آفتابنیوز : آفتاب: سرویس بین الملل- انتخاب محمد مرسی پیامد جنبشی اعتراضی ، جوانانی است که برعلیه دیکتاتوری دیر پای نظامیان در مصر به خاستند و مبارک را مجبور به کناره گیری و ارتش را وادار کردند برای انتقال وجابجائی قدرت در مصر تغییر رویه داده و حداقل در ظاهر پذیرای قواعد انتقال قدرت از طریق صندوق رای و پیگیری مطامعومنافع خویش با استفاده از شیوه های دموکراتیک وغیرکودتائی باشد.
همانگونه که اشاره شد ، محمد مرسی و جنبش اخوان به عنوان پیروز ، انتخابات مجلس منحله و رئیس جمهوری ، افکار و آمال های نسل جدید و جوانان گرد آمده در میادین قاهره وشهر های بزرگ مصر را نمایندگی نکردهوپایگاه اصلی آن ها بخش های سنتی و محافظه کارتر جامعه می باشد. در سمت مقابل سرتیپ احمد شفیق رقیب وی درمرحله دوم نیز، کاندیدای ارتش بوده و نظم موجود را نمایندگی می کرده است.
به گزارش آفتاب،نگاهی به اوضاع مصرنشان می دهداین کشور در سال های پایان حکومت حسنی مبارک با بحرانی به نام بحران جانشینی مواجه شد. مبارک وخانوادهاش در برای موروثی کردن ریاست جمهوری برنامه ریزی و تلاش می کردند . ارتش به عنوان نهاد اصلی حاکم و نظام بر آمده از کودتا بر جایگزینی به شیوه سادات ومبارک یعنی جانشینی یکی از سران ستاد ارتش ، تاکید داشت. درنتیجه رقابت ومبارزه ای پنهانی در راس هرم قدرت برای حل مسئله فرد جایگزین مبارک درگرفته بود. مسئله جایگزینی وانتقال قدرت در مصر تنها مسئله ای حیاتی برای مصری ها نبود ، بلکه به دلیل اهمیت فوق العاده مصر در مسائل امنیتی و روند تحولات وبحران های خاورمیانه از جمله مسئله صلح خاورمیانه وامنیت اسرائیل ، سیاست ومنافع خاورمیانه ای آمریکا ، یک مسئله کلیدی برای آمریکا ، اسرائیل ، جهان غرب ، جهان عرب و خصوصا حکومت های محافظه کاری مانند عربستان بوده ومی باشد.
از این رو از سال ها قبل آمریکا ئی ها مترصد حل وفصل این معضل به گونه ای بودند که ضمن حفظ منافع و امنیت ملی آمریکا ، از نظر ظاهر وشیوه نیز قابل دفاع و افکار عمومی پسند باشد. مصر دوران مبارک از جمله رژیم های باقی مانده متحد غرب در دوران جنگ سرد بود که آمادگی کمی از خود برای مطابقت یافتن با شرایط جدید و روند جهانی شدن نشان می داد. منابع و مکتوبات محافل سیاسی آمریکائی حاکی از آن است که حداقل از سال های میانی دهه نود ، بخش بزرگی از محتوای گفتگویهای دیپلماتیک مقامات آمریکائی با مسئولین مصری به امر اصلاحات و تلطیف رابطه حکومت با مردم اختصاص داده شده بود. اما همواره حکومت مصر با بهره گیری از نگرانی های فزاینده آمریکائی ها نسبت به روی کار آمدن افراطی ها و هوداراناسلام سیاسی ، از پذیرش این خواسته ها طفره می رفته است.
حوادثی مانند پیروزی حماس در فلسطین در پی انتخابات آزاد و نقش یافتن حزب الله لبنان در ساختار سیاسی وامنیتی آن کشور ، حادثه تروریستی یازده سپتامبر و مخالفت فزاینده رهبران عربستان با طرح های بسط وپیشبرد دموکراسی در خاورمیانه همگی یاریگر مبارک و ارتش مصر برای مجاب ساختن آمریکائیان برای حفظ ساختار و وضع موجود در مصر بود. با این حال طولانی شدن و احتمالا بیماری روبه وخامت آقای مبارک دائما بر نگرانی های آمریکائی دامن می زده و آنان همواره مترصد اوضاع وتحولات مصر کرده بود ، اما ظاهرا راهی برای عبور با ریسک کمتر از این معضل نمی یافتند.
اوباما در بدو کار خویش به مصر سفر کرده و سعی کرد موضوع بسط دموکراسی و حقوق بشر مستقیما وارد محافل فکری جوانان و روشنفکران نزدیک به حکومت مصر نماید. اما تنها کسانی که این پیام را نگرفتند به احتمال زیاد حسنی مبارک ، خانواده و اطرافیانش بودند. چرا که در آخرین انتخابات پارلمانی مصر در زمان حسنی مبارک در ماه های پایانی دوهزاروده ، آنان برای آماده سازی انتقال قدرت به جمال مبارک ، با حذف مخالفان ، پارلمانی کاملا یک دست را از صندوق ها بیرون آوردند .
اما به نظر می رسد جامعه سیاسی مصر و ازهمه مهمتر ارتش مصر به خوبی پیام زمان فرارسیدن تحول دریافت کرده بودند.با این حال هیچ کس ، نه حوادث تونس و میدان تحریر را پیش بینی می کرده ونه انتظار وقوع چنین حوادثی را به فاصله کوتاهی پس انتخابات نمایشی مجالس مصر داشت. اما وقتی جوانان ۶ آوریل ، میدان قاهره و میادین شهر های بزرگ مصر به تسخیر خویش در آورده و پرچم تغییرات را برافراشتند. همه بازیگران داخلی و خارجی صحنه سیاسی مصر سعی کردند جایگاه ، منافع و موقعیت خویش را در جریان روند جدید باز تعریف نمایند. در نتیجه مبارک و خانواده اش از صحنه سیاسی مصر حذف گردیدند.اما سایر کشنگران حکومتی و اصلی ترین این بازیگران یعنی ارتش به عنوان حافظ وضع موجود در صحنه باقی ماندند.
درسطح ملی ، ارتش به عنوان حافظ نظم موجود و اخوان المسلمین،اپوزیسیون دیرپای حکومت و از جمله عمده ترین بازیگران کهنه کار و جوانان نیروی جدید الورود به جامعه سیاسی مصر ، سه ضلع مثلث موثربودن که روند تحولات بعد از مبارک را شکل دادند.
در واقع اخوان المسلمین ، به عنوان جریان سنت گرا و محافظه کار ، بیش از آن که با نظم دیکتاتوری و اقتدار گرایانه جمال عبدالناصر و جانشینانش مخالف باشد با گرایشات سوسیالیستی و غیر مذهبی شخص آنان مخالف بود. نگاهی به عملکرد این تشکیلات گسترده وفرا گیر در کشور های عربی و اسلامی نشان می دهد که اخوان در سایر کشور هایی عربی مانند سودان با حکومت های گوناگون کودتائی از جعفر نمیری تا عمر بشیر همکاری کرده و در اردن ومراکش با نظام پادشاهی هیچگاه وارد درگیری جدی و براندازانهنشد،اما در مصر ، الجزایر ، لیبی و سوریه با حکومت های ظاهرا مدرن تر وغیر مذهبی این کشور ها به شدت درگیر شد. در مصر نیز اخوان نیز همواره برای ورود به ساختار قدرت تلاش کرده وهیچگاه مبتکر و آغاز کننده یک جنبش اجتماعی و مدنی بر علیه حاکم وقت و برای تغییر مناسبات سیاسی حاکم نبود. در ادبیات و گفتمان جریان اخوان ، مفاهیم و واژه هائی مانند دموکراسی ، حقوق بشر ، توسعه اقتصادی ، مفاهیمی غیر ارزشی تلقی شده و سوقات تمدن غربی ومسیحی دریافت می شده است.
بازگشت به اسلام وشریعت اسلامی ونصب حاکم خوب مسلمان ، به عنوان یگانه راه حل مشکلات فراروی ملت مصر و امت اسلامی تلقی می گردید. اما حوادث میدان تحریر همه نیرو های سیاسی مصر ازجمله اخوان را نیز درگیر مفاهیمیجدید و از بحث شیوه و ساختار حکمرانی و آرمان زمامداری خوب نمود .
ارتش مصر پس از نزدیک شصت سال حکومت عامرانه و تمام عیار ، در جریان منازعهفیمابین مبارک و مبارزین میدان تحریر سعی کرد نقشی کنترل کننده و میانجیگرانه بازی کند. به نظر می ر سد ارتش در مسئله بحران جانشینی مبارک ، با مبارک وخانوادهاش همراه نبوده و اتفاقات میدان تحریر فرصتی بود تا با دوری جستن از وی ، سناریو مذکور را برای همیشه منتفی نماید. اما متعاقباارتش ، استراتژی جدیدی را متناسب با شرایط داخلی و خارجی به هدف حفظ نقش و موقعیت خویش به کار گرفت. علیرغم این که عمر سلیمان یار غار مبارک ، در روز های پایانی ، همگان را به احتمال کودتای نظامیان ، در صورت عدم پذیرش انتقال آرام قدرت ، از طریق انتخابات آتی ریاست جمهوری هشدار می داد، اما درجهتی خلاف ، ارتش وشورای عالی نظامی تحت رهبری طنطاوی با صبر و حوصله و با استفاده با روش هائی عموما حقوقی - سیاسی و حداقل استفاده از زور دوران سقوط مبارک تا انتخابات ریاست جمهوری را مدیریت کرده و همچنان قدرت عالیه و فصل الخطاب بودن خود را در صحنه سیاسی مصر حفظ کردند.
واضح است که مهمترین دغدغه ارتش و جریانات همپیمانوحامی آن در داخل و خارج ، کنترل و مدیریت روند شروع شده در میدان تحریر و به حداقل رسانیدن آثار آن درمسائلمبتلابه و معادلات سیاسی داخلی و خارجی مصر بوده و یا همچنان می باشد.
تحولات مصر می توانست به سر منشا سلسله تحولات وسیعی در سطح خاورمیانه تبدیل گردد که مسائلی مانند امنیت اسرائیل ،معاهده کمپ دیوید ، روند صلح خاورمیانه ،ثبات رژیم های سنتی و نفتی خلیج فارس ، موقعیت سیاسی و نظامی آمریکا در خاورمیانه ، امنیت کانال سوئز و شرق مدیترانه راتحت تاثیر قرار داده ودستخوش بحران های پیش بینی نشده نماید.نکته قابل توجه این که ارتش مصر طرف اصلی معاهده صلح کمپ دیوید بوده و کمک های نظامی وغیر نظامی آمریکا به مصر پیامد این معاهده و استمرار آن در بخش امنیتی می باشد. چرا که باز گشت صحرای سینا به مصر دیگر موضوعی مورد مناقشه برای هیچ یک از طرف های ذینفع نیست . نقش لجستیکی ارتش مصر درماموریت های خاورمیانه ای ارتش آمریکا موضوعی فوق العاده پر اهمیت برای سیاست ها ومنافع آمریکا درخاورمیانه می باشد. برای اقتصاد ضعیف و ناتوان مصر نیز دریافت کمک های حدودا سه میلیاردی آمریکا یک امر حیاتی و غیر قابل جایگزین به شمار می رود .
ارتش مصر برای دولت های کمابیش آسیب پذیر عرب خلیج فارس نیز به عنوان ذخیره و پشتوانه حیاتی محسوب می گردد. لذا اهمیت ،موقعیت وحوزه های ماموریت ارتش مصر از سطح ملی فراتر رفته وحداقل نقشی منطقه ای با تاثیرات فراوان بین المللی یافته است. همه این موارد حاصل اقدام سادات در تغییر جهت سیاست خارجی مصر ، کنده شدن از بلوک شرق و اتحاد با غرب و کنار گذاشتن سیاست جنگی با اسرائیل و برقراری صلح با آن تلقی می گردد.درواقع همانگونه که مبارک میراث خوار چرخش سیاسی سادات بود ، همه حکومت های بعدی چاره ایجزپیروی از آن سیاست و بهره مندی از این میراث نخواهند داشت. برای حکومتگران بعدی مصر چشم پوشی از این منافع اگر غیر ممکن نباشد حداقل بسیار پر هزینه خواهد بود.
از این رو ارتش مصر ، با توجه به قضایای فوق ، ماموریت اصلی خویش را مدیریت بحران و روند اوضاع دوران پس از مبارک و روند جایگزینی قدرت از وی به رئیس جمهور جدید تعریف نمود . در این راستا سعی کرد بدون این که تلاشی برای حذف نیروهای سیاسی وبازیگران گوناگون از خود صورت دهد با میدان دادن به همه آن ها از راست افراطی تا چپ افراطی فضای سیاسی را متنوع ، گسترده ، پیچیده ، غیر قطبیوغیر قابل پیش بینی ولی قابل مدیریت نماید. این سیاست باعث شد که چالش اصلی بحران تقسیم قدرت و ناکارآمدی جامعه مصر که ناشی از سلطه ارتش و حاصل کودتای آنان توسط ژنرال نجیب و سرهنگ جمال عبدالناصر بود درحاشیه قرار گرفته و علیرغم تلاش جوانان ۶ آوریل برای عمده کردن آن موضوعی حاشیه ای وتقربیا پذیرفته تلقی گردد. بازی جدید ارتش از طریق نزدیک شدن با دشمن دیرینه خویش یعنی اخوان آغاز گردید. اخوان فرصت طلبانه وارد جریانات میدان تحریر شده وبا استفاده از موقعیت مذهبی ، اجتماعی و تشکیلاتی خوی سعی می نمود که رهبری آن را به عهده گیرد .
اما ادبیات وخواسته های مطروحه در میدان ، با ادبیات و شعار های گذشته اخوان هم خوانی چندانی نداشت. رهبران سالخورده و سنت گرای اخوان ، قادر نبودند با گفتمان جوانان عصر تکنولوژی ارتباطات ومتاثر از روند جهانی شدن ارتباط مفید و موثری برقرارنمایند. اما گفتمان آنان در جامعه توسعه نایافته ، سنتی و کمابیش روستائی مصر همچنان مخاطبان کثیری داشته و دارد.
محرومیت بیش از ۵۰% مردم مصر از نعمت سواد ،قرار داشتن بیش از۲۰% جمعیت در زیر خط فقر ، روستا نشین بودن بیش از ۵۰% جمعیت ، همگی موانعی بودند که امکان ایجاد بین گفتمان جوانان را با اکثریت جمعیت مصر را از بین برده است . اما همه این فرصتی نیکو و امکانی مهیا برای تشکیلات دیر پای اخوان بود. از این رو ورود جریانات محافظه کاراخوانوسلفی به جریان انتخابات مجلس راه کارمناسبی برای کند کردن روند ناشی از میدان تحریر و حاشیه رانده شدن گفتمان بسط دموکراسی و جایگرینی ساختاری دموکراتیک به جای ساختار اقتدارگرای تحت سلطه ارتش یافته شد ، که نه تنها مورد انتقاد حامیان داخلی و خارجی ارتش در آن هنگام قرار نگرفت بلکه مورد تشویق نیز قرار گرفت.
واضح بود که ورود اخوان و نیروهای محافظه کار به مجلس تشکیل شده بر طبق قانون اساسی ، واجد اثرات کمی در تصمیم گیری های سیاسی بود زیرا قانون اساسی جاری ، نقش اصلی را به رئیس جمهور واگذار کرده بود. پیش اندازی برگزاری انتخابات مجلس بدون تدوین قانون اساسی جدید و قبل از برگزاری انتخابات برای تعیین ریاست جمهوری جدید ، این فرصت را فراهم کرد که پایگاه و موقعیت اجتماعی همه نیرو های سیاسی حاضر در صحنه و توان تاثیر گذاری آنان به خوبی مورد ارزیابی قرار گیرد. بدون این که تحولی درساختار حقوقی و تقسیم قدرت پدید آمده باشد.
توافق اخوان وارتش ، برانگیزاننده نگرانی های فراوانی در جامعه مصر بود ، که بیش ان که فشار آن متوجه ارتش باشد ، اخوان را ناچار ساخت که اعلام نماید که قصد دارد حضور خویش را در ساختار قدرت صرفا به مجلس محدود نماید. بازی چند گانه ارتش ، باعث شد بخشی از فشار سیاسی واجتماعی برای تغییرات و انجام مطالبات اقشار مختلف مردم را متوجه اخوان و جریانات اسلام گرائی کند که ظاهرا نه آمادگی ونه برنامه ای برای حل معضلات بنیادین کشور داشتند.
ناکامی مجلس در تعیین دولت و اثرگذاری بر روند اجرائی ، تشکیلات اخوان را دچار بحران نمود ، اخوان انتظار داشت از طریق مجلس وارد جریان تدوین قانون اساسی جدید شده و از این طریق خواسته ها ونقش خویش را نهادینه نماید. اما نتوانست در برابر اعتراضات نیروهای سیاسی و اجتماعی باز مانده از حضور در مجلس و حمایت ارتش از آن ها تاب آورده و عملا احساس کرد که آرزو های و برنامه هایش نقش بر آب شده است. لذا همگان وازجمله اخوان دریافتند که انتخابات ریاست جمهوری ، نقطه اصلی و تعیین کننده روند جایگزینی و باز تقسیم قدرت درمصر است. اخوان خواسته ویا ناخواسته در درون خود دچار تشتت پیرامون نقش وحضورش در انتخابات ریاست جمهوری شد.
خروج ابوالفتوح برای حضور در انتخابات و سپس مرسی از حزب تازه تاسیس زیر مجموعه تشکیلات اخوان ، نهایتا اعلام کاندیدای اختصاصی از سوی اخوان در ظاهر نشان از تشتت آرا و اختلاف در درون اخوان می دهد. اما این گمانه نیز وجود دارد که اخوان همانند ارتش نمی خواسته به هیچ وجه فرصت حضور خویش با مفروض گرفتن احتمالات مختلف پیش رواز جمله گزینه احتمال حذف کاندیدای رسمی خویش از دست بدهد. ارتش نیز در سمت مقابل بازی وتاکتیک های مشابهی را پیش گرفت. تشویق به تعدد کاندیدا ها امکان تجمیع آرا و دوقطبی شدن را در صحنه آنتخابات از بین می برد .
ارتش نیزنمی خواست کاندیدای مورد حمایتش در مرحله اول مستقیما دربرابرهیچ یک از کاندیدا های رقیب دیگر قرار گیرد تا بدین ترتیب موضوع انتخاب بین نظام قدیم وجدید را کمرنگ و یا منتفی نماید. به نظر می رسد اخوان نیز استراتژی مشابهی داشت نمی خواست حداقل درمرحله اول در برابر نیروهای دموکرات و جوانان قرار گیرد. تعدد کاندیدا ها و نیروها سیاسی در انتخابات منفعت دیگری نیز برای ارتش داشت و آن بالابردن سطح انتظارات و توقعات در بین جامعه ازفرد پیروز انتخابات بود . رئیسی که تحولات بعدی نشان داد که برخلاف سنت دوران مبارک فاقد ابزار و امکانات لازم برای پیش برد برنامه ها و شعار هایش می باشد.
رفتن کاندیدای مورد حمایت نظامیان به همراه کاندیدای مورد حمایت اخوان به مرحله دوم ، نشان داد که درهر حال ارتش یکی از بازیگران اصلی در ادامه روند تحولات بوده و از سوی دیگر تحول مهمی در شیوه حکمرانی و ساختار اداری کشور رخ نخواهد داد بلکه انتخاب کنندگان در برابر انتخاب حفظ وضع موجود در سیاست خارجی و یا احتمال ورود به دوران انزوا و قطع کمک ها وارتباطات خارجی قرار دارند. پیداست که ارتش دریافته بود که همانگونه که امکان به دست گرفتن قدرت از طریق کودتا ناممکن است ، به دست گرفتن همه ارکان قدرت نیز بسیار پر هزینه خواهد بود. اما ارتش می خواست که ضمن دراختیار داشتن قدرت فائقه و داوری ، همچنان طرف اصلی مناسبات خارجی مصر باشد.
لذا کم هزینه ترین رئیس جمهور برای ارتش یک رئیس جمهور اخوانی می توانست باشد که هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی حالت تدافعی و انفعالی داشته و برای ارتباطاتش با غرب متکی به ارتش باشد. روی کار آمدن یک رئیس جمهور نوگرا و یا غرب گرا می توانست موقعیت کلیدی ارتش را در این ارتباط تضعیف نماید. اما یک رئیس جمهور اسلام گرا در کنار یک پارلمان دارای اکثریت اسلام گرا نیز می توانست به ی تهدیدی برای نقشفائقه ارتش تبدیل شود .
انحلال پارلمان فعلا این تهدید را به تاخیر انداخته و انتخابات جدید بدون توافق با ارتش عملا غیر ممکن بوده ومی تواند در زمانی برگزار شود که حاصل آن تشکیل مجلس مخالف رئیس جمهور باشد.
نهایتا می توان این گونه جمع بندی نمود که :
ارتش فعلا موفق شده است که روند تحولات را مدیریت نموده و انتقال قدرت را محدود به انتخاب به شخص رئیس جمهور از یک طریق یک انتخابات آزاد ولی کاملا مهندسی شده نماید.
محمد مرسی اگرچه پیروز انتخابات شده است ، اما برای ادامه کارش بایستی با گذشته خودش خداحافظی نماید. تا بتواند در هنگامه نیروهای متضاد داخلی و خارجی امکان تنفس داشته باشد. او برای این که نقشی مستقل بازی کند و کاملا در اختیار ارتش قرار نگیرد ناچار است دولتی ائتلافی با حضور نیروهای رنگارنگ حاضر در مبارزات انتخاباتی تشکیل دهد.این که یک اخوانی چگونه قادر است از این تجربه موفق بیرون دهد حداقل در مصر بی سابقه وغیر قابل پیش بین است.
به نظر می رسد رفتار محافظه کارانه وفرصت طلبانه اخوان این جریان را وارد بازی کمابیش ناخواسته و تحت کنترل دیگران نموده است.اگر چه اخوان تشکیلات با تجربه ای است که نشان داده که قادر است در شرایط مختلف موجودیت و توان تشکیلاتی خویش را حفظ نماید، اما این بار اخوان مصر در معرض تجربه جدیدی قرار گرفته که از هر حیث با تجربیات پیشین متفاوت است. ادبیات سیاسی و مطالبات جامعه مصری به سرعت در حال تغییر است. چالش جهانی شدن جامعه مصری همه عناصر و عرصه های آن را تحت تاثیر خویش قرار داده است .مقتضیات والزامات ورود ومشارکت در روند جهانی شدن نیازمند بازنگری و نوسازی اهداف ، رویکرد ها و گفتمان حکومتگرانونیروهای سیاسی می باشد. تا وقتی اخوان وارد راس قدرت نشده بود می توانست خود را کمابیش از معرض طوفان تغییرات ناشی از روند جهانی شدن و انقلاب تکنولوژی دور نگهدارد.
اما حضور در ریاست کشوری مانند مصر این امکان را به شدت کاهش خواهد داد. برای یک جریان سنتی مانند اخوان المسلمین آشتی دادن سنت و جهان پیش رو احتمالا کاری سهل وآسان نخواهد بود چرا که پایگاه اجتماعی اخوان درمیان جامعه روستائی ، مذهبی و سنتی مصر قرار دارد. به نظر نمی رسد مصر آینده با ایده های خلافت اسلامی ویا باز گشت به دوران طلائی اسلامی تناسبی داشته باشد. بر عکس گفتمان جدید سیاسی در مصر توسط نیروهائینوگرائی پیش برده خواهد شد که درجریانتجمعات میدان تحریر شکل گرفته ، سازمان دهی شده و در سطح فضای مجازی در حال تبادل نظر ومبادله افکار ودیدگاه ها هستند. گستره حضور آنان در فضای مجازی تنها به محدوده جغرافیائی مصر جهان عرب و زبان عربی محدود نشده و گستره ای جهانی دارد.
مرسی ریاست دولتی را پذیرفته است که دولتی شکست خورده و ناکارآمد شناخته می شود. بحران بنیادین جامعه مصری توسعه نایافتگی ، خصوصا اقتصادی می باشد. مصر فاقد منابع ودرآمد مهمی در داخل کشور بوده و در آمد های ارزی نیز آن عموما متکی به توریسم ، کارگران مصری در خارج ، کانال سوئز ،صدورپنبه و همین طور صادرات نسبتا اندک نفت و گاز، کمک های خارجی خصوصا کمک های آمریکائی و یا کمک های سرمایه ای کشور های ثروتمند عرب خلیج فارس می باشد. کسری بالای تراز مبادلات خارجی ، کسری فراوان بودجه ، بدهی های بسیار بالای داخلی و خارجی ، فساد اداری ، فقر ، بیسوادی بالا حاصل و آورده حکومت شصت ساله نظامیان مصری ومیراث دیگری است که اقای مرسی از مبارک به ارث می برد.
به عنوان مثال مصروارد کننده بیش از ۷ میلیون تن گندم بوده و از جمله بزرگترین وارد کنندگان گندم در جهان می باشد.بدهی های عمومی دولت ۸۷% تولید ناخالص داخلی بوده و رتبه مصریان در شاخص در آمد سرانه ۱۷۹ام در بین کشور های جهان می باشد. مصر بیش از هر چیز برای جبران ناکامی ها وکاستی های خویش به رشد اقتصادی بسیار بالا نیازمند است . رشد اقتصادی نیازمند منابع مالی و انسانی و تکنولوژی سطح بالا می باشد. انتظار تحصیل این نیازمندی های در درون مصر انتظاری بیهوده است . سوال این است که دولت مرسی برای دستیابی به منابع مالی مورد نیاز برای توسعه اقتصادی و پاسخ گوئی به نیاز های فوری وحیاتی جامعه متلاطم مصر دست خویش را به کدام سمت دراز خواهد کرد؟ آیا اقای مرسی انتخابی دیگری غیراز سیاست های مورد حمایت ارتش و به عبارتی سیاست خارجی دوران مبارک خواهد داشت یا خیر؟
او این شانس را دارد که با فساد مفرط دوران مبارک مبارزه کرده ، با این کار اعتماد داخلی و خارجی افزایش داده و با تکیه به حمایت گسترده تر جامعه مصری بهره بیشتری ازکمک های خارجی ( غربی و عربی ) برای مردم مصر به ارمغان آورد. از جمله عوامل اصلی گسترش فساد و توسعه نایافتگی حضور ومداخله ارتش مصر در سیاست و اقتصاد می باشد. آیا دولت قادر است ارتش را به پادگان ها باز گردانده وقدرت را تمام و کمال به غیر نظامیان بسپارد؟
صلح بااسرائیل و گسترش روابط با اروپا وآمریکا ، حمایت رهبران عربستان سعودی شرط لازمی برای توفیق در این راه خواهد بود. آیا اخوان و اقای مرسی آمادگی و ظرفیت پیروی از این سیاست خارجی دارند یا خیر؟ آخوانی های اسلامگرا چگونه معضل رابطه با دشمن صهیونیستیونشستندرکنار یهودیان اشغالگر را حل وفصل خواهند کرد. ایااقای مرسی سفیر اسرائیل به حضور خواهد پذیرفت و سفیر بعدی اسرائیل استوار نامه خویش به او تحویل خواهد یا شخص دیگری ؟
بایستی باز هم منتظر ماند ، اوضاع همچنان آبستن تحولات جدید وغیر قابل انتظار است؟
محب علی
کشوری را به ارث برده است . بلکه باید به این نتیجه برسیم که برای یک مدت کوتاهی ، یک مسئولیت خیلی مهم ، به این آقای مرسی رسیده که امانتی است از طرف خداوند . در این مدت کوتاه است که باید نشان بدهد آیا لیاقت و جنبه این امانت را داشته است و یا مثل مبارک ، باید با قفس آهنین به بیمارستان و دادگاهها ، برده شود . پس این مقامها ، به هیچ عنوان ارثیه کسی نیستند و معیاری برای محک زدن به انسانها ، جهت خدمت به خلق خدا ، هستند . و انشاءالله که خداوند یک آن کوچک هم به خودمان وانگذارد که آنوقت منیت گرائی و خودخواهی و تکبر و غرور کاذب و تکروی ، گریبانمان را می گیرد. و به قول پیامبر بزرگ ما ، از سه چیز خیلی مهم که
آزمایش می شویم که مال و جان و آبرو است و آبرو از مال و
جان خیلی باارزشتر است .