کد خبر: ۱۵۶۰۵۹
تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۱ - ۰۹:۳۲

ابراهیم فیاض: سروش ادامه مطهری بود

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: · آقای بهشتی از طرف غرب به طرف اسلام می‌آ‌مد، اما آقای مطهری از طرف اسلام به طرف غرب می‌رفت. آقای بهشتی مرجع چپ‌های اسلامی شد و آقای مطهری مرجع راست‌های اسلامی شد.

· به نظر من، آقای بهشتی در خیلی‌ها جاها عمیق‌تر از آقای مطهری غرب را فهمیده بود. 

· {در پاسخ به اینکه چرا بهشتی حزب تشکیل داد، اما مطهری این کار را نکرد؟} چون آقای مطهری راست محافظه‌کار بود، مثل سیدحسین نصر و دیگران و مخالف تشکیل حزب بود.

· آقای مطهری زمانی که به تهران آمد دیگر پایگاه حوزوی نداشت و به همین خاطر با افرادی چون بازرگان، سحابی دمخور می‌شود. تا اینکه این اواخر به واسطه فعالیت‌های سیاسی امام و حرکت اصلاحی علامه طباطبایی در حوزه ایشان توانست در فضای حوزوی تهران جایگاهی پیدا کند و در مدرسه مروی، شرح منظومه تدریس کند و بعد در حسینیه ارگ قم هم اسفار را تدریس کرد. آقای مطهری هنوز هم در قم چندان شناخته شده نیست و اندیشه‌هایش هنوز در قم مهجور است و قمی‌ها با بسیاری از بحث‌های ایشان مخالف هستند. به عنوان مثال آقای مصباح در اندیشه‌های اجتماعی‌اش کاملاً مخالف آقای مطهری است.

· در فضای کنونی دوباره رقابت تهران و قم (علمای تهران و قم) شروع شده است. ما اگر آقای مهدوی‌کنی را وارث آقای مطهری بدانیم بسیار روشن است که با آقای مصباح فاصله زیادی دارد. آقای مهدوی‌کنی در خاطراتش می‌گوید: آقای مطهری و من غالباً یک نظر داشتیم. حتی ایشان می‌گوید که دانشگاه امام صادق(ع) را با مرجعیت آقای مطهری بنا کردم.

· هنوز اختلافات مطهری و بهشتی به پایان نرسیده است. به اعتقاد من، آقای بهشتی بسیاری از مفاهیم غربی را بهتر، دقیق‌تر و گسترده‌تر از آقای مطهری می‌فهمید، اما متأسفانه راه ایشان ناقص ماند. آقای بهشتی یک پروژه بزرگ اما ناتمام است. من سال 66 که در مؤسسه «راه حق» برای ارائه یک طرح پیش آقای مصباح رفته بودم، ایشان در آن جلسه گفت:‌ من در مؤسسه «راه حق» دارم راه آقای بهشتی را ادامه می‌دهم.

· آقای مصباح از نظر سیاسی به هیچ وجه ادامه آقای بهشتی نیست. اما می‌توان ایشان را برشی از آقای بهشتی دانست و این برش همان فعالیت مؤسسه در «راه حق» است که به نوعی ادامه مدرسه حقانی بود. وقتی قصه آقای شریعتی پیش می‌آید آقای مصباح از آقای بهشتی جدا می‌شود. نکته مهم دیگری که می‌خواهم به آن اشاره کنم، این است که آقای مطهری به نوعی جماعت‌گرایی و عدالت اجتماعی اعتقاد داشت در حالی که آقای مصباح به هیچ‌وجه اصالت جامعه را قبول نداشت. 

· آقای مصباح صرفاً ادامه‌دهنده راه آقای بهشتی از نظر حفظ تشکیلات و سازمان جدید دینی در مؤسسه راه حق و مؤسسه امام خمینی است، اما رویه آقای مهدوی‌کنی در دانشگاه امام صادق کاملاً‌ با رویه آقای مصباح متفاوت است. رویه آقای مهدوی کنی این بود که همه متفکران چپ و راست در آن جا درس بدهند به عنوان مثال آقای سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت را در دانشگاه امام صادق تدریس کرد.

· {آیا سروش را به نوعی می​توان ادامه مطهری دانست؟} بله ادامه کارهای آخر آقای مطهری است. من زمانی که قبض و بسط تئوریک شریعت را پیش خود آقای سروش می‌خواندم به این نتیجه رسیدم که مباحث آن ادامه همان «اسلام و مقتضیات زمان» آقای مطهری است. مقتضیات زمان، هنگامی مطرح می‌شود که فن‌آوری و ساختار مادی عوض شود و سروش در قبض و بسط می‌گوید تکنولوژی که تغییر می‌کند معرفت و فهم دینی هم تغییر پیدا می‌کند.

· متأسفانه اصلاح‌طلبان مواجه متعادلی با آقای مطهری نداشتند و امثال گنجی بر شاخه نشستند و بن بریدند. معتقدم که اگر اصلاح‌طلبان به اندیشه‌های آقای بهشتی برگردند و اندیشه‌های ایشان به صورت تئوریک بازی تولید شود بسیار می‌تواند مدرسان‌شان باشد. بخشی از اشتباه اطلاح‌طلبان این بودکه  بیشتر به مطهری رو آوردند. به‌نظرم هنوز ظرفیت‌های تئوریک آقای بهشتی آشکار نشده است. آقای بهشتی بنیان نقاط شروع خوبی گذاشته و می‌تواند برای اصلاح‌طلبان - در مقابل آقایان مطهری و مصباح - چارچوب خوبی باشد.

· {در شرایط کنونی آیا حداد عادل، لاریجانی و علی مطهری را در بستر موتلفه با همدیگر سازگار می‌دانید؟} بله، به نظرم با هم سازگار هستند معتقدم که رقابت‌ در آینده به یک معنا رقابت موتلفه با جریان آقای مصباح (جریان قم) است. 


به گزارش خبر آنلاین
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین