آفتابنیوز : آفتاب: صدام حسین اینک در خاک خفته. با این حال تاریخ و ساکنان خرمشهر شهادت میدهند که نام مشمئزکننده و خاطرات غیرانسانی او تا قرنها در اذهان باقی خواهد ماند.
صدام که تصور میكرد «تصرف خرمشهر و آبادان» او را به آرزوی دیرینهاش یعنی تسلط كامل بر اروند خواهد رساند، بلافاصله پس از حمله سراسری عراق به ایران درتاریخ 31/6/59 خرمشهر را زیر آتش سنگین قرار داد. استراتژیستهای نظامی حزب بعث پیشبینی کرده بودند که با آتش فوق سنگین و محاصره کامل خرمشهر، حداکثر ظرف 3 روز استان خوزستان و از همه مهمتر خرمشهر را به خاک عراق الحاق خواهند کرد! بدین ترتیب، پیشروی یگانهای زرهی و پیاده عراق به سمت بندر زیبای خرمشهر از اولین اقدامات ارتش عراق در اولین ساعات آغاز جنگ بود تا چنین رویایی را تحقق بخشد.
این استراتژی تا چهارمین روز آغاز جنگ که ارتش صدام از 2 جاده شلمچه و اهواز به دروازههای خرمشهر رسید، البته از منظر نظامی نه تنها «ممکن» که «آسان» بود. جمهوری اسلامی در مراحل ابتدایی استقرار قرار داشت و ارتش مجهز پهلوی به دلیل خروج مستشاران آمریکایی و برخی کارشناسان موثر ایرانی به حالت نیمه فعال درآمده بود. احساسات ناسیونالیستی اعراب در اوج قرار داشت و صدام حسین را که آن روزها یک «شبه قهرمان عرب» بود حمایت میکرد. عرب زبان بودن بخشی از مردم این منطقه هم دستاویز مناسبی برای طرح جدایی خوزستان از ایران شده بود. 2 ابرقدرت وقت نیز با صدام رابطهای دوستانه و با ایران رابطهای سرد یا مخاصمهآمیز داشتند. بدین ترتیب همه چیز برای اجرای یک سناریوی جاهطلبانه که نمونه کوچک آن در ماجرای اشغال کویت و الحاق آن به خاک عراق به نمایش گذاشته شد، آماده بود. الا شاخصهایی که البته در مفاهیم و معادلات نظامی قابل محاسبه دقیق نیست.
بر خلاف تمام پیشبینیها، «خرمشهر» تنها و بیدفاع که به سرعت به «خونینشهر» تبدیل شد 35 روز طولانی را محله به محله، کوچه به کوچه و خانه به خانه در مقابل ارتش عراق ایستادگی کرد. عمق قدرت و ایستادگی مردمان خرمشهر در مقابل ارتش مجهز حزب بعث عراق هنگامی بیشتر آشکار شد که کویت در چند ساعت به اشغال صدام درآمد. روزهایی که ارتش ضعیفشده صدام (به دلیل نبرد 8 ساله با ایران) به راحتی از این سوی کویت وارد و در آن سوی آن خیمه زد؛ این سئوال تازه درخشیدن گرفت که واقعاً مردمان خرمشهر بدون لجستیک و برنامههای مدرن دفاعی و در آن شرایط دوران گذار انقلاب چگونه توانستند 35 روز طاقتفرسا را قدرتمندانه در مقابل ارتش عراق ایستادگی کنند. این سئوال هنوز هم به قوت خود باقی است.
روز چهارم آبانماه 1359 را بایستی روز پایان حماسه خونین شهر نامید. پایانی که البته نقطه آغاز یک پیروزی بزرگ بود که هر چند شهر زیبایی چون خرمشهر را «ویرانه» بازپس میگرفت، اما غرور و اعتماد مردمان ایران از هر نژاد و قوم و قبیله را به یکباره بازمیگرداند. بدین اعتبار آواز رمز عملیات «بیتالمقدس» با نام امیرالمومنین علی (ع) در ساعت 30 دقیقه بامداد 10/2/1361 نقطه عزیمت به سوی این پیروزی بود. عملیات 3 مرحلهای «بیتالمقدس» که 24 روز به طول انجامید و در منطقهای به پهنای غرب كارون، جنوب غربی اهوازو شمال خرمشهر (6000 کیلومتر مربع) به اجرا درآمد؛ اگرچه در مقایسه با «كربلای5» و «والفجر8» پیچیدگی چندانی ندارد، اما معجزهای تمامعیار از توان و غرور مردمان ایران بود. معجزهای که خرمشهر را آزاد کرد.
خرمشهر كه پس از 35 روز مقاومت، در تاریخ 4 آبان ماه 1359 اشغال شده بود پس از 575 روز در ساعت 11 صبح روز سوم خرداد سال 1361 آزاد شد. 19 هزار اسیر عراقی و 16 هزار كشته و مجروح بخش کوچکی از هزینهای است که ارتش عراق برای جاهطلبی بزرگ اشغال خرمشهر در جریان عملیات بیتالمقدس متحمل شد. با این حال دستاورد بزرگ بازپسگیری خرمشهر نه 35000 کشته و اسیر عراقی و نه حتی آزادی خونینشهر بود. دستاورد بزرگتر عملیات بیتالمقدس بازگشت روحیه و اعتماد به نفس نیروهای مسلح ایران و تحمیل اضطراب و ترس بر ارتشی بود که ماهها در پسلرزههای فرار از خرمشهر شب را به صبح میرساند. ایران البته در جریان این عملیات 6000 شهید (4460 شهید سپاه و 1086 شهید ارتش) و 24 هزار مجروح داد. با این حال اثبات کرد که از قدرتی بزرگتر از معادلات نظامی و پشتوانهای به مراتب عظیمتر از مولفههای قدرت استراتژیک در حوزه دفاعی برخوردار است. این دستاورد اصلاً چیز کوچکی نبود.
خرمشهر که پیشتر «اشغال ۳روزه توسط حاكم بغداد و امیر وقت كویت در زمان حمله محمدشاه قاجار به هرات»، «اشغال توسط انگلستان در سال 1117» و «اشغال توسط انگلستان در زمان ناصرالدین شاه» را تجربه کرده بود؛ این بار در فاصله سالهای 59 تا 61 به تجربهای دردناک اما سترگ دست پیدا کرد. تجربهای که او را اسطوره کرد. همین.