با هزاران درود خدمت مدير مسئول روزنامه مردم سالاري
متولد1/3/1350هستم ساكن درروستاي گودين درشهرستان كنگاور. داراي 5خواهر و1برادر هستم كه تمام خواهرانم شوهر كردند وبرادرم هم سال آخر هنرستان راتمام كرده. ........
پدرم راننده است ويك نيسان مدل 85 دارد و اين ماشين را با وامي كه از بانك گرفته خريده وماهيانه 170هزار تومان قسط ميدهد. البته تا چند روز پيش يك سواري داشت و مسافركشي ميكرد ولي به علت كسادي كار و نبود درآمد آن را با اين نيسان عوض كرد كه بايد يك ميليون تومان سرميداد چون نداشت مجبور شد دوباره درخواست وام كند وحال نمي دانم بدهند يا نه.
گرچه نيسان هم درآمدي ندارد چون از روزي كه آن راخريده يكي دو بار بیشتربار برايش جور نشده خودم تاكلاس 5 ابتدائي درس خواندم و مدتي هم بعداز ترك تحصيل به كارگري روي آوردم ودرسالهاي 65/66/و67 هم به جبهه رفتم دردزفول. سردشت و حلبچه عراق و بعد از جنگ هم باز رو به كارگري آوردم .تا اينكه درسال 69 بر اثرسقوط از بلندي دچارضايعه نخاعی شدم كه تا به امروز از نعمت راه رفتن محروم هستم اگربخواهم رنجهایي كه دراين مدت كشيدم بگويم ساعتها طول ميكشد ولي فقط اين رابدانيد كه بخاطر فقر از راه رفتن محروم شدم.
دردوران رياست آقاي رفسنجاني رفتم زيرپوشش بهزيستي وماهيانه 2500 تومان مستمري و ديگر امكانات را به من ميدادند. دردوران رياست جمهوري آقاي خاتمي اين مستمري طي دو مرحله به 2500هزار تومان رسيد ودراين مدت من دو عدد ويلچر خوب ازبهزيستي گرفتم. واين امكانات ديگر: 1ماهيانه وسايل پانسمان ازقبيل.(چسب.بتادين. باد والكل سفيد. اگر جايي ميرفتم وبراي درمان هم هزينه راه را ميدادند وهم هزينه خرجكرد درمانم.
درسال يك بار ما را ميبردند وازتمام بدنمان آزمايش ميگرفتند.وديگر هزينه ها كه اگر بخواهم بگويم طول ميكشد خلاصه وضع من معلول اگر عالي نبود در حد خوب بود. تا اينكه جناب احمدي نژادآمد ....خلاصه بعداز آمدن اين آقا اكثر خدماتي كه به من ميدادند قطع شد. ....... وبارها وبارها به بهزيستي نامه دادم و تلفن زدم ولي جوابي ندادند و فقط ميگويند نداريم. وسايل پانسمان كه اصلا يادم نمياد كه گرفتم و هربار تماس ميگريم ميگويند نداريم .وماهيانه 40هزارتومان مستمري ميدهند آن هم امسال 2ماه رادادند. براي درست كردن حمام وراه رو جلوي منزل چندين بار نامه دادم وتلفن زدم ولي ميگن بودجه نداريم بيمه تكميلي من 30/11/90تاريخش تمام شده ولي خبري براي تمديد نيست.
سالهاي اول رياست جمهوري احمدي نژاد ماه رمضان 30هزارتومان بند كالا به ما ميدادند كه آن هم چندبار بيشترنبود ولي امسال يك كارت خريد درحدود 40هزار دارند آن هم چندين بار به فروشگاههاي كنگاور رفتيم و آنها گفتند قرارداد نداريم تا مجبور شدم بروم اسدآباد كه دراستان همدان است.
سال 88/450هزارتومان حق پرستاري دادند كه مال يك سال بود ولي در سالهاي بعد ندادند.درضمن طبق نامه اي كه درتاريخ 24/5/88كه احمدي نژاد به كنگاور آمد و رياست بهزيستي به ايشان داد براي درمان من نياز به 15ميليون هزينه بود كه ايشان فقط500هزارتومان كمك كرد كه آن هم هزينه رفت وآمد من به تهران براي معاينه هاي اولي شد.خلاصه من بارها وبارها آمدم تهران براي درمان ولي بهزيستي حتي ريالي به من كمك نكرد با وجود اينكه من فاكتورتمام هزينها رابراي آنها بردم ولي دردوران آقاي خاتمي اگرهمه را نمي دادند ولي نيمي از هزينه ها را ميدادند.
در تاريخ 10/4/88 من درخواست وام خود اشتغالي كردم ويك نامه برايم از رياست جمهوري آمد و من را به صندوق مهررضا معرفي كردند بعداز ماهها رفت وآمد وتكميل پرونده قرارشد كه 5ميليون تومان وام به من بدهند وتا به امروز خبري نيست وعلت اين است كه هركسي را براي ضمانت ميبرم قبول نميكنند ودرآخرهم بانك معرفي شده پرونده من رابازگشت داد به مهررضا راستي چطور است وقتي شخصي مثل من براي چندرغاز وام كه ميخواهيم بگيريم هفت خان رستم را بايد طي كنيم ولي آنهائي كه ميلياردي ميگيرند وبعدهم پس نمي دهند آيا اگرباآنها هم مثل من رفتارشود اين همه اختلاس ميشد؟نامه اي ديگر از وزارت بهداشت برايم آمد وقرارشد 1ميليون براي كمك هزينه درمان به من بدهند وآنها گفتند بايدفاكتور برايشان بفرستم. حال اين سوال پيش مي آيد كه من كه هنوز نرفتم براي درمان پس فاكتور از كجا بياورم؟ ولي من چون فاكتورهاي قبلي مال فيزيوتراپي وديگر كارها را داشتم برايشان فرستادم كه بعداز ماهها جواب رد دادنند كه اينها قابل قبول نيستند و آن يك ميليون هم ندادند.خلاصه از اين نامه ها زياد دارم كه هرجا بردم گفتند بزار دركوزه آبش را بخور.اين بود قطره اي از اقيانوس رنجها ودردهاي يك معلول. حال اين سئوال را از مسئولان دارم. آقايان مسئول كه دم از عدالت ميزنيد باشما هستم آقاي احمدي نژاد،آقايان لاريجاني،آقاي رياست بهزيستي كل باشما هستم.
5دقيقه فقط 5دقيقه خودتان را جاي من معلول بگذاريد آن هم نه در كوچه پس كوچه هاي خاكي روستا درآن تهران سنگفرش وآسفالت شده آيا مي توانيد روي همين ويلچر فرسوده من بنشينيد؟
ويلچري كه جاي پاهاي من است. ويلچري كه عشق من است كه وقتي غروب ميشود باهاش ساعتي بروم بيرون نزددوستانم.
بله آقايان مسئول اين ويلچر پاي من است ولي با اين دل شوره كه هرلحظه ازهم جداشود ميروم بيرون. آقايان مسئوال من هم فرزندايرانم مگر غيراز حقم چيزديگري ميخواهم. آيا آن چهل هزارتومان كه ماهانه به من ميدهيد كه آن هم دوماه است داديد. ...
آيا ميدانيد پدر ويا پدراني هستند توايران نه تو همين روستا نه تو خونه خودمان كه بخاطر فقر ونداري حتي سالي يك بار به مسافرت نمي روند؟ چون اگريك روزكار نكند خرجي براي آن روزندارد؟
........ من سراغ دارم پدراني ويا پدري كه بارها وبارها بخاطر فقر خجالت زده خانواده اش شده و در آخر آيا شده نتوني نيازهاي اوليه خانوادت را برآورده كني؟
من نمي دانم اين حرفهاي من ب گوش شما ميرسد يانه ولي اميدوارم مديرمسئول روزنامه ...... شرافت و وجدان كاري را زيرپا نگذارد واين درددل من معلول راب گوش شما برساند بله اميدوارم....
ديگر حرفي ندارم.
بسیجي دوران جنگ عليمحمد مرتضي نژاد.
...
بدرود
متولد1/3/1350هستم ساكن درروستاي گودين درشهرستان كنگاور. داراي 5خواهر و1برادر هستم كه تمام خواهرانم شوهر كردند وبرادرم هم سال آخر هنرستان راتمام كرده. ........
پدرم راننده است ويك نيسان مدل 85 دارد و اين ماشين را با وامي كه از بانك گرفته خريده وماهيانه 170هزار تومان قسط ميدهد. البته تا چند روز پيش يك سواري داشت و مسافركشي ميكرد ولي به علت كسادي كار و نبود درآمد آن را با اين نيسان عوض كرد كه بايد يك ميليون تومان سرميداد چون نداشت مجبور شد دوباره درخواست وام كند وحال نمي دانم بدهند يا نه.
گرچه نيسان هم درآمدي ندارد چون از روزي كه آن راخريده يكي دو بار بیشتربار برايش جور نشده خودم تاكلاس 5 ابتدائي درس خواندم و مدتي هم بعداز ترك تحصيل به كارگري روي آوردم ودرسالهاي 65/66/و67 هم به جبهه رفتم دردزفول. سردشت و حلبچه عراق و بعد از جنگ هم باز رو به كارگري آوردم .تا اينكه درسال 69 بر اثرسقوط از بلندي دچارضايعه نخاعی شدم كه تا به امروز از نعمت راه رفتن محروم هستم اگربخواهم رنجهایي كه دراين مدت كشيدم بگويم ساعتها طول ميكشد ولي فقط اين رابدانيد كه بخاطر فقر از راه رفتن محروم شدم.
دردوران رياست آقاي رفسنجاني رفتم زيرپوشش بهزيستي وماهيانه 2500 تومان مستمري و ديگر امكانات را به من ميدادند. دردوران رياست جمهوري آقاي خاتمي اين مستمري طي دو مرحله به 2500هزار تومان رسيد ودراين مدت من دو عدد ويلچر خوب ازبهزيستي گرفتم. واين امكانات ديگر: 1ماهيانه وسايل پانسمان ازقبيل.(چسب.بتادين. باد والكل سفيد. اگر جايي ميرفتم وبراي درمان هم هزينه راه را ميدادند وهم هزينه خرجكرد درمانم.
درسال يك بار ما را ميبردند وازتمام بدنمان آزمايش ميگرفتند.وديگر هزينه ها كه اگر بخواهم بگويم طول ميكشد خلاصه وضع من معلول اگر عالي نبود در حد خوب بود. تا اينكه جناب احمدي نژادآمد ....خلاصه بعداز آمدن اين آقا اكثر خدماتي كه به من ميدادند قطع شد. ....... وبارها وبارها به بهزيستي نامه دادم و تلفن زدم ولي جوابي ندادند و فقط ميگويند نداريم. وسايل پانسمان كه اصلا يادم نمياد كه گرفتم و هربار تماس ميگريم ميگويند نداريم .وماهيانه 40هزارتومان مستمري ميدهند آن هم امسال 2ماه رادادند. براي درست كردن حمام وراه رو جلوي منزل چندين بار نامه دادم وتلفن زدم ولي ميگن بودجه نداريم بيمه تكميلي من 30/11/90تاريخش تمام شده ولي خبري براي تمديد نيست.
سالهاي اول رياست جمهوري احمدي نژاد ماه رمضان 30هزارتومان بند كالا به ما ميدادند كه آن هم چندبار بيشترنبود ولي امسال يك كارت خريد درحدود 40هزار دارند آن هم چندين بار به فروشگاههاي كنگاور رفتيم و آنها گفتند قرارداد نداريم تا مجبور شدم بروم اسدآباد كه دراستان همدان است.
سال 88/450هزارتومان حق پرستاري دادند كه مال يك سال بود ولي در سالهاي بعد ندادند.درضمن طبق نامه اي كه درتاريخ 24/5/88كه احمدي نژاد به كنگاور آمد و رياست بهزيستي به ايشان داد براي درمان من نياز به 15ميليون هزينه بود كه ايشان فقط500هزارتومان كمك كرد كه آن هم هزينه رفت وآمد من به تهران براي معاينه هاي اولي شد.خلاصه من بارها وبارها آمدم تهران براي درمان ولي بهزيستي حتي ريالي به من كمك نكرد با وجود اينكه من فاكتورتمام هزينها رابراي آنها بردم ولي دردوران آقاي خاتمي اگرهمه را نمي دادند ولي نيمي از هزينه ها را ميدادند.
در تاريخ 10/4/88 من درخواست وام خود اشتغالي كردم ويك نامه برايم از رياست جمهوري آمد و من را به صندوق مهررضا معرفي كردند بعداز ماهها رفت وآمد وتكميل پرونده قرارشد كه 5ميليون تومان وام به من بدهند وتا به امروز خبري نيست وعلت اين است كه هركسي را براي ضمانت ميبرم قبول نميكنند ودرآخرهم بانك معرفي شده پرونده من رابازگشت داد به مهررضا راستي چطور است وقتي شخصي مثل من براي چندرغاز وام كه ميخواهيم بگيريم هفت خان رستم را بايد طي كنيم ولي آنهائي كه ميلياردي ميگيرند وبعدهم پس نمي دهند آيا اگرباآنها هم مثل من رفتارشود اين همه اختلاس ميشد؟نامه اي ديگر از وزارت بهداشت برايم آمد وقرارشد 1ميليون براي كمك هزينه درمان به من بدهند وآنها گفتند بايدفاكتور برايشان بفرستم. حال اين سوال پيش مي آيد كه من كه هنوز نرفتم براي درمان پس فاكتور از كجا بياورم؟ ولي من چون فاكتورهاي قبلي مال فيزيوتراپي وديگر كارها را داشتم برايشان فرستادم كه بعداز ماهها جواب رد دادنند كه اينها قابل قبول نيستند و آن يك ميليون هم ندادند.خلاصه از اين نامه ها زياد دارم كه هرجا بردم گفتند بزار دركوزه آبش را بخور.اين بود قطره اي از اقيانوس رنجها ودردهاي يك معلول. حال اين سئوال را از مسئولان دارم. آقايان مسئول كه دم از عدالت ميزنيد باشما هستم آقاي احمدي نژاد،آقايان لاريجاني،آقاي رياست بهزيستي كل باشما هستم.
5دقيقه فقط 5دقيقه خودتان را جاي من معلول بگذاريد آن هم نه در كوچه پس كوچه هاي خاكي روستا درآن تهران سنگفرش وآسفالت شده آيا مي توانيد روي همين ويلچر فرسوده من بنشينيد؟
ويلچري كه جاي پاهاي من است. ويلچري كه عشق من است كه وقتي غروب ميشود باهاش ساعتي بروم بيرون نزددوستانم.
بله آقايان مسئول اين ويلچر پاي من است ولي با اين دل شوره كه هرلحظه ازهم جداشود ميروم بيرون. آقايان مسئوال من هم فرزندايرانم مگر غيراز حقم چيزديگري ميخواهم. آيا آن چهل هزارتومان كه ماهانه به من ميدهيد كه آن هم دوماه است داديد. ...
آيا ميدانيد پدر ويا پدراني هستند توايران نه تو همين روستا نه تو خونه خودمان كه بخاطر فقر ونداري حتي سالي يك بار به مسافرت نمي روند؟ چون اگريك روزكار نكند خرجي براي آن روزندارد؟
........ من سراغ دارم پدراني ويا پدري كه بارها وبارها بخاطر فقر خجالت زده خانواده اش شده و در آخر آيا شده نتوني نيازهاي اوليه خانوادت را برآورده كني؟
من نمي دانم اين حرفهاي من ب گوش شما ميرسد يانه ولي اميدوارم مديرمسئول روزنامه ...... شرافت و وجدان كاري را زيرپا نگذارد واين درددل من معلول راب گوش شما برساند بله اميدوارم....
ديگر حرفي ندارم.
بسیجي دوران جنگ عليمحمد مرتضي نژاد.
...
بدرود