آفتابنیوز : آفتاب: جناب آقای ناطقنوری، رقیب اقای خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری، محور و لیدر جریان سیاسی اصولگرایی بود. نخستین گام پیروزی اصولگرایان، انتخابات شوراهای شهر و روستا بود و آقای احمدینژاد از راه همین پیروزی طیف آقای ناطقنوری در تهران، شهردار پایتخت شد. گام بعدی اصولگرایان، پیروزی در انتخابات مجلس هفتم بود. این پیروزی با استفاده از افراطیگری اصلاحطلبان از جمله تحصن نمایندگان اصلاحطلب در مجلس حاصل آمد و مقدمهای بر پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری قرار گرفت. اصلاحطلبان در آن مقطع سیاسی، با رفتار افراطی خود دست به خطا زدند و اصولگرایان با استفاده از آن خطاها، با روشهای تاکتیکی خاص، خود را محبوب مردم و افکار عمومی معرفی نمودند.
بهعنوان نمونه آقای خاتمی، دکتر شریفزادگان عضو شورای مرکزی حزب مشارکت را برای وزارت تازهتأسیس رفاه معرفی نمود و بر حضور این چهره حزب مشارکت در کابینه آن هم پس از شکلگیری مجلس اصولگرا اصرار ورزید، غافل از اینکه مجلس اصولگرا برای اینکه خود را طرفدار رفاه مردم معرفی نماید، به او رأی خواهد داد که چنین هم شد و آن روز کسی سؤال نکرد که: «چرا مجلس اصولگرا به عضو شورای مرکزی حزب مشارکت برای وزارت مهم رفاه رأی داده است؟».
در هر حال، سال اول مجلس هفتم را میتوان سال نشاط سیاسی اصولگرایان در کشور معرفی نمود، ولی دیری نگذشت که چالش بر سر قدرت در میان اصولگرایان در قالب مباحث مربوط به انتخابات ریاست جمهوری خودنمایی نمود و آقای احمدینژاد برخلاف خواست بسیاری از چهرههای شناختهشده اصولگرا در کنار آقایان ولایتی، رضایی، لاریجانی، قالیباف و احمد توکلی، کاندیدای ریاست جمهوری شد و تا آخر قضیه هم ایستاد! چرا که بعد از دو دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی، برای انتخاب مجدد ایشان، منع قانونی وجود داشت و چهره محبوب دیگری نیز برای اصلاحطلبان باقی نمانده بود، لذا خلأ قدرت سیاسی برای اصلاحطلبان مشهود بود. این مطلب سبب شد تا آقای احمدینژاد با اعتماد به نفسی که داشت، با آقای ناطقنوری و دیگر حامیان آقای دکتر لاریجانی مقابله نموده و اتفاقات عجیبی در میان اردوگاه اصولگرایان پایهریزی شود.
با وضع پیشآمده، علیرغم حمایت جمع کثیری از روحانیون، نمایندگان ملت و اصولگرایان از آیتا. . . هاشمیرفسنجانی و حائز اکثریت آراء شدن ایشان برای ورود به مرحله دوم انتخابات آنهم برای رقابت با آقای احمدینژاد، حمایت نهادی از رقیب آقای هاشمی و تخریب سازمانیافته علیه او آن هم به شکل گسترده و فراگیر، سبب شد تا آقای احمدینژاد پیروز انتخابات اعلام شده و از سوی اصولگرایان افراطی، معجزه قرن لقب گیرد.
در این مقطع، اولین رخداد و چالش این بود که آقای ناطقنوری، پدر معنوی و تشکیلاتی اصولگرایان که محبوب همه اصولگرایان بود، منزوی شود و به جز آقای لاریجانی که با نظر مساعد رهبری، دبیر شورای عالی امنیت ملی و مسئول مذاکرات هستهای شد، هیچ یک از دیگر کاندیداهای اصولگرای ریاست جمهوری، در کابینه دولت اصولگرا راه پیدا نکردند و آقای لاریجانی هم پس از مدتی عزل شد و جای خود را به آقای جلیلی داد. گرفتاری و مهمترین چالش اصولگرایان در طی سالهای گذشته، این بود که اجازه دادند تمام راههای اصولگرایی به آقای احمدینژاد ختم شود و ایشان نماد اصولگرایی معرفی گردند.
هرچند امروز طبع روحی و اخلاقی ایشان، برای سران اصولگرا روشن شده و همه میدانند که ایشان، کسی نیست که به راحتی قدرت را به دیگری واگذار نماید، لکن میدانیم که انتخابات نهم مجلس شورای اسلامی، نزاع اصولگرایان بر سر قدرت را تشدید و نزاعی چندوجهی را پدید آورد که یک وجه آن، مقابله اصولگرایان اقتدارگرا با احمدینژاد، وجه دیگرش مقابله احمدینژاد با شهردار فعلی و رقیب گذشته و حال خویش و وجه سوم آن، رقابت اصولگرایان نواندیش با محوریت آقای دکتر لاریجانی با اصولگرایان سنتی با محوریت آقای حدادعادل برای ریاست مجلس شورای اسلامی برای دور آینده مجلس است.
حرکت فراکسیون اصولگرایان رهرو ولایت در مقابل فراکسیون پایداری، وحدت میان اصولگرایان را به چالش کشانده و نشان میدهد جدال بر سر قدرت در میان اصولگرایان، امری غیرقابل انکارست.
نخبگان سیاسی و سران احزاب بیش از هر زمان دیگری منتظر هستند تا ببینند نزاع سیاسی در میان اصولگرایان چه آیندهای را برای آنان رقم خواهد زد. آیا آنها گفتمان رضایت مردم در اوج گرانیهای اقتصادی را مبنای نظر قرار داده و برای عبور از شرایط نامساعد اقتصادی در سال تولید ملی چارهاندیشی درستی پیشه خواهند نمود و یا برای نزاع بر سر قدرت، به اختلاف میان خود، ادامه خواهند داد؟؛ انتخاب هیئت رئیسه مجلس نهم، انتخابات شوراها و ریاست جمهوری در سال آینده، امری است که سران اصولگرا را در آزمون سختی قرار داده و چالشآفرین است.
تعیین نظام ارزشی در حوزه مدیریت سیاسی و بیتوجهی به مظاهر قدرت از موضع اخلاق و انصاف دینی، نخستین اصل اصولگرایی است هر چند که عبور از اصل یادشده، امری مشهود و دارای عینیت خارجی بوده و به مصداق «المُلک عقیم»، قدرت و سلطهطلبی بر دیگران که ریشه در فزونخواهی نفس آدمی دارد، با اخلاق و برادری سازگاری نداشته و در همه ادوار تاریخ بشر، نزاع بر سر قدرت وجود داشته و دارد. چالشی که در حال حاضر دامنگیر اصولگرایان شده و در این رابطه جریان سیاسی اصولگرا مشغول پوستاندازی است.
آنچه مسلم است، اینکه اصولگرایان افراطی راهی را رفتهاند که اصلاحطلبان افراطی پیش از آنان، آن را رفته بودند و هر دو جریان مذکور، امتحان خوبی از خود در اذهان عمومی ثبت نکردهاند و مردم از آنان رضایت ندارند و کم نیستند افرادی مستقل و دلسوز که به راه و جریان سوم، اندیشه میکنند، جریان سومی که در راه است و میتواند گفتمان مستقلی از اصلاحطلبی و اصولگرایی رایج باشد و میتوان از آن به گفتمان رضایت مردم تعبیر نمود.
در حال حاضر محافظه کاران .. حفظ و ادامه وضع فعلی را می خواهند و اصلاحات که مدافع آرمانهای ملی از مشروطه تا انقلاب اسلامی هستند, در کشور وجود دارند و فعلا نه حزب و نه گروهی خارج از این دو نوع نگاه خود را عرضه ننموده است , پس تولد جریان سوم منتفی است.