آفتابنیوز : آفتاب: بیاغراق آنچه کشور را امروز با چنین شرایط بغرنجی مواجه کرده، بیاعتنایی بیمنتهای رئیسجمهور و کابینهاش به نظرات علمی، تئوریهای اقتصاد و حرف جوامع دانشگاهی است.
اولین مشکلی که بر سر راه اقتصاد کشور وجود دارد این است که رئیسجمهور کشور اقتصاد را علم نمیداند. به همین دلیل وی به عنوان چهره اول کابینه و به تبع او بقیه چهرههای اقتصادی دولت تصور میکنند هر تز و نوشتهای میتواند یکشبه تبدیل به طرح شود و فردایش میلیاردها تومان را راهی آن کنند تا به قول خودشان گرهگشا باشد.
اگر امروز یکی پس از دیگری آه و فغان سر میدهند که با افزایش نقدینگی اشتغال به وجود نیامد که هیچ، بالا رفتن نقدینگی سبب تورم هم شد، تنها به این دلیل است که شش سال پیش همین حرفها را اقتصاددانهای کشور در نامه سرگشاده به رئیسجمهور نوشتند و او به جای اینکه حداقل نگران شود که مبادا این همه ذهن و تفکر درست پیشبینی میکند، به نوعی با این نوع نگرانیهای اقتصاددانها برخورد کرد که گویی دشمنان سیاسی وی، با او سخن از تصاحب قدرت کردهاند.
این سوال راکه چطور سیاستهای اشتغالزایی سبب تورم شد، باید در همین بزنگاهها جستوجو کرد. نسخههای اشتغالزایی همهجانبه نبود. دولت نهم و دهم برای رفع بیکاری، آگاهانه و عالمانه وارد نشد. به همین دلیل نقدینگی در اقتصاد کشور به صورت افسارگسیختهای پمپاژ شد و تورم ایجاد کرد.
آمارها نشان میدهد که در ابتدای برنامه چهارم توسعه، یعنی سال 84، نقدینگی کشور 70 هزار میلیارد تومان بود و قرار بود دولت نهم آن را مهار کند اما دولت نه تنها این کار را نکرد بلکه برای اینکه نشان دهد شعارهای تبلیغاتیاش برای آوردن عدالت و مهرورزی قرار است تحقق یابد، آن قدر درهای بودجه را بیانضباط به روی هر طرح ناپختهای گشود که نقدینگی به پنج برابر، یعنی 350 هزار میلیارد تومان رسید.
این سیل بنیانکن نقدینگی است که امروز همه به اسم تورم میبینند و تصور میکنند یکشبه بر سر کشور آوار شده است. حال آنکه این طور نیست. آقایان قول ژاپن اسلامی داده بودند و مدام پول تزریق کردند تا آخر کشور گرفتار بیماری هلندی شد. همان زمانی که دولتیها تصور کردند چون درآمد نفتیشان به یکباره مساوی با درآمد نفتی 90 ساله کشور شده است (درآمد نفتی کشور در 90 سال مساوی با 60 میلیارد دلار بود و دولت احمدینژاد در شش سال ابتدایی کارش درآمد نفتیاش به تنهایی 60 میلیارد دلار شد) پس بهترین راه دادن تسهیلات افسارگسیخته به بنگاههای اقتصادی است. اسمش را هم گذاشتند کمک به تولید و اشتغال.
امروز اگر نقدینگی بر سر کشور آوار شده است به این دلیل است که دولت نهم مسابقه توزیع پول از طریق شعب بانکها را با خودش آغاز کرده بود. مثلاً قرار بود بانکها 32 هزار میلیارد تومان تسهیلات بدهند اما 76 هزار میلیارد تومان به اسم اشتغالزایی در اختیار بخش خصوصی قرار گرفت.
اگر حتی یکسوم نقدینگی 350 هزار میلیارد تومانی را به سمت سرمایهگذاری بخش نفت و گاز میبردیم هم اشتغالزایی صورت گرفته بود که میزان تولید بالاتر رفته بود و هم رشد اقتصادی داشتیم و از سوی دیگر با حباب نقدینگی غیرقابل کنترل هم رو به رو نبودیم. همین الان هم وزارت نفت میگوید تشنه دریافت 50 میلیارد دلار سرمایهگذاری است. سرمایهگذاریهای حیاتی و اشتغالزا. این یعنی بازار نفت و گاز ایران بازاری است برای 100 هزار میلیارد تومان سرمایهگذاری بخش خصوصی با نرخ بازدهی بالا.
به نظرم در چنین شرایطی باید امیدوار بود دولت بعدی که سر کار میآید باور کند که وقتی اقتصاددانهای کشور با دلسوزی نامه سرگشاده از دلنگرانیهایشان میدهند به جای نگاه تمسخرگونه به آن، با گوش جان شنوای حرف علمی و اقتصادی باشند. در چنین شرایطی چنین دولتی اگر واقعاً فرمان اقتصاد را به دست کاردانش بدهد میتوان کاری کرد که هم سیاستهای اشتغالزایی و هم سیاستهای ضدتورمی همزمان صورت بگیرد و هیچ یک نافی دیگری نیست. به همین دلیل است که این توجیهها که اشتغالزایی، تورم میآورد و این امر ناگزیر است، بیشتر به یک شوخی تلخ میماند تا واقعیت اقتصادی.