان انتخابات آتی را به معنی واقعی رقابتی دانست. این موضوع حتی در آخرین یادداشت مشاور مطبوعاتی رئیس جمهور در ارگان دولت، آنهم چند روز مانده به انتخابات منتشر شده است. (به تعبیر حسین فدایی در دانشگاه علم و صنعت، جریان انحرافی برای کسب اهدافش به مشارکت کمتر از 30 درصدی در انتخابات نیاز دارد/ نسیم آنلاین 6 اسفند)
7)تخریب اصولگرایان اصیل: یکی دیگر از محورهای مهم مورد توجه جریان انحرافی در انتخابات پیش رو، بر تخریب وجهه اصولگرایان اصیل و پیوند دادن آنها با فتنه متمرکز بود. چهره هایی چون قالیباف، زاکانی، لاریجانی، توکلی، نادران، باهنر و ... افرادی بودند که مورد تخریب جریان انحرافی قرار گرفته و متهم به عدول از اصولگرایی و تنها گذاشتن رهبر معظم انقلاب شدند. این تخریب ها با هدف خالی کردن ظرفیت اصولگرایی و خالی کردن مجلس آتی از چهره های اثرگزار صورت می گرفت.
8)تغذیه درون محفلی: جریان انحرافی برای رسیدن به مقاصد و اهداف خود در انتخابات مجلس و نیز انتخابات ریاست جمهوری آینده، تا کنون سه نشست مهم که کمترین اخبار از درون آن به بیرون درز کرده است را ذیل عنوان نشست حامیان دولت اسلامی و هواداران گفتمان انقلاب اسلامی و نیز مشاوران جوان نهاد ریاست جمهوری آن هم با حضور شخص رئیس جمهور و چهره هایی چون ثمره هاشمی(رئیس ستاد های انتخاباتی احمدی نژاد) و نجار، علی اکبر صالحی، ابوالحسن فقیه و.... برگزار کرده است. در همه این نشستها سخنان حاشیه سازی از احمدی نژاد منتشر شده که همه آنها توام با تصریح بر مواضع پیشین بوده است.
درآستانه توفیق؟
درشرایطی که چند روز بیشتر تا برگزاری انتخابات مجلس نهم نمانده، با نگاه به آنچه درباره اهداف و تاکتیکهای جریان انحرافی رفت، و با درنظر گرفتن شرایطی که در اردوگاه اصولگرایان به وجود آمده، میتوان این قضاوت را داشت که جریان انحرافی به مدد همراهي جبهه موسوم به پايداري ، به صورت حداقلي در موضوع جلوگيري از وحدت حداكثري اصولگرايان به اهداف خود رسيده است، .البته اين توفيق با عنايت به تحقق فرايند وحدت و شكل گيري ليست هاي اصلي حول جبهه متحد حداكثري نبوده است.در اين ميان ارزيابي در مورد ميزان توفيق اين جريان، نهايتا بايد از يك سو با عنايت به موفقيت اين جريان در فرستادن چهره هاي مدنظر خود به مجلس و از سوي ديگر ميزان تحقق مجلس جزيره اي ارزيابي شود.در مورد هدف اول تقريبا مي توان گفت كه جريان انحرافي نخواهد توانست موفقيتي در شكل دادن به يك فراكسيون ولو كوچك به دست آورد.تحقق يا عدم تحقق هدف دوم نيز بيشتر به رويكرد و جهت گيري اصولگرايان راه يافته به مجلس نهم منوط است.اگر اصولگراياني كه در ذيل پرچم جبهه متحد به مجلس راه مي يابند، اين وحدت را در ادامه راه نيز حفظ كنند، طبعا فضاي اندكي براي جريان انحرافي كه به انواع شيوه ها مي كوشد تا از فضاهاي خالي براي پيشبرد اهداف خود استفاده كند، وجود خواهد داشت.
شفاف