کد خبر: ۱۶۸۲۸۲
تاریخ انتشار : ۳۱ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۲:۴۵

چرا مردم از اداره امور کشور دور شده‌اند؟

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: در جریان زلزله آذربایجان شرقی، یکی از نکاتی که در سالیان اخیر از آن غفلت شده بود، دوباره خود را نمایان ساخت. نکته‌ای که در انقلاب و دوران جنگ تحمیلی به شدت نمایان بود: مردمی ساختن یا مردمی کردن اداره امور؛ این همانی است که سال‌ها در مدیریت اجرایی کشور فراموش شده است.

پس از پایان جنگ، دولت‌های موجود در کشور، سایه سنگین خود را بر همه ابعاد زندگی جامعه ایرانی گستراندند و به نام توسعه و نوسازی، مهمترین ویژگی جامعه انقلابی ایران را به کناری نهادند. در فرایند توسعه و نوسازی ـ که البته برای هر سیستمی لازم بوده و هست‌ ـ نقطه قوت جامعه ایرانی، یعنی مشارکت داوطلبانه و البته منسجم مردمی دیده نشد و به نوعی، پس از پایان جنگ، مردم به خانه‌ها فرستاده شدند تا دولت خود همه امور را در دست بگیرد. در چنین فرایندی حتی جهاد سازندگی، به عنوان بازوی قدرتمند و متحرک سازمان دهنده نیروی فعال مردمی از میان برداشته شد، تا هر آنچه هست، در دل دولت تعریف شود؛ دولتی که آنقدر سنگین و حجیم شد که دیگر یارای حرکت نداشت.

بنا بر این گزارش، متأسفانه، باید گفت دقیقا از هنگامی که برخی از سیاستمداران گمان کردند که جنگ به پایان رسیده است و دیگر نیازی به حضور مستقیم مردم در مدیریت کشور نیست و در کنار آن فرصت‌های اقتصادی فراهم شده برای برخی افراد، نیازی به مشارکت مردم نمی‌دید، مردم کنار گذاشته و دولت و افراد و سازمان‌های وابسته به آن فربه شدند.

به این ترتیب، در این فرایند دو پیش‌فرض اشتباه، منجر به دور کردن مردم از مشارکت مستقیم در اداره امور کشور شد:

ـ نخست این پیش‌فرض که رویارویی با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی به پایان رسیده و دوران تعامل با دنیا، آن هم با محوریت دولت است. در چنین پیش‌فرضی یا علت رویارویی غرب با انقلاب اسلامی به درستی شناخته شده نبود و یا تردید‌هایی در افراد نسبت به مبانی و ارزش‌های انقلاب وجود داشت. بدین ترتیب که این مبانی و ارزش‌ها، مختص به زمانی خاص بوده و می‌توان از آن دست کشید. در چنین تحلیلی، دولتی که با رویارویی مواجه نیست، مردم را به خانه‌ها می‌فرستد که خود با کشورهایی دیگر تعامل کند؛ اما با پیش‌فرضی نادرست.

متأسفانه این مسأله تاکنون نیز ادامه داشته و نقش مردم، هنوز هم در شب انتخابات است و رفتن به استقبال سخنرانی مسئولان و رساندن نامه‌هایی بی‌نام و نشان و بی‌سرانجام به آنان.

ـ دومین پیش‌فرض نادرست ـ البته برای اداره کشور ـ حجیم و فربه کردن دولت برای تصدی‌گری در همه امور و سپس پی بردن به این مشکل و تلاش در کوچک‌سازی دولت به انتقال بخشی از دولت به خود دولتیان و نه مردم بود. در چنین فرایندی نیز، زمانی که قصد کوچک‌سازی دولت گرفته می‌شود، باز مردم نادیده گرفته می‌شوند و نهادهای به ویژه اقتصادی دولت در اختیار افرادی در درون‌‌ همان دولت قرار می‌گیرد. بدین ترتیب کوچک سازی دولت به جای اینکه به مردمی کردن امور و اقتصاد منجر شود، به رانت‌‌خواری و موضوعی تبدیل می‌شود که بعد‌ها در نشریات به خودمانی سازی تعبیر می‌گردد و برخی هم از شرکت‌های واگذار شده به شرکت‌های خصولتی یاد می‌کنند که ظاهرا خصوصی هستند اما در اختیار دولتیان!

بنابراین، مردمی کردن امور ـ که اصلا شاهکار انقلاب اسلامی است ـ از فردای پایان جنگ تا همین امروز به بهانه‌های گوناگون از سوی دولت‌ها نادیده گرفته و اداره کشور در درون دولت‌ها به جلساتی مختص می‌شود که نتایجی عاید کشور نمی‌کند.

به گزارش تابناک،در جریان زلزله اخیر آذربایجان نیز کمک‌رسانی به زلزله‌زدگان به نوعی مردمی شد و حال و هوایی همچون زمان دفاع مقدس بر کشور حاکم شد و به یاری رسانه‌ها و شبکه‌های اطلاع‌رسانی، شبکه‌سازی‌ها بسیار خوبی برای کمک‌رسانی به هموطنان شکل گرفت و مردم خود در بخش‌هایی که توانایی داشتند و امکانات به آنان اجازه می‌داد، امور را در دست گرفتند. در جریان این مردمی ساختن و یا مردمی شدن، خیراتی برای کشور و مردم متصور است:

نخست این که: مردم امور و مدیریت امور را متعلق به خود می‌دانند و نه تنها اعتماد به نفس مردم برای سهیم شدن در اداره کشور بالا می‌رود، بلکه افزون بر آن، امور به واسطه تجارب بومی مردم در نقاط گوناگون، بیشتر و بهتر پیش می‌رود و اتفاقا تقسیم کار شگرف و جامع و مانعی برای انجام امور در پیش گرفته می‌شود.

در جریان سال‌های دفاع مقدس، مردم خود بهتر از هر کسی می‌دانستند که جایشان در دفاع از کشور کجاست و‌‌ به همان جایی که خالی بود و نیاز داشت از سوی آنان پر شود، می‌رفتند.

دوم آن که: با مردمی شدن امور، کشور و مزیت‌های آنان به چشم غنیمت دیده نمی‌شود که برخی با فکر تصاحب و بهره‌برداری از آن، هر کاری کنند و در خلال آن، مفسده‌هایی پدید بیایید که ضرر و زیان آن، کمتر از یک تجاوز خارجی برای کشور نباشد.

شاید بتوان گفت، بخش اعظمی از مفاسد اقتصادی انجام گرفته در کشور در سالیان اخیر، ناشی از کنار گذاشتن مردم و سپردن امور به دولتیان و دوستان و آشنایانی بوده که کشور را غنیمت خود می‌دانند و تا سودی به دست نیاوند، مردم و کشور را به گروگان خود می‌گیرند.

سوم این که: مردمی کردن اداره کشور، به کشف استعدادهایی نابی می‌انجامد که سال‌هاست روییدن آنان در عرصه‌های مدیریتی کشور با مشکل روبه‌رو شده است؛ استعداد‌ها و تفکرات خلاقی که پشت درهای بسته مانده و کشور از وجود آنان محروم شده است.

بنابراین، هر روزی که این روند این گونه ادامه یابد، ضرر و زیان کشور از ناحیه کنار گذاشتن مردم در اداره امور، بیش از پیش دیده خواهد شد. البته بی‌گمان، این بدان معنا نیست که مردم در امور سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور و در روند‌های موجود مشارکت ندارند، بلکه به این معناست که الگوهای بومی مردمی کردن امور اداره کشور ـ که از ماهیت خلاق انقلاب اسلامی سرچشمه می‌گرفت ـ به حاشیه رانده شده‌اند.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین