کد خبر: ۱۵۰۰۴۴
تاریخ انتشار : ۰۵ فروردين ۱۳۹۱ - ۱۸:۲۵

نگاهی به چرخش های احمدی نژاد

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: نگارنده اما در سطور ذیل با اشاره به چند شاهد دیگر در رفتارهای رییس جمهور در تبیینی جامعه شناختی " عملگرایی" را علت اصلی این پدیده (چرخش های فکری و رفتاری احمدی نژاد ) می داند و در ادامه به بررسی علل محیطی،موقعیتی و شخصی این عملگرایی می پردازد.

یکی دو چرخش دیگر
این تنها چرخش فکری احمدی نژاد نبوده و نیست. سال ۸۵ و در اولین دور سفرهای استانی، رییس جمهور به استان فارس رفت. در این سفر رییس جمهور با حضور در" دروازه ملل" کاخ تخت جمشید جلوی لنز دوربین ها دست خود را به نشانه پیروزی بالا گرفت و تنها به گفتن یک جمله اکتفا کرد:" طاغوتها نابود و اسلام پیروز است" . حدود ۴ سال بعد اما از مکتب ایرانی سخن گفت ومتاثر از آرای امثال ریچارد فرای آمریکایی ( همو که در اولین همایش ایرانیان خارج از کشور رییس جمهور به بهترین نحو از او تقدیر و یکی از خانه های سنتی اصفهان را به وی هبه کرده بود) اظهار کرد که ایرانی ها بهترین قرائت ممکن از اسلام را داشته اند و اگر ایرانی ها نبودند معلوم نبود که چه به سر اسلام می آمد!
اما مهمترین چرخش احمدی نژاد تغییرات در ترکیب کابینه دولت نهم و دولت دهم بود.در کابینه اول غیر از حلقه اول همکاران وی در شهرداری و دانشگاه علم و صنعت (مشایی، علی آبادی ،سعیدلو و...) احمدی نژاد، دسته ای از نیروهای به نسبت جوان و کمتر مطرح اصولگرا چون الهام،صفار هرندی ، لنکرانی،پور محمدی و فتاح را نیز وارد کابینه کرده بود. البته ویژگی این نیروها این بود که علاوه بر مسئولیتهای اجرایی ،دیدگاههای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی خاص خود را نیز که گهگاه مخالف با دیدگاههای شخص رییس جمهور بود(مانند مساله مشایی،ورود زنان به ورزشگاهها، طرح امنیت اخلاقی نیروی انتظامی و...) بیان می کردند و به اصطلاح "سر و گوششان می جنبید". در کابینه دوم اما نیروهای عملگراتر و حرف گوش کنی! چون شیخ الاسلامی، حسینی و دستجردی جایگزین شدند وادغام وزارت خانه ها هم باعث حذف نیروهایی از دسته دوم مانند محصولی شد که شاید به خاطر رودربایستی ناشی از رفاقت دیرینه با رییس جمهور هنوز در جمع کابینه حضور داشتند.

"احمدی نژاد در وسط میدان"
حدود یکسال بیشتر از شروع کار دولت اول احمدی نژاد نگذشته بود که به نقل از یکی از نمایندگان اقتصادی مجلس گفته شد که احمدی نژاد نشستهای فکری ای را با جمعی از اقتصاددانان اصولگرا برای تدوین یک برنامه عملی برای اقتصاد ایران برگزار کرده است. گویا این جلسات به خاطر اختلاف نظر شدید اعضا بیشتر تبدیل به مباحث مبنایی و فلسفی علم اقتصاد شده بود و رییس جمهور نیز با این استدلال که " من در وسط میدان هستم و به جای این بحثهای نظری و مبنایی راهکار عملی و مشخص پیشنهاد بدهید" جلسات را تعطیل کرده و نشستهای بعدی را موکول به ارائه برنامه های عملی اعضا کرده بود.نگارنده گزاره فوق به نقل از رییس جمهور را مهمترین دلیل جامعه شناختی بر چرخشهای ایشان در حوزه های گوناگون می داند و برای درک بهتر این معنا باید قدری فضایی که احمدی نژاد در آن به قدرت رسید را یاد آوری کرد:
توجهه کمتر دولت اصلاحات به خواسته های اصلی مردم و تمرکز بر دغدغه های عده ای از نخبگان و گروههای سیاسی، عقب نشینی مقابل فشارهای سیاسی غرب از جمله در قضیه هسته ای (البته به جز در ماه های آخر)، رفاه طلبی و مانور تجمل در برخی از مسئولان رده بالا، جولان آقازاده ها در مسائل اقتصادی، تمرکز گرایی و عدم توجه به مناطق محروم، بی عدالتی و رانت خواری ها در برخی از خصوصی سازی ها و مواردی از این دست، مردم را خسته و دلزده کرده بود. در این فضا دکتر احمدی نژاد کسی بود که با دو شعاراصلی اش یعنی "عدالت و خودباوری" نماد خواسته های مردم شد.از نظر مردم پیروزی رقبای وی همگی بازگشت به گذشته نه چندان خوشایند دولت اصلاحات و سازندگی بود و مردم نیاز به یک حرکت رو به جلو را احساس می کردند و از همین رو احمدی نژاد را برگزیدند.اما مساله اینجاست که این شعارها و آرمانها چقدر به عمل تبدیل شد؟

در بررسی های استراتژیک، یک شعار، ایده و یا یک آرمان برای اجرایی شدن باید چند مرحله را پشت سر بگذارد: آرمان و ایده باید ابتدا در یک نظام معرفتی به یک سری زیر حوزه ها و مولفه های اصلی تجزیه شود که بتواند تمام ابعاد(فرهنگی،اجتماعی،اقتصادی،روانی، دینی، علمی و...) را در بر بگیرندو البته اولویت های آنان نیز باید مشخص شوند. سپس در هر کدام از این حوزه ها راهبردهایی تدوین شود. راهبردها نیز به راهکارها و راهکارها هم طی برنامه هایی جزیی تر کاربردی و اجرایی شوند.اما آیا احمدی نژاد همه مراحل بعد از طرح شعار و آرمانهای "عدالت و خود باوری" را در نظر گرفته بود؟ از نظر نگارنده هم آری و هم نه! عدالت در ذهن احمدی نژاد در برخی حوزه ها تنها در حد یک ایده بود؛ در برخی حوزه ها تنها در حد یک سری راهبردهای کلی بود که برای راهکارشدنشان تاملی نکرده بود؛ در برخی حوزه ها هم بدون داشتن راهبردها وراهکارهای کلان، تنها یک سری برنامه های عملیاتی و اجرایی مد نظر رییس جمهور بود. و البته همه موارد فوق را می توان با تحلیل محتوای سخنان انتخاباتی ایشان در سال ۸۴ دریافت. در نهایت اینکه رییس جمهور هنوز به یک چهارچوب و نظام معرفتی مشخصی برای اداره امور اجرایی کشور دست نیافته بود و صرفا گزاره های پراکنده ی گاها نو، جالب و مناسب و گاها نیز مبهم، متناقض و متضادی را در سر داشت.

البته در این امر تنها ایشان مقصر نبودند. ادبیات نو و انتقادی ایشان نسبت به دولتهای پیشین در مساله "عدالت" هنوز در فضای علمی جامعه تولید و منقح نشده بود و به عبارت دیگر این ادبیات از پشتوانه نظری برخوردار نبود. دولتهای اصلاحات و سازندگی به دلیل اینکه در پی روند مدرنیزاسیون به شیوه غربی در ایران بوند و ادبیات این رویکرد به کثرت در فضای آکادمیک و روشنفکری ایرانی و غربی موجود بود خیلی کار سختی را در تدوین راهبردها و راهکارها و برنامه ها پیش رو نداشتند. ولی به علت ساختار نظام دانشگاهی ما که کارکردش بیشتر بازتولید ادبیات توسعه صد سال پیش غرب بود و البته هنوز هم هست، گفتمانی انتقادی ای که احمدی نژاد نماد آن محسوب می شد هنوز به یک چهارچوب منظم و هماهنگ و همه جانبه در بعد ایجابی تبدیل نشده بود تا بتواند کارآمدی خود را در عرصه های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و سیاسی نشان دهد و همانطور که قبلا اشاره کردم احمدی نژاد یک سری ایده ها، راهبردها و برنامه های بعضا خوب اما پراکنده و گاها متناقض پیش روی خود داشت.

به طور مثال تمرکز زدایی یکی از مولفه های اصلی بحث عدالت از نظر وی بود. تبدیل سازمان عریض و طویل برنامه و بودجه( که کارشناسان آن با نشستن در اتاقهای شیشه ای در مرکز کشور و به دور از ارتباط مستقیم با مسائل و مشکلات مناطق محروم و دور افتاده به بودجه نویسی اقدام می کردند) به واحدهایی زیر مجموعه استانداری ها و همزمان سفرهای استانی هیات دولت و مواجهه مستقیم دولتمردان با مسائل مناطق مختلف( به دور از فیلترهای گزارشی و مصلحت سنجی های سلسله مراتبی) و تصویب بودجه هر استان با پیشنهاد این واحدها و تصویب هیات دولت، راهبرد مناسبی در زمینه تمرکز زدایی بود. ولی اشکالی که پیش آمد این بود که بعضا به خاطر این جزیی نگری ها، مصالح و اولویت های ملی رعایت نمی شوند و مثلا بودجه های بخشهای دیگر صرف فعالیت های عمرانی می شوند. مثال بارز آن خط لوله اتیلن غرب بود که از لحاظ اقتصادی، اشتغالزایی و زیست محیطی به صرفه نبود ولی استانها در رقابت با یکدیگر خواهان تاسیس پالایشگاه در استان خود بوده و هستند.

لب کلام اینکه بالاترین مسئول اجرایی کشور در حوزه اجرا و در مواجهه با سیل عظیم مسائل و مشکلات تنها به برنامه های کاربردی نیاز دارد و وقتی این برنامه های کاربردی متناسب با آن دغدغه ها و آرمانها و سلسله مراتبی که قبلا به آن اشاره شد پیش رو نباشد نمی توان حوزه اجرا را معطل نگه داشت و به ناچار باید به نوعی "عملگرایی" تن داد و از برنامه های رقیب استفاده کرد و این به ناهماهنگی بیشتر برنامه ها و رفتارها با یکدیگر خواهد شد. وقتی اقتصاددان اصولگرایی که در بعضی کلیات با احمدی نژاد همگرا بودند ولی جز انتقادها و ایده های خیلی کلی یا جزیی، برنامه مدونی برای اداره اقتصاد کشور نداشتند چاره ای جز حضور کسانی چون فرزین و حسینی در سیاستگذاری های اقتصادی و اجرای نسخه های بانک جهانی چون هدفمند کردن یارانه ها نیست. همچنین وقتی گفتمان اصولگرایی برنامه مدونی برای فرهنگ نداشته باشد نتیجه اش این می شود که رییس جمهور نسبت به "گیر دادن به مو و لباس جوانان " معترض می شود ولی در مقابل تحت امر رییس جمهور، طرح تفکیک جنسیتی در دانشگاهها مطرح و یا خانه سینما منحل می شود.

عامل دیگر در "عملگرایی" احمدی نژاد رشته دانشگاهی و تجربه کاری اوست. به عبارتی جامعه وابعاد آن بیشتر یک پدیده انسانی است تا یک پدیده طبیعی وفنی و کسی که درصدد مدیریت جامعه و ابعاد آن است باید یک نقشه اینفوگرافی یا یک نقشه ماهواره ای از فرایندها و جریانها و کنشگران مختلف جاری و ساری در عرصه های مختلف اقتصادی، فرهنگی،اجتماعی،علمی، روانی و دینی کشور و نیز تاریخ معاصر آنها در ذهن داشته باشد. یعنی در هر کدام از این حوزه ها تا سطحی مطالعه و تامل یا تجربه داشته باشد و یا حداقل بداند در هر کدام از این حوزه ها چه جریانهایی با وی همسو ترند و می تواند از برهم افزایی آنان برای پیشبرد اهدافش استفاده کند و معمولا یک دانش آموخته علوم انسانی می تواند این نگاه کل گرایانه را داشته باشد. ولی با توجه به اینکه ایشان عمران خوانده اند و از قضا قبل از ریاست جمهوری بیشتر فعالیت عمرانی داشته اند می بینیم بیشترین توفیقات ایشان نیز در عرصه های عمرانی و حوزه های اجرایی مربوط به آن مانند مسکن مهر،عمران شهرها و روستاهای دورافتاده، راهسازی و... بوده ولی در کنترل تورم، کنترل بازار سکه و ارز، اشتغال زایی و دیگر حوزه های اقتصادی چندان موفق عمل نکرده است. مثال دیگر در این حوزه نداشتن فهم فرهنگی نسبت به مسائل اقتصادی است. مثلا تا هنگامی که فرهنگ کار و تلاش و تعاون در میان مردم همه گیر نشده باشد اجرا کردن طرح بنگاههای زود بازده و پرداخت وام به متقاضیان جویای کار باعث انحراف و هزینه کرد این مبالغ از اهداف تولیدی و خدماتی به محلهایی چون خرید زمین و ماشین و بیزینس توسط متقاضیان می شود.

عامل دیگر در"عملگرایی" آقای احمدی نژاد روحیه شجاعانه و جسورانه وی است. اجرایی کردن طرح های ملی ای که دولتهای پیش از وی، یارای انجام آن را نداشتند مانند طرح هدفمندی یارانه ها و یا سهمیه بندی سوخت و... و موفقیت نسبی این طرحها در نظر مردم، احمدی نژاد را در گفته ها و رفتارهای خود در دیگر حوزه ها جسورتر کرده است. بی توجهی به هشدارهای دلسوزان وانتصاب افرادی که سابقه درخشانی ندارند و به اصطلاح پشت سرشان حرف و حدیث زیاد است در مناصب مهم و همینطور رفتارها و ادبیات ایشان در جلسه های عمومی مانند جلسه سوال از رییس جمهور در مجلس نشان از این روحیه متهورانه و جسورانه ایشان دارد که عواقب ناگواری در پی خواهد داشت.

به گزارش الف،در پایان اینکه در پیش گرفتن یک رویه"عمل گرایانه" باعث می شود که شخص بیشتراز نتایج بلند مدت به نتایج کوتاه مدت و بیشتر از بررسی های همه جانبه و کنترل فرایندها به نتایج آنی اعمال خویش نظر کند و همین امر بی نظمی ها و تناقض هایی را در عمل به بار خواهد آورد.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین