آفتابنیوز : آفتاب: شاید هم نیتش خیر بود، اما پارکینسون آنقدر در جان محمد علی ریشه دوانده که قدرت کوچکترین کارها را هم از او گرفته است. به همین خاطر بود که او، محمد علی کلی، قدرتمندترین مرد زمان خودش، اسطوره فراموش نشدنی سیاه پوست با آن کت و شلوار سفیدی که برتن داشت، در مراسم افتتاحیه سردرگم بود. نمی دانست باید چه کند. حتی حضور همسرش هم در کنار او که سعی می کرد در انجام حرکات کمکش کند بی فایده بود.
محمد علی مثل یک عروسک بی جان حرکت می کرد، دردناک ترین قسمت ماجرا هم آنجایی بود که انگشتانش حتی اینقدر قدرت نداشت که گوشه پرچم المپیک را بگیرد. این درست که خیلی ها از ایده کارگردان برای استفاده از کلی که بیشتر شبیه ارج گذاشتن به یک عمر فعالیت ورزشی او بود، استقبال کردند اما در حقیقت وقتی تصویر ناتوان محمد علی نمایان شد خیلی ها برای او تاسف خوردند. از اینکه مردی که روزگاری خیلی ها را در رینگ بوکس ناک اوت کرده، حالا حتی نمی تواند درست بنشیند. چه اصراری بود بر استفاده از او در این مراسم؟ وقتی که او در المپیک 96 آتلانتا مشعل را در دست داشت، بسیاری از مردم اشک شادی ریختند و تصویری با قدرت از او در ذهن ها باقی ماند، اما با گذشت 16 سال از آن اتفاق این بار تصویری از او خلق شد که ترسناک بود.
دیدن او با آن وضعیت ناراحت کننده واقعا برای دوست دارانش ترسناک بود. آیا دکتر ژاک روک رئیس کمیته جهانی المپیک که خود یک جراح ارتوپد است دوست داشت یکی از بیمارانش را با آن وضع ناراحت کننده برای انجام مراسم روی صحنه بیاورد؟ این مراسم قصیده ای از شور زندگی بود، اما واقعا لازم نبود که محمد علی هم جزئی از آن باشد. دنی بویل کارگردان مراسم افتتاحیه المپیک همیشه در ذهن ها باقی خواهد ماند، کسی صحنه پایین آمدن ملکه را با هلی کوپتر و چتر، جیمزباند، مستر بین و البته محمد علی که اسیر چنگال پارکینسون است را از یاد نخواهد برد.
دوست داشتی نبینیش تا بمیره!!!!!
شاید دوست داشت که دوباره در یادها زنده شود، حتی با بدنی ناقص تا بفهماند به همه که زندگی پستی و بلندی دارد...
شاید آمده بود تا به دیگر ورزشکارانی که امسال در المپیک هستند بگوید که مغرور نشوید، این آینده کسی است که یک زمانی در هیچ میدانی رقیب نداشت...
شاید...
شاید...
شاید...
قهرمانان و اسطوره ها همیشه دوست داشتنی هستند و هیچوقت ترسناک نمیشوند...
مثل ناصر حجازی ِ بیمار که روزهای بیماری اش انگار اسطوره تر شده بود...
متاسف شدم برای خانوم خلجی و برای آفتاب که همچین متنی را در یک رسانه پر بازدید منتشر کرد...