آفتابنیوز : آفتاب: زهرا خدایی _خیابانهای مصر این روزها پر است از عکسها و پوسترهای تبلیغاتی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری. کشور که هنوز پتانسیل ها و هیجانات روزهای انقلاب را در خود نگاه داشته، می رود تا بعد از واگذاری اکثریت کرسی های پارلمان به اسلامگرایان، مرد اول کشور را طی روزهای آتی انتخاب کند.
مناظرۀ تلویزیونی میان دو کاندیدای اصلی یعنی عمرو موسی و ابوالفتوح نیز که روز جمعه برگزار شد، هیجان بیشتری در میان هواداران دو کاندیدا ایجاد کرد که البته به نوعی وضعیت و جایگاه آنها را نیز مشخص نمود. آب پاکی ابوالفتوح بر دستان عمرو موسی زمانی که او را یکی از "مهره های رژیم سابق" خواند، تا حد زیادی وضعیت نامزد اسلامگرا را در میان مردم ارتقاء داد.
دور اول انتخابات ریاست جمهوری مصر روزهای 23 و 24 می (سوم و چهارم خرداد) و دور دوم 16 و 17 ژوئن (27 و 28 خرداد) برگزار خواهد شد. تعابیر و تفاسیر زیادی در خصوص نحوۀ برگزاری انتخابات و سالم و شفاف بودن آن شنیده می شود؛ اما بر کسی پوشیده نیست که با توجه به وضعیت ناپایدار حاکم بر کشور هرنوع کارشکنی و عدم شفافیت در مهمترین انتخابات پس از سقوط مبارک کشور را در آستانۀ نا ارامی دیگر قرار خواهد داد.
علی اصغر محمدی، مدیرکل سابق خاورمیانه و شمال آفریقای وزارت خارجه کشورمان و کارشناس خاورمیانه معتقد است در صورت شفاف و سالم بودن انتخابات شانس اسلامگرایان برای پیروزی بیشتر است، اما دستهای زیادی درصدد ممانعت از تحقق این امر است. خبرآنلاین در گفتگویی با محمدی، آخرین وضعیت کاندیدای ریاست جمهوری و فضای حاکم بر کشور را مورد بررسی قرار داده است که در ذیل آن را می خوانید.
اعتراضات اخیر به کاندیداتوری برخی از شخصیت ها که منجر به کشته شدن تعداد قابل توجهی از شهروندان مصری شد را چگونه ارزیابی می کنید؟
در ابتدا باید این سوال مطرح شود که آنچه که در مصر می گذرد چیست؟ آیا یک انقلاب است یا خیر؟ من به دلایل عدیده معتقدم آنچه در مصر در حال وقوع است، انقلابی است که از 25 ژانویه 2011 آغاز شده و پس از موفقیت در اسقاط مبارک روند تکاملی خود را طی می کند واین روند در مصر تا آنجا که بتواند ساختارهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی بعضاً فرهنگی و همین طور مناسبات حاکم بر سیستم نظامی را تغییر بدهد، ادامه خواهد داشت. طبیعت انقلاب اینست که تغییرات بنیادین در این 5 حوزه به وجود آورد.
آنچه که در مصر در جریان است، یک انقلاب است که از 25 ژانویه سال 2011 آغاز شده و در 11 فوریه 2011 موجب سقوط مبارک شد و این تاریخ آغاز راهی بود که همانطور که پیش بینی می شد، رفته رفته مشخصه های خود را نشان داد. اگر در گذشته گفته می شد که انقلاب مصر موضعی متفاوت نسبت به اسراییل و اشغالگری فلسطین در پیش خواهد گرفت، برای خیلی ها غیرمنتظره بود و حرفشان این بود که پس چرا این شعارها در روزهای انقلابی شنیده نمی شد، در حالیکه این شعارها وجود داشت و هم اکنون نیز ملاحظه می کنید که با گذشت یکسال از انقلاب که هنوز قدرت در این کشور تثبیت نشده، صدور گاز به اسراییل متوقف می شود، سفارت اسراییل مورد تهدید واقع می شود، روابط با رریم صهیونیستی متشنج می شود. از مجموع این تحولات می توان آینده را نیز پیش بینی کرد.
به نظر من آنچه در حال حاضر در جریان است، بخشی از طبیعت یک انقلاب است که طی آن کشاکش بین جریانهای موجود، یعنی ایستادگی ساختارهای نظام سابق در برابر تغییر و تلاش جریانهای متعدد و متنوع انقلابی برای تغییر آن ساختار و ایجاد ساختار جدید را مشاهده می کنیم.
هیچ تضمینی وجود ندارد که ناآرامی ها در مصر متوقف شود. استقرار و ثبات در این کشور نیازمند زمان است. ممکن است امروز شلوغی ها متوقف شود اما فردا از جای دیگری آغاز شود. با تضاد آراء و تنوع موجود در جامعه و آزاد شدن پتانسیل نهفته در میان مردم، باز باید شاهد کنش و واکنش بیشتری در جامعه باشیم.
کمی از آرایش نیروهای سیاسی حاضر در صحنۀ انتخابات مصر برایمان بگویید.
برکسی پوشیده نیست که اسلامگرایان اکثریت بلامنازع صحنۀ سیاسی مصر را در دست دارند. اما نکتۀ قابل توجه اینجاست که همه جریانهای لیبرال، قومی-عربی، بازماندگان رژیم سابق، جریانهای چپ، ناسیونالیست های مصری بالاجماع گفتند که به تعدیل قانون اساسی رأی منفی خواهند داد. در حالیکه اسلامگرایان به آن رای مثبت دادند که اتفاقاً در اولین رفراندوم برگزار شده بعد از انقلاب، 77% از مردم به تغییر آن رأی مثبت دادند.
نکتۀ دوم انتخابات مجلسین(به ویژه مجلس خلق) بود که مهمتر بود؛ باز هم این شائبه از سوی همۀ جریانات شنیده می شد که اخوان خلاف وعده خود عمل کرده است و کاندیدای زیادی معرفی کرده است و ... ولی نتیجه به خوبی گویای واقعیت حاکم بر جامعه بود. همانطور که دیدیم مجموع اسلامگرایان اعم از اخوان المسلمین، سلفی ها و احزاب اسلامی میانه رو مثل حزب الوسط 76% از کرسی های مجلس را از آنِ خود کردند. یک نسبتی بین این 76% با آن 77%(رفراندوم) وجود دارد و آن اینکه آمار نشان می دهد جریان غالب صحنۀ سیاسی مصر، اسلامگرایان هستند.
در مقابل می توان دو گروه دیگر را نام برد که در مقابل اسلامگرایان قرار دارند. یک گروه بازماندگان رژیم سابق هستند؛ آنهایی که با رژیم سابق همکاری می کردند، یا در مرتبۀ نخست وزیری بودند، مثل احمد شفیق و یا کسانی که مستقل از رژیم بودند اما با مبارک مرتبط بودند مثل عمرو موسی. مجموعه سوم گروههای چپ قومی-عربی هستند و ناسیونالیست مصری که نمی توان آنها را از جریان انقلاب جدا کرد و باید به نقش آنها نیز پرداخته شود که از جملۀ آنها می توان به اشخاصی همچون حمدین صباحی، خالد علی و بسطوسی اشاره کرد.
در حال حاضر جریان اسلامی سه کاندیدا دارد: اول محمد مرسی، کاندیدای اخوان المسلمین از حزب آزادی و عدالت، دوم عبدالمنعم ابوالفتوح و سوم محمد سلیم العوا. اما اینکه بگوییم اسلامگرایان قطعاً در انتخابات ریاست جمهوری همان رأی انتخابات پارلمان را تکرار خواهند کرد، شاید سخت باشد به این دلیل که کاراکتر رییس جمهور در انتخابات ریاست جمهوری ایفای نقش می کند و همین طور فعالیت شدید بازماندگان رژیم سابق نیز ممکن است اندکی از آراء روستانشینان را تغییر دهد.
مهمترین کاندیدای ریاست جمهوری چه کسانی هستند؟
اول عبدالمنعم ابوالفتوح، دوم محمد مرسی و سوم عمرو موسی. به همین ترتیبی که نام بردم برایشان شانس موفقیت قائل هستم. البته یک تا دو کاندیدای مهم دیگر هم وجود دارند. یکی شفیق است و دیگری صباحی. اینها کاندیدای مهمی هستند. اما نمی توانم آنها را جزء کاندیدای اصلی بگذارم. سلیم العوا نیز اهمیت ویژه ای پیدا می کند، چون می تواند بخشی از آراء اسلامگرایان را به خود اختصاص دهد و تشتت موجود میان اسلامگرایان را عمیق تر کند. وی را نیز می توان یکی از کاندیدای مهم می توان نام برد و نه کاندیدای اصلی.
بین عبدالمنعم ابوالفتوح و محمد مرسی برای کدامیک شانس بیشتری قائل هستید؟
فاصله بین این دو زیاد نیست. عبدالمنعم یک عضو سابق اخوان المسلمین است که 22 سال عضو مکتب ارشاد(عالی ترین هیئت تصمیم گیری اخوان المسلمین در سطح جهانی) بوده است و همین طور سالهای مدید رییس نظام پزشکی مصر و رییس نظام پزشکی جهان عرب بوده و خلأ داشتن یک حزب برای اخوان المسلمین را در پوشش فعالیت های نظام پزشکی برای اخوان المسلمین پر می کرده است. در نتیجه مجموعۀ بسیار گسترده ای از ارتباطات را توانسته برای خود فراهم کند. عبدالمنعم به لحاظ شخصیتی بسیار قوی ظاهر شده است و شاید تنها کسی باشد که در میان کاندیدا چنین وضعیتی را دارد و توانسته به عنوان یک چهرۀ ملی مطرح باشد که هم بخش عظیمی از اسلامگرایان و ملی ها و روشنفکران و انقلابیون میدان تحریر را پوشش می دهد.
در واقع او ضمن عدم تعلق 100 درصدی به یک جریان به یک پدیده تبدیل شده است و شخصیت برجسته ای از خود بروز داده است. اما در عین حال باید به این مسئله توجه داشته باشیم که اخوان المسلمین دارای تشکیلات قوی است که می تواند برای کاندیدای خود بخش مهمی از جامعه را بسیج کند. لذا اگر این دو با هم جمع می شدند حتماً در دور اول انتخابات در صورت برگزاری سالم آن پایان می پذیرفت و با رأی 60 تا 70 درصدی پیروز می شدند اما با وضعیت کنونی احتمال انشقاق آراء دارد. اما دو احتمال وجود دارد؛ یا محمد مرسی و عبدالمنعم با هم دور به دور دوم می روند و یا یکی از اسلامگرایان با عمرو موسی به دور دوم می رود.
شانس عمرو موسی چقدر است؟
به گزارش خبرآنلاین،عمرو موسی برخلاف تبلیغات وسیعی که در مورد وی صورت می گیرد، آراء زیادی ندارد. این مسئله تا حدی به القاء داشتن رأی برمی گردد تا اینکه حقیقتاً رأی بالایی داشته باشد. البته عمرو موسی به لحاظ سیاسی شخصیت محترمی است و در سطح بین الملل چهرۀ شناخته شده ای است ولی در مجموع من وضعیت و درصد آراء را اینگونه می بینم: عبدالمنعم اول است، محمد مرسی دوم است؛ مرسی با تلاشها و تحرکاتش توانسته در نظرسنجی ها به نحو قابل توجهی صعود کند، اما هنوز به جایگاه و موقعیت لازم نرسیده است او قابلیت این دارد که به یک کاندیدای خیلی جدی تبدیل شود. لذا شانس این دو کاندیدای اسلامگرا را در مقایسه با گزینۀ سوم یعنی عمرو موسی خیلی بیشتر می بینم.