آفتابنیوز : آفتاب: هادی معیری نژاد – داستان ورود این وسایل نقلیه به ایران و داستانهای مثل ماشین مشدی ممدلی نشاندهنده تاثیریست که این وسیله بر روی فرهنگ عمومی داشته است.
از ماشین بیچاره مظفر الدین شاه تا کالسکه سوار یمحمد علی شاه پشت اتول به دلیل عطسه یکی از همراهان ، داستانهای جذابی پیرامون ورود اتومبیل به ایران می توان یافت.
ناصرالدین شاه قاجار در سفرهایش به اروپا با با اتومبیل آشنا شده بود ولی اعلیحضرت تمایلی به ورود ان به ایران نشان نداده بود و کالسکه های سلطنتی را به ماشین اهنی (تراموا ) ترجیح میداد.15سالی از اختراع ماشین های دیزلی می گذشت که پایش به ایران باز شد .
یعنی زمان مظفرالدین شاه قاجار . کورلین " مهماندار فرانسوی مظفرالدین شاه در کتاب ( بدایع الوقایع ) خود نوشته است :
در ماه اوت 1900 در مراجعت اعلیحضرت از جنگل بولونی , دو دستگاه اتومبیل که برای بردن به ایران سفارش داده بودند جلوی عمارت برای معاینه اعلیحضرت حاضر بودند . در هرکدام آنها دو نفر از پیشخدمت های مخصوص حاضر بودند . به امر مبارک مکانیسین ها اتومبیل را به راه انداختنه , بعضی حرکات را امتحانا در حضور اعلیحضرت به جا آوردند و پس از انجام امتحان , سوارها و ملتزمین رکاب جابه جا شده و اتومبیل ها آهسته پهلوی کالسکه همایونی آمدند تا سلطان از نزدیک درست آنها را معاینه کند و چون اتومبیل ها از هر حیث مطابق میل بودند هیچ نوع عیب و نقصی در آنها مشاهده نشد و با حکم اعلیحضرت حمل آنها صادر شد و کالسکه همایونی به طرف عمارت به راه افتاد .
این دو اتومبیل که محصول کارخانه رنو بودند توسط دو راننده فرانسوی به تهران منتقل شدند و دو سرنوشت متفاوت پیدا کردند . فقط یکی از انها به تهران رسید . در راه انزلی به تهران یکی از خودروها خراب شد و همان جا ماند تا زیر باران و برف تبدیل به قراضه ای شود که جهانگردان اروپایی در سفر نامه هایشان به سرنوشت ماشین بیچاره هم اشاره کنند.
دومی هم که گاهی به دستور مظفرالدین شاه و توسط راننده فرنسوی اش " موسیو وانه " در میدان مشق به حرکت در می امد و باعث شادی و ذوق مردم می شد. این ماشین بعدها به محمد علی شاه رسید.
عاقبت یک روز محمد علی شاه هم وقتی می خواست با ماشین حرکت کند , کسی عطسه ای می کند و به نشانه اینکه صبر آمده سوار کالسکه اش می شود و پشت ماشین حرکت می کند .
آن روز در خیابان باغ وحش " اکباتان امروزی " ماشین مورد حمله چند بمب دستی قرار گرفت . شاه سالم ماند اما اتومبیل منهدم شد و مجلس هم به توپ بسته شد .
جریان ماشین مشتی ممدلی
ماشین مَشتی مَمْدَلی در اصطلاح ایرانیان به خودرویی شخصی گفته میشود که قدیمی و اسقاط است و ایرادات فراوانی داشته ولی همچنان با آن میرانند.
دربارهٔ خاستگاه این اصطلاح گفته میشود که مشهدی محمدعلی در قدیم یکی از پولدارهای تهران بودهاست و در زمانی که هنوز شمار خودروها در تهران بسیار کم بوده صاحب یک اتومبیل «آستین» انگلیسی بودهاست. وی که شخص خسیسی بوده، خودرو خود را تعمیر و نگهداری نمیکرده و از آنجایی که در آن زمان خیابانهای شهر تهران سنگفرش بود، هر زمان که این ماشین از جایی رد میشده، مردم از سر و صدای گوشخراش موتور و برخورد چرخهای دارای اشکال آن با سطح خیابان ناراحت میشدهاند. به تدریج این اتومبیل در بین مردم تهران به شهرتی زیاد دست یافت و حتی شعری هم برای آن سروده شد با این مطلع:ماشین مشتی ممدلی، نه بوق داره نه صندلی
هرچند که از مضمون ابیات این شعر (که توسط غلامرضا روحانی سروده شده است)، برمیاید که در مورد نوعی وسیله نقلیه عمومی که راننده و بلیط فروش داشته، سروده شده است.
از آن روزگار این ماشین نماد اتومبیلهای قراضهای شده که هنوز از آنها استفاده میشود و بعدها فیلمی نیز به نام ماشین مشتی ممدلی ساختهشد.