آفتابنیوز : آفتاب: به گزارش ايران اين مرد كه دست و پايش شكسته خواستار تحت تعقيب قرار گرفتن همسرش به اتهام اقدام به قتل شد.
روز 22 فروردين سالجاري زن سالخوردهاي در حالي كه آشفته و پريشان بود به بازپرس دادسراي هاشمي گفت: حدود يك ماه پيش عروسم، پسرم را از خانه بيرون كرده بود كه وي به خانه ما آمد. ساعاتي پيش پسرم براي تنظيم آنتن تلويزيون به پشتبام آپارتمان خانهمان رفت. در اين ميان زنگ آيفون خانهمان به صدا درآمد. وقتي در را باز كردم عروسم وارد شد و با رفتار عجيب و پرخاشگرانهاي سراغ همسرش را گرفت. اين پيرزن ادامه داد: وقتي به عروسم گفتم كه پسرم بالاي پشتبام است با عصبانيت در خانه را محكم بست و با عجله از پلهها بالا رفت، هنوز دقايقي از آمدن عروسم نگذشته بود كه صداي فرياد پسرم را شنيدم كه كمك ميخواست و ميگفت چرا مرا هل دادي؟ مگر چكار كرده بودم؟
وقتي از پنجره خانه به داخل كوچه نگاه كردم در كمال ناباوري ديدم كه پسرم روي زمين افتاده و غرق در خون است و همسايهها در كوچه جمع شدهاند. به سختي خودم را نزد پسرم رساندم و با كمك همسايهها وي را كه دست و پايش بشدت شكسته بود به بيمارستان امام خميني منتقل كرديم. پس از معاينه مشخص شد كه پاي راست و دست چپ پسرم شكسته است كه تحت عمل جراحي قرار گرفت. زماني كه از پسرم پرسيدم كه چرا از پشتبام خانه به پائين افتاده است، گفت كه همسرش وي را پس از بگومگو به پائين پرتاب كرده است. جالبترين جاي اين داستان زن و شوهري زماني كليد خورد كه اين مرد 33 ساله پس از بهبودي با اقدام همسرش براي مهريه و به خاطر نپرداختن مهريه روانه زندان اوين شد.
اين مرد كه با دست و پاي شكسته در شعبه بازپرسي حضور يافته بود درمورد چگونگي حادثه و شكايت از همسرش گفت: يك ماه پيش به خاطر اختلاف با همسرم وي مرا از خانه بيرون كرد و به خانه پدرم در غرب تهران رفتم.
روز حادثه وي به خانه پدرم آمد و وقتي متوجه شد كه من بالاي پشتبام هستم نزدم آمد و با پرخاشگري تمام به پدر و مادرم توهين كرد. در حالي كه سرگرم تنظيم آنتن تلويزيون بودم ناگهان با دست مرا به پائين هل داد كه هنگام پرت شدن با درختي كه داخل كوچه بود برخورد كردم و سپس به زمين افتادم كه دست و پايم شكست.
وي افزود: همسرم تعادل روحي ندارد و بارها مرا كتك زده است. اما من به خاطر حفظ آبرو و زندگيام سكوت كردهام.
اين مرد با بغض گفت: ازدواج من از روز نخست با همسرم اشتباه بود چرا كه وي به لحاظ سني 7 سال از من بزرگتر است و نميتواند مرا درك كند. از روزي كه از كارم در فرودگاه اخراج شدم و به عنوان راننده در شركت واحد مشغول به كار شدم، همسرم بناي ناسازگاري گذاشته و مدام ميگويد به خاطر موقعيت شغلي من خجالت ميكشد و دوست ندارد بستگانش متوجه شوند كه من راننده هستم. او روزگار مرا سياه و زندگي را برايم سخت و دشوار كرده است. اكنون هم به خاطر نپرداختن مهريه همسرم از سوي قاضي شعبه 232 دادگاه خانواده محلاتي به زندان محكوم شدم.
اين مرد كه دستانش ميلرزيد گفت: اين در حالي است كه من كارگري بيش نيستم و توان پرداخت مهريه همسرم را ندارم. حالا نيز امنيت جاني ندارم و بارها همسرم قصد كشتن مرا داشته است. اما خوشبختانه جان سالم به در بردهام. اكنون از همسرم به خاطر اينكه قصد كشتن مرا داشته شكايت و تقاضاي رسيدگي دارم.
بنابر اين گزارش؛ تحقيقات در زمينه ادعاهاي اين مرد ادامه دارد و وي باز به زندان بازگشت.