آفتابنیوز : آفتاب: مجید نصیری نویسنده وبلاگ خط پدافندی در تکریت 11 می نویسد:
درپی پیامکهای متعدد از سوی بنیاد شهید وامورایثارگران امروز به بنیاد رفتم تعدادی از آزادگان نزديك در ورودی وتعدادی دیگر شناسنامه به دست در مغازه جنب بنیاد جهت گرفتن کپی درصف ایستاده بودند. من هم مانند سایر عزیزان در صف ایستاده، کپی تهیه کردم وبه محل ساختمان وارد شدم. راستش از شما چه پنهان خدا میداند برای دومین بار بود که به این ساختمان میرفتم ازمتصدی دفتر... . سراغ ماده سیزده را گرفتم فرمودند طبقه سوم دفتر مدیریت.
با زحمت پلهها را یکی پس ازدیگری بالا رفته تا به سالن رسیدم. تعدادی از برادران محترم هم در محل مشغول پر کردن فرمها بودند من هم فرمهاراتحویل گرفته وپس از تکمیل کردن تحویل نماینده بنیاد دادم وایشان هم زحمت کشیدند وخلاصه پرونده حقیر رابه دست چپم دادند پس ازدیدن فرم، برق از سرم پرید. آخه قبل از رفتن به بنیاد جای دیگری هم کارداشتم وازمن اصرار که خانم باهم بریم وایشون قبول نکرد وهمین بود که خداراشکر کردم که همرام نیست آخه درسطر اول اسم یک خانم دیگر رابه عنوان همسر اول واسم همسرم هم به عنوان همسر دوم ذکر شده بود.حالا خدا میداند که چه کسی این کار را و باچه هدفی انجام داده است.
نهایتا فرم رااصلاح کرده وبرگرداندم. در بیرون از ساختمان چند نفر از همرزمان محترم دورهم جمع شده بودن واز دریافت چهل درصد فعلا اعلام رضایت میکردند. من هم اشاره ای کردم که آقا بیست وپنج درصد بیشتر نیست که یکی از دوستان گفت آقا شما اطلاع ندارید ما حدود دوسالی دنبال این کار هستیم ومبلغ چهل درصد از مطالبات است راستش دلم نیومد حال خوش آنها را به هم بزنم وگفتم حق با شماست من اطلاع ندارم، از اینکه دوستانم خوشحالند من هم بسیار خوشحالم.