آفتابنیوز : آفتاب: روزنامه تهران امروز در ستون طنز خود نوشت:
بعد از ارسال «پیامک انصراف از دریافت یارانه» به «خاوری»، نامبرده ضمن اظهار پشیمانی،گفته است:جهت جبران مافات، در اسرع وقت،وارد سامانه یارانهها شده، انصراف رسمی خویش را از دریافت یارانه، ثبت خواهم کرد. به گزارش روزنامه کانادایی «24 Hours»خاوری در این مصاحبه تلفنی اضافه کرد:از آنجایی که به علت تالمات روحی ناشی از اظهار ندامت(!) نمی توانم به ایران سفر کنم، به مراجع و محاکم قانونی وکالت می دهم تا مبلغ یارانه بنده را صرف امور خیریه نمایند.
این روزنامه در ادامه گزارشش نوشت: خاوری گفت:من از سمتم در ایران استعفا کردم چون در اعتقادات ما شکستن سوگند،گناه بزرگی است و می دانم که ملت همیشه در صحنه ایران، انتظار ندارند که بنده سوگندی را که هنگام اخذ تابعیت کانادا مبنی بر وفاداری به ملکه انگلیس و کانادا خوردهام، بشکنم و دل پیرزنی را نیز ایضاً!
خاوری سپس با صدایی محزون اظهار داشت:من حتی گوشهچشمی نیز به مال دنیا ندارم و چشم و دل من، سیر است؛ نشان به آن نشان که ویلای سه میلیون دلاری خود را به قیمت دو دلار به دخترم فروخته ام! او سپس از مسئولانی که با انتصاب او، چشم و دل او را سیر کردهاند، تشکر کرد و گفت: دعای خیر من همیشه پشت سر آنها خواهد بود انشاءالله!
وی درادامه افزود:دیگر چیزی برای افزودن ندارم!
کلیه راست!
متهم ردیف هفتاد و ششم فساد مالی سه هزار میلیاردی،در دادگاه گفت: من کلیه راست متهم ردیف اول بودم و وظیفه تصفیه و پولشویی بر عهده من بود!یک منبع آگاه گفت:بعد از مشخص شدن دست راست و چشم راست متهم ردیف اول، رقابت بین دیگر متهمان بر سر دیگر اعضای ایشان شروع و نامبرده با کمبود اعضا مواجه شده است.یک خبر تایید نشده حاکی از آن است که روده بزرگ و کوچک «میم.الف.خ» نیز به صورت سانتی متری، توسط متهمان ردیف چهارصد به بعد، در حال مصادره شدن است.
شعر یکی از متهمان اصلی!
در دفتر یادداشت یکی از متهمان اصلی پرونده که -گویا در کنار خیلی چیزهای دیگر- طبع شعری هم داشته است، این شعر به چشم می خورد:
بوی خوش آشنایی!
آشنا سازد فراهم بهر آدم آشنا
می شوند اینسان دو تا بیگانه با هم آشنا
آشنا را سخت حرمت نِه، که شادت می کند
ورنه آخر می شوی با حسرت و غم آشنا
می دهم در وجه حامل هدیه بهر این و آن
لاجرم هی می شود بهرم فراهم آشنا
هر کسی یک صبح تا شب می شود همکار من
می شود از بهر بنده دوست،محرم، آشنا!
بعد از آن تا بهر کاری در نهادی می روم
می شود اندر بر من تا کمر، خم آشنا!
بانکها را یک به یک گشتم، رئیسان آمدند
شکر ایزد جملگی بودند از دم، آشنا
میکنم با طیب خاطر اختلاسات کلان
در میان «قوّه»ها دارم مگر کم آشنا؟!
کار هر بز نیست خرمن کوفتن ای مدعی!