آفتابنیوز : آفتاب: ترس كودك از تاريكي و فريادهاي او و مادرش باعث شد مرد جوان به تصور اينكه عدهاي به خانهاش حمله كردند به حياط برود و مردي را بكشد.
اين مرد كه ناصر نام دارد دو سال پيش با چاقو به مردي حمله كرد و او را به قتل رساند و مرد ديگري را هم زخمي كرد. ماموران پليس روز نهم دي سال 89 باخبر شدند دو مرد زخمي به بيمارستاني در دماوند منتقل شدهاند كه يكي از آنها لحظاتي بعد از انتقال به بيمارستان جانش را از دست داده است و ديگري هم وضعيت خوبي ندارد. وقتي پليس به بيمارستان رفت، متوجه شد اين دو مرد با ضربه چاقوي همسايهشان ناصر زخمي شدند و بعد هم همسايهها آنها را به بيمارستان رساندند.
با انتقال جسد عباس - مرد كشته شده- به پزشكي قانوني جوان ديگري كه زخمي شده بود مورد بازجويي قرار گرفت. او به پليس گفت نميداند به چه دليلي مورد هجوم ناصر قرار گرفت. اين جوان توضيح داد: من و ناصر و عباس با خانوادههايمان در يك خانه زندگي ميكنيم البته خانههايمان جدا از هم است. آن شب برق رفتهبود، وقتي به خانه آمدم همه جا تاريك بود. نميدانم چه شد كه ناصر ناگهان به من حمله كرد البته او قبل از من به عباس حمله كرده بود. اصلا فرصت نشد ما بفهميم چه اتفاقي افتاده و او چرا اين كار را ميكند.
خانواده عباس كه براي شكايت از همسايهشان به دادسرا رفته بودند هم ادعا كردند نميدانند چه اتفاقي بين طرفين درگيري افتاده است و فقط قبل از قتل صداي فريادهاي همسر ناصر را شنيدند و بعد هم كه متوجه قتل عباس شدند. پليس در ادامه تحقيقات خود به خانه ناصر رفت و او را بازداشت كرد.
متهم در بازجوييها به قتل و زخمي كردن همسايههايش اعتراف كرد و گفت: دختر چهار سالهام به دستشويي رفته بود. يكدفعه برقها رفت و دخترم ترسيد. همسرم بلافاصله چراغي روشن كرد و به دخترم گفت صبر كن خودم را به تو ميرسانم. وقتي همسرم از اتاق بيرون رفت، صداي فرياد او را شنيدم. صداي پاي چند نفر هم ميآمد. فكر كردم كسي به خانه ما حمله كرده است. چاقو را برداشتم و بيرون رفتم و دو نفر غريبه را زدم. در اين لحظه برق آمد و ديدم كساني كه وارد خانه شدند همسايههاي من هستند. او ادامهداد: ما هيچ مشكلي باهم نداشتيم و من نميخواستم به كسي آسيبي بزنم و از اتفاقي كه افتاده، پشيمان هستم.
به گزارش شرق،پليس براي بررسي ادعاي اين مرد، همسر او را بازجويي كرد. اين زن ادعا كرد درگيري را نديده است. او گفت: وقتي برق قطع شد، دخترم فرياد زد و من براي كمك به او از خانه خارج شدم و چراغي را بردم. يكدفعه دو نفر را ديدم، اول متوجه نشدم چه كساني هستند و از ترس فرياد زدم و به زمين خوردم. بعد متوجه شدم همسايه ما هستند به سمت دخترم رفتم كه يكدفعه صداي فرياد شوهرم و عباس را شنيدم. درگيري آنها چند ثانيه بيشتر طول نكشيد. من اصلا متوجه بيرون آمدن ناصر هم نشده بودم. نميدانم چطور شوهرم او را زد اما وقتي اين اتفاق افتاد ما بلافاصله با اورژانس تماس گرفتيم تا مجروحان را به بيمارستان برساند. بنابر اين گزارش با تكميل تحقيقات و بازسازي صحنه قتل و صدور كيفرخواست پرونده ناصر براي رسيدگي به شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد و اين مرد به زودي پاي ميز محاكمه ميرود.