آفتابنیوز : آفتاب: در ادامه بخش هایی از گفت و گو گفت و گو با محمدمهدی بهکیش، دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی را می خوانید که به گفته خودش در میان اقتصاددانهایی است که طرفدار جهانی شدن هستند:
* گزارشی که تحت عنوان ثروت جهانی در سال 2011 توسط بنگاه پژوهشهای کردیت سوییس (Credit Suisse) منتشر شده چند نکته مهم را هم که تاکنون بحث نشده بود عنوان میکند. اول جابه جایی ثروت است. جابه جایی ثروت که به تعبیری جابه جایی قدرت را هم به دنبال دارد، هماکنون در حال رخ دادن است. به طوری که ثروت خانواراز سمت غرب به سمت شرق و کشورهایی چون چین، هند و ترکیه و آمریکای جنوبی حرکت میکند.
* نکته دوم هم متمرکز بودن ثروت است. به طوری که 50 درصد ثروت دنیا در دست کمتر از یک درصد مردم است. این همان عدم تعادلی است. عدم تعادل در 50 سال آخر قرن گذشته گستردهتر شده به نوعی که تداوم این روند غیرقابل تحمل است و باید تغییری در روند دنیا ایجاد شود که شروع آن را در دهه گذشته میتوان دید.
* در اجلاس اخیر شورای جهانی اتاق بازرگانی بینالمللی که در آن شرکت داشتم آقای «دومینیک موسی» در مورد درآمدها به نکته جالبی اشاره کرد. او گفت در دهه 1970 نسبت درآمدهای پایین به بالا در اروپا یک به 40 بوده اما این نسبت اکنون یک به 400 است. او در این مورد تعبیر جالبی هم داشت که من می خواهم دقیق از قول خودش نقل کنم که میگفت یا جهانی شدن در جایی اشتباه بزرگی مرتکب شده که حالا باید بنشینیم و آن را پیدا و اصلاح کنیم یا این که باید فاز را تغییر بدهیم و اگر میخواهیم اقتصاد بازار پایدار بماند دست به تعدیل ثروت بزنیم.یعنی باید از یک فاز جهانی شدن به سمت یک فاز دیگر برویم.
* برابر این گزارش کسانی که بین 10 تا 100 هزار دلار درآمد داشته باشند دارای ثروت متوسط در نظر گرفته شدهاند که تعدادشان نیز به تدریج افزوده میشود. این گزارش نشان میدهد که در سال 2011 نیمی از دارندگان ثروت های متوسط جهان در چین و هند متمرکز شده اند. براین اساس افراد بسیاری نیز در ایران در این بازه و بالاتر از آن جای میگیرند چون درآمد و دارایی افراد در شهرهای بزرگ کشور ما از این حدود بالاتر است. بنابراین در آسیا طبقه متوسط با ثروت متوسط در حال افزایش است.
*هنوز هم معتقدیم که جهانی شدن فرآیندی است که منفعت همه در آن است. به علاوه کشورها در حال آزاد سازی با سرعت بیشترند. مثل منطقه آزاد تازه اعلام شده در چین ژاپن و کره در ماه می سال جاری. من فکر میکنم وارد یک فاز جدید شدهایم و حالا اولویت عوض شده و باید برای از بین بردن تمرکز ثروت تن به وضع مالیاتهای تصاعدی بدهیم حتی اگر تبعات سنگینی هم چون کاهش کاراییها داشته باشد.
* سیاستهای ریاضتی مربوط به دولت هاست و اتخاذ این سیاستها کاملا اجباری بوده است. در حال حاضر تلاش به سمت کاهش مصرف معطوف شده و برای این کار باید تقاضا را کاهش داد. مسلما کاهش تقاضا و در تبع آن عرضه، منجر به افت تولید و کارایی هم خواهد شد. به عبارت دیگر اتفاقی که در یونان در حال رخ دادن است برای کاهش کسری بودجه دولت است. یعنی با ثروتهای شخصی کاری ندارند. هزیته ها را کاهش دادهاند تا کسری بودجه دولت جبران شود.
* به نظر من در تعدیل فرایند جهانی شدن ما نیازمند اتخاذ سیاستهای تصاعدی مالیاتی برای درآمدهای بالا هستیم. یعنی مالیات بیشتر از درآمد یا ثروت بیشتر که در این شرایط اروپا به بودجه دولت های درگیرهم کمک میکند.ولی نکته قابل توجه آنجاست که نگرانی در یونان و اسپانیا بسیار بیشتر از ایتالیا است زیرا انباشت ثروت خانوار در ایتالیا بسیار بیشتر از یونان است.
*طبقه متوسط در کشورهای در حال توسعه و همچنین کشورهای نوظهور در حال افزایش است. یعنی انتقال ثروت و قدرت در حال شکلگیری است. این طبقه متوسط اثرات فراوانی بر روی آینده جهان خواهد گذاشت چرا که در طی دهههای آینده اثراین قشر بر تحولات اقتصادی و سیاسی جهان غالب خواهد بود. مهم این که ما هم می توانیم جزو کشورهایی باشیم که در این انتقال ثروت و قدرت سهیم باشیم. اما با مشکلاتی مواجهیم که مانع از این کار می شود. از آنجایی که کشورهای منطقه و همسایه رقیب ما در جذب این قدرت و ثروت فعال هستند به نظر میرسد نمیخواهند مسایل فعلی ایران حل شود. چرا که در غیر این صورت ایران جزو کشورهای برتر منطقه میشود و جایگاه مهمی پیدا میکند.
*در کشور ما چه در حکومت قبلی و چه در دوران بعد از انقلاب تبدیل ثروت به قدرت نداشتیم. حکومت ها ی ما در طی تاریخ در مقابل ثروت افراد و خانوار ایستاده و موضع گرفته اند. طی 400 سال گذشته ما خانوادهای را نمیبینیم که ثروتش سه نسل به جا مانده باشد و بتواند این ثروت را در بیش ازسه نسل انتقال دهد. چون همیشه در مقطعی حاکمیت وارد شده و این ثروت را به دلایل یا بهانههای مختلف از آنان گرفته است. این شده که امروز ما فاقد بخش خصوصی قدرتمند هستیم.
*تشکیل ثروت خانوار در ترکیه بسیار بهتر بوده و همین، پشتوانه توسعه آنها قرار گرفته است. در ترکیه میبینید که ثروت ده نسل انتقال یافته و حفظ شده است. در اروپا ثروت یک خانواده در 50 نسل دست به دست و همچنان حفظ و افزوده شده است. کشورهایی مثل ترکیه با این کارها در دهه آینده بسیار قویتر خواهند شد. چرا که ما از ثروتمند شدن افراد جلوگیری کرده ایم . در صورتی که افراد ثروتمند هستند که میتوانند به رشد اقتصادی کشور و سرمایهگذاری کمک کنند و مسئولیت نیز برعهده بگیرند. هر چه تعداد ثروتمندان بیشتر شود مسئولیت هم در بین آنها توزیع میشود و این به رشد کمک خواهد کرد. کاری که دولت باید انجام دهد اجرای جدی قانون و از بین بردن رانت است.
* دولت میتواند خودش تنها ثروتمند باشد و صاحب قدرت اما تمام مسوولیت حفاظت از آن هم بر دوش خودش قرار میگیرد. همان اندازه که از بالا بودن ثروت و مکنت خودش خوشحال میشود باید نسبت به مسوولیت بالایش هم نگران باشد.
* هیچ کشوری، تاکید میکنم، هیچ کشوری نتوانسته توسعه پیدا کند مگر اینکه قوهقضائیه مستقل و قضات مستقل، پاک، سالم و متخصص داشته باشد.