آفتابنیوز : آفتاب: روح الله شنبهای به سال ۱۳۳۶ در ایلام متولد شد و ۲۳ سال بعد، در ظهر روز پنج شنبه بیستم شهریور ۱۳۵۹، یعنی ده روز پیش از آغاز رسمی جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیع ایران اسلامی، در منطقه مرزی «بهرام آباد» در شهر «مهران» به شهادت رسید.
علی زاهدپور، یکی از همرزمان شهید دربارهٔ آخرین روز حیاتِ شهید شنبهای گفته است:
صبح روز بیستم شهریور ماه، در سپاه مهران به همراه روح الله بودم. نماز صبح را به جماعت خواندیم.
مشغول تلاوت قرآن شد و سپس اشک ریزان دست به دعا برداشت. بعد به سمت بهرام آباد رفتیم. در آنجا با دشمن تبادل آتش داشتیم. روح الله، گلولههای خمپاره ۱۲۰ میلی متری را که همراه داشت خرج گذاری کرد و طبق گراهای قبلی به گلوله باران بعثیها جواب میداد.
عراق به شدت با تانک، توپ و خمپاره دهکده متروکه بهرام آباد و باغات و پاسگاه را زیر آتش بار خود داشت و هر بار قسمتی از ساختمانهای که در آن پناه گرفته بودیم، تخریب میشد و ما جای خود را عوض میکردیم. تبادل آتش تا ظهر ادامه داشت. لحظهای از شدت آتش کم شد و فرصتی شد تا رزمندگان در جویباری که آن نزدیکی بود، غسل شهادت انجام دهند. روح الله هم غسل شهادت کرد و در کنار دیواری متصل به سنگر خمپاره، مشغول نوشتن مطالبی شد. ما فکر کردیم گراها را ثبت میکند. نماز ظهر و عصر را که خواندیم،
آتش شدت پیدا کرد. غذا را ناتمام گذاشت و برگشت پای قبضهٔ خمپاره و از من هم خواست تا برایش دیدبانی کنم. گلوله اول تصحیح، گلوله دوم، گلوله سوم به هدف خورد. داشت گلوله چهارم را آماده میکرد که توپ دشمن درست وسط سنگر خمپاره فرود آمد. کوهی از گرد و غبار و دود انفجار را پوشاند.
بر سر زنان خودمان را به سنگرش رساندیم. افتاده بود و سجده خون به جا میآورد. وقتی یادداشتهایش را پیدا کردیم، تازه فهمیدیم مشغول ثبت گرا نبوده.
به گزارش مشرق،آنچه خواهید خواند، متن همان یادداشت است که دقایقی قبل از شهادت روح الله شنبهای فرمانده واحد عملیات سپاه پاسداران استان ایلام نوشته شده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
به خدا راهم را تشخیص دادهام و خدا را دیدهام و هدف و مقصد را شناختهام. دشمن را نیز به عیان دیدهام، پس چرا بر این مرکب خوشبختی که گاهی میباشد، به سوی الله به پیش نتازم و قلب دشمنان حق و حقیقت را آماج گلولههایم قرار ندهم و در این راه به نوشیدن شربت شهادت چون دیگر برادرانم نائل نگردم.
روح الله شنبهای
واین عکسی از همان یادداشت است که روی کاغذ پارهای از یک جعبهٔ مهمات نوشته شده است:
{$old_album_152459}