کد خبر: ۱۶۰۹۳۱
تاریخ انتشار : ۳۱ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۳:۱۱

اعترافات مردی که خاله و دخترخاله اش را کشت

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: با این ادعاها مأموران وارد این خانه مرموز شدند و خود را در برابر صحنه‌ای هولناک دیدند، مادر و دختر هر دو قربانی توطئه‌ای شوم شده و از پای درآمده بودند. تحقیقات میدانی نشان داد که عامل جنایت با قربانیان آشنایی داشته و بدون هیچ مقاومتی از سوی مادر و دختر دانشجو وارد قتلگاه شده و به اجرای نقشه بی‌رحمانه‌اش دست زده است. با همین فرضیه کارآگاهان تحقیق‌های خود را روی آشنایان مادر و دختر متمرکز کردند و دریافتند پسرخاله این پیرزن که به خاطر قتل در زندان وکیل‌آباد مشهد به سر می‌برد با مرخصی از آنجا بیرون آمده و دیده شده است به خانه مادر و دختر رفته بود و از سوی دیگر پسر خانواده که معتاد بود نیز مدنظر گرفته شد.

ابتدا پسر خانواده تحت بازجویی قرار گرفت و ادعا کرد به خاطر مصرف موادمخدر با خانواده‌اش درگیر شده و از سالها پیش خانه را ترک کرده است. کارآگاهان در تحقیق از این پسر افیونی دیدند که وی نمی‌توانسته قاتل مادر و خواهرش باشد و این در حالی بود که تحقیق از همسایه‌های قربانیان کلید این معما را در اختیار تیم تحقیق قرار داد. یکی از همسایه‌ها به مأموران گفت: چندی پیش زن همسایه به خانه ما آمد و از من کمی زردچوبه خواست. به وی گفتم ساعت 11 شب است! می‌خواهی شام درست کنی؟ وی گفت: مهمانی دارم که از مدت‌ها پیش به خاطر قتل در زندان است و حالا به مرخصی آمده و می‌خواهم برایش شام خوبی درست کنم.

ادعای این زن همسایه سرنخ اصلی قاتل را در اختیار مأموران قرار داد و این جوان 29 ساله تحت تعقیب قرار گرفت. حمیدرضا وقتی در مراسم تدفین مادر و دختر در قبرستان بود، شناسایی و از سوی پلیس به دام افتاد. این مرد پذیرفت که شام آخر را نزد قربانیان بوده و وقتی می‌شنود دخترخاله‌اش اصرار دارد تا با دختر دانشجوی وی ازدواج کند از کوره در رفته و دست به جنایت زده است.

گفت و گو با قاتل

«حمیدرضا» وقتی از زندان آزاد شد تصور نمی‌کرد با دو قتل دیگر به سلول خود برمی‌گردد؛ گفت‌وگویی اختصاصی با این جنایتکار انجام شده که می‌خوانید:

چند سال دارید؟

29 ساله‌ام.

چه جرمی داشتی؟

قتل.

چطور و کجا؟

بچه بودم که پدر و مادرم به اتهام مواد مخدر دستگیر شدند و به زندان افتادند که البته الآن هر دو دیگر زنده نیستند. تا کلاس اول ابتدایی درس خواندم و بعد برای امرار معاش درس را رها و سراغ کار رفتم. 10 سال پیش با دختری آشنا شدم که فکر می‌کردم همسر آرزوهایم است و به وی علاقه‌مند شدم. یک سال از آشنایی ما می‌گذشت که مردی مزاحم نامزدم شد. آن زمان غیرتی شدم و این مرد مزاحم را کشتم.

چند ساله زندان هستی؟

9 سال بدون هیچ مرخصی در زندان وکیل‌آباد مشهد زندانی بودم.

کی آزاد شدی؟

8 ماه پیش با وثیقه آزاد شدم.

اعتیاد داری؟

نه! به هیچ مخدری اعتیاد ندارم و قرار بود با همان دختر مورد علاقه‌ام ازدواج کنم.

چرا دخترخاله‌ات و دخترش را کشتی؟

اصرار داشت با دخترش ازدواج کنم.

ازدواج نمی‌کردی، چرا آنها را کشتی؟

نمی‌دانم چطور اتفاق افتاد. از کار خودم پشیمانم.

از روز حادثه بگو؟

روز 11 خرداد از مشهد به سرخس رفتم و شام در خانه آنها مهمان بودم. پس از شام دخترخاله‌ام اصرار کرد که با دخترش ازدواج کنم. اما من نامزد داشتم و تمایلی به ازدواج با این دختر نداشتم. با وی جر و بحث کردم و او سیلی محکمی به گوشم زد. من از کوره در رفتم و دخترخاله‌ام را به قتل رساندم. می‌خواستم از خانه بیرون بروم که دخترش وارد شد و با دیدن جسد مادرش شروع به داد و فریاد کرد. من نیز وی را هل دادم و سپس او را به قتل رساندم.

با جنازه‌ها چه کردی؟

تا بعدازظهر روز بعد آنجا ماندم سپس اجساد را رها و در خانه را قفل کردم و به پمپ بنزین خروجی شهر سرخس رفتم. کلید خانه دخترخاله‌ام را به گوشه‌ای پرت کردم و با خودروی سمند به مشهد برگشتم.

سر مزار آنها دستگیر شدی، آنجا چه می‌کردی؟

پس از قتل دچار عذاب وجدان شدم. وقتی فهمیدم جسد دخترخاله و دخترش را به پزشکی قانونی مشهد برده‌اند خودم دست به کار شدم و همه کارهای پزشکی قانونی و ترخیص جنازه‌ها را انجام دادم. پس از تحویل جنازه‌ها در بهشت رضا به همراه جنازه‌ها به سرخس رفتم. خیلی از کاری که کرده بودم پشیمان بودم. سرانجام در قبرستان وقتی که مشغول دفن جنازه‌ها بودیم مأموران من را دستگیر کردند.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین