کد خبر: ۱۶۹۲۳۹
تاریخ انتشار : ۰۷ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۸:۴۲
انتشار بیانات رهبر انقلاب در جمع سفرای ایران:

وضع آرایش سیاسى دنیا در حال یک تغییر اساسى است

آفتاب‌‌نیوز :

آفتاب: پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، مشروح بیانات ایشان در دیدار سفرا و رؤسای نمایندگی‌های ایران در خارج از کشور را منتشر کرد.

به گزارش آفتاب به ‌مناسبت برگزاری شانزدهمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران، این پایگاه اطلاع‌رسانی متن بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار سفرا و رؤسای نمایندگی‌های سیاسی ایران در خارج از کشور را منتشر کرد.

رهبر انقلاب در بخش مهمی از سخنرانی‌شان که در تاریخ ۱۳۹۰/۱۰/۷ انجام شد، به بررسی تغییر اساسی آرایش سیاسی دنیا می‌پردازند.

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌

خوشامد عرض می‌کنیم به برادران عزیز؛ فعالان خط مقدمِ پیکار عظیمِ بین‌المللى در عرصه سیاست خارجى و دیپلماسى. از خداوند متعال مسألت می‌کنیم که توفیقات خودش را شامل حال شما، ما و همه بفرماید؛ بتوانیم صراط مستقیم را در هر برهه‌اى پیدا کنیم و بر آن پاى بفشریم. از جناب آقاى دکتر صالحى هم تشکر می‌کنم؛ مطالب خوبى را بیان کردند. آنچه که ایشان به عنوان عملکرد‌ها و آرزو‌ها بیان کردند، کاملاً درست است و چشم‌انتظاریم که ان‌شاءالله آن آرزو‌ها تحقق پیدا کند؛ و این محتاج تلاشِ همراه با اخلاص و توکل به خداى متعال است. البته امروز دستگاه دیپلماسى ما بدون شک از اوائل انقلاب پخته‌تر و کاربلد‌تر و آماده‌تر است.

یک جمله عرض کنیم در زمینه توجه به عنصر معنوى در این فعالیت‌ها. در همه تلاشهاى ما، آن چیزى که به تلاش ما برکت می‌دهد و اراده و عزم ما را راسخ می‌کند، توکل و توجه به خداى متعال و اخلاص است. در همه زمینه‌ها این لازم است. شما که در خارج از کشور زندگى می‌کنید، خودتان، خانواده‌هاتان، فرزندانتان به این عنصر احتیاج زیادى دارید. خب، خدا را شکر می‌کنیم؛ وزارت امور خارجه از لحاظ عناصر مؤمن و داراى روحیه انقلابى، جزو وزارتخانه‌هاى خوب و غنى ماست؛ در این هیچ تردیدى نیست. بنده هم با فعالیت‌هاى برادران آشنا هستم؛ تلاشهایى که می‌کنند، مجاهدت‌هایى که می‌کنند. هرچه توجه به خداى متعال بیشتر باشد، اخلاص انسان بیشتر باشد، توکل ما به خدا بیشتر باشد، کار بهتر پیش خواهد رفت. خطاست اگر تصور کنیم بدون تکیه به قدرت الهى، بدون استمداد از قدرت الهى، خواهیم توانست قدمى از قدم برداریم. کار بابرکت، آن کارى است که همراه باشد با روحیه اخلاص و توان‌طلبى و استغاثه به پروردگار. رابطه را با خدا باید قوى کرد. شما دوستان و برادران عزیز، بخصوص در درون مجموعه خودتان به این نکته توجه مضاعف کنید. در درون مجموعه، یعنى هم خانواده بزرگ سفارت و عناصر مرتبط با دستگاه دیپلماسى شما ـ در هر کشورى که مستقر هستید ـ هم در رابطه با خانواده کوچک، یعنى همسران و فرزندان، ارتباط را با خداى متعال قوى کنید.

من اطلاع دارم که در سفارتخانه‌هاى ما مراسم مذهبى گرفته می‌شود؛ در ماه محرم، در ماه رمضان، حتّى روضه‌خوانى می‌شود، بعضى جا‌ها سینه‌زنى می‌شود؛ این‌ها خوب است، این‌ها مظاهر و ظواهرى است که چیزهایى را براى ما تأمین می‌کند؛ اما بیش از این لازم است: انس با معارف اسلامى لازم است، انس با دعا لازم است، انس با قرآن لازم است. کارى که شما دارید می‌کنید، یک کار متعارف معمولى نیست. شما در یک جبهه‌اى دارید پیکار می‌کنید که با جبهه دیپلماسى دنیا متفاوت است. عرصه دیپلماسى، همه‌جا عرصه هماوردى و مقابله است؛ چون منافع کشور‌ها، منافع ملت‌ها با یکدیگر اصطکاک پیدا می‌کند، تصادم پیدا می‌کند؛ این تصادم‌ها در موارد زیادى خودش را در میدان دیپلماسى نشان می‌دهد؛ لذا همه جا این درگیرى و هماوردى وجود دارد. لیکن مسئله شما فرا‌تر از این است. شما نماینده یک نظام الهى و معنوى هستید. این نظام اگر هیچ کارى هم با هیچیک از قدرت‌ها و دولتهاى مستکبر دنیا نداشته باشد، آن‌ها با او کار دارند؛ چون طبیعت این نظام، طبیعت مقابله با استکبار، مقابله با ظلم و تجاوز است. الان شما در همین کشورهاى تازه‌به‌پاخاسته و ملتهاى بیدار شده ملاحظه کنید؛ هر جایى که گفته می‌شود فلان جبهه اسلامى غلبه کرد ـ یا در انتخابات، یا در تظاهرات ـ دستگاه استکبار نگران می‌شود و نگرانى خودش را بروز می‌دهد؛ درحالى که معلوم نیست اینهایى که در انتخابات پیروز شدند، بعداً چگونه عمل خواهند کرد. آنچه که آن‌ها را متوحش می‌کند، نفس گرایش اسلامى است؛ چون گرایش اسلامى در درون خود، ضد استکبارى است، ضد ظلم است، ضد اشغالگرى است، ضد تجاوز به حقوق انسانهاست؛ یعنى چیزهایى که پایه‌هاى حکومت استکبار در دنیاست. حکومت استکبارى در دنیا بدون دخالت در کشور‌ها، بدون تجاوز به حقوق ملت‌ها، بدون تعرض به منافع ملت‌ها که نمی‌تواند سر پاى خود بایستد؛ چون این پایه‌ها با اسلام، با نام اسلام، با شعار اسلام، با هویت اسلامى در تضاد طبیعى است؛ لذا هر جایى که نامى از اسلام آورده می‌شود، این‌ها نگران می‌شوند.

خب، حالا شما یک نظامى دارید، دولتى دارید، مجموعه کشورى دارید که اساساً به نام اسلام ساخته شده، با نام اسلام رشد پیدا کرده، روزبه‌روز شعارهاى اسلامى در آن برجسته‌تر شده، پیشرفت زیر سایه این شعار‌ها انجام گرفته. امروز ما در صنعت هسته‌اىمان، یا در صنعت نانو، یا در این صنایع حساسِ پیشرفته مدرن، وقتى با مدیران و سردمداران این‌ها مواجه می‌شویم، افتخار می‌کنند به اینکه ما بسیجى هستیم و بسیجى عمل می‌کنیم. نظام جمهورى اسلامى یک چنین نظامى است. بنابراین طبیعى است که شما یک چالش فوق‌العاده‌اى دارید؛ چالشى فرا‌تر از چالشهاى متعارف دیپلماسى که در عرصه دیپلماسى معمول است و همه جا هست. این موضع، احتیاج دارد به قوّت قلبى، به عزم راسخى که جز با توکل به خداى متعال و اعتماد به قدرت الهى به دست نمى‌آید.

به خداى متعال باید حسن‌ظن داشته باشیم. خداوند متعال ملامت می‌کند آن کسانى را که به او حسن‌ظن ندارند؛ سوءظن به خدا دارند. سوءظن به خدا چیست؟ سوءظن به خدا این است که انسان خیال کند اینکه فرموده است: «و لینصرنّ الله من ینصره»، (۱) خلاف واقع است؛ یا اینکه فرموده است: «الّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا»، (۲) وعده تخلف‌پذیرى است. آن وقت خداى متعال در سوره فتح می‌فرماید: «و یعذّب المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات الظّانّین بالله ظنّ السّوء»؛ خصوصیت مشرکین و مشرکات و منافقین و منافقات این است که به خدا سوءظن دارند. بعد می‌فرماید: «علیهم دائرة السّوء و غضب الله علیهم و لعنهم و اعدّ لهم جهنّم و سائت مصیرا». (۳) نباید به خدا سوءظن داشت. خداى متعال گفته است: اگر براى من، براى پیشبرد دین من، براى احیاى ارزشهاى مورد قبول من حرکت کنید، اقدام کنید، من به شما کمک می‌کنم. این راست است، این وعده الهى است. فرموده است: «انّ الله یدافع عن الّذین ءامنوا»؛ (۴) هر کسى که مؤمن به خداست، خدا از او دفاع می‌کند. خب، خیلى از مؤمنین در دنیا هستند، خدا از آن‌ها دفاع نکرده ـ مؤمنینى که زیر لگد مستکبرین دارند له می‌شوند ـ چرا؟ این به خاطر این است که به سنتهاى دیگر الهى عمل نشده است؛ به خاطر این است که حرکت نشده، قیام نشده، اقدام نشده. بنابراین مجاهدت لازم است، تلاش لازم است. یک ملتى اگر مؤمن به خدا بود، اما تلاش نکرد، مجاهدت نکرد، البته لگدمال می‌شود؛ آن «یدافع عن الّذین ءامنوا» دیگر اینجا را نمی‌گیرد. این ایمان باید با مجاهدت همراه باشد، آن وقت خداى متعال آن وعده را عملى خواهد کرد. معناى «و الّذین هاجروا و جاهدوا فى سبیل‌الله» (۵) این است که باید حرکت کرد، باید اقدام کرد، باید تصمیم گرفت. این‌‌‌ همان مبارزه مقدسى است که یک مؤمن عمر خود را وقف آن می‌کند.

خب، نقطه مقابلش هم میل به راحت‌طلبى است. مبارزه دردسر دارد؛ شکى نیست. هر حرکت دشوارى در راه هر آرمان بلندى، نفس راحت‌طلبِ عافیت‌جوى انسان را مى‌آزارد. انسان میل به راحت‌طلبى دارد. اگر بر این میل فائق آمدیم، اگر توانستیم همت خود را، نیروى خود را در راه این آرمان‌ها بسیج کنیم، البته سختى‌هایى دارد، اما رسیدن به قله، موفقیت را هم دارد.

شما امروز را در جمهورى اسلامى مقایسه کنید با سالهاى اول انقلاب: سالهاى غربت، سالهاى تنگدستى و تهیدستى، سال‌هاى سختىِ همه‌جانبه؛ این طرف جنگ، آن طرف تحریمهاى بین‌المللى، آن طرف بستن همه راه‌ها به روى ما. این‌ها حرفهایى است که تکرار شده، شما‌ها هم می‌دانید. شما‌ها خودتان هم آن روز‌ها در همین عرصه‌ها و میدان‌ها بوده‌اید ـ یا در سپاه یا در بسیج یا در مجموعه‌هاى فعال ـ سختى‌ها را دیده‌اید. امروز را هم نگاه کنید. امروز جمهورى اسلامى گردنى برافراشته دارد؛ در حالى که شعارهایى که سى سال پیش می‌داده، امروز در کشورهایى که سى سال با ما دشمنى کردند، دارد تکرار می‌شود. این‌ها موفقیت نیست؟ این‌ها پیشرفت نیست؟

من در آن جلسه بیدارى اسلامى گفتم که اوائل انقلاب جزو چیزهایى که ما تصور می‌کردیم، این بود که بازتاب حرکت انقلابى ما در کشورهاى گوناگون اسلامى و در درجه اول در مصر تحقق پیدا کند. از مصر هیچ صدایى بلند نمی‌شد ـ حالا من آنجا یک شعر عربى خواندم؛ عربهایى که در جلسه بودند، فهمیدند که من چه دارم می‌گویم ـ اما امروز این مصر، مصرِ حسنى مبارک، مصرِ انورالسادات، مصر پناه‌دهنده به محمدرضا شاهِ مطرودِ از همه جا حتّى از آمریکا، در اختیار مردمى است که شعار الله‌اکبر می‌دهند، نماز جماعت می‌خوانند، شعار اسلامى می‌دهند، حکومت اسلامى را مطرح می‌کنند. پیشرفت یعنى این، استحکام یعنى این، قدرت یعنى این. هیچ کار نداریم به اینکه بگوئیم آن‌ها از کى یاد گرفتند؛ خوب است این حساسیت‌ها را اصلاً ایجاد نکنیم. چه لزومى دارد بگوییم آن‌ها از کى الهام گرفتند؟ نه، بحث الهام گرفتن نیست؛ بحث این است که حرفى که ما سى سال است داریم می‌زنیم، امروز در شمال آفریقا، در خاورمیانه، در خلیج فارس، این حرف سبز شده. امروز ایران اسلامى این است. همه این تلاشى هم که شما مشاهده می‌کنید علیه جمهورى اسلامى می‌شود ـ تحریمهاى همه‌جانبه، کارهاى گوناگون، فشارهاى سیاسى، تبلیغات مختلف ـ به خاطر این موفقیتى است که جمهورى اسلامى به دست آورده. این‌ها معنایش‌‌‌ همان «و الّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا» است، این‌ها معنایش‌‌‌ همان «انّ الله یدافع عن الّذین ءامنوا» است، این‌ها تفسیر و ترجمه «لینصرنّ الله من ینصره» است. ما دیگر در کتاب، این‌ها را نگاه نمی‌کنیم؛ ما توى واقعیت زندگىمان داریم تفسیر این آیات را مشاهده می‌کنیم. واقعیتهاى زندگى دارد این را به ما نشان می‌دهد.

خب، بر این اساس، دیپلماسى را بنا کنیم؛ که خوشبختانه همین جور است. حرکت ما در جبهه ظریفِ خطیرِ بسیار مؤثرِ دیپلماسى باید حرکتى باشد با این دید و با این نگاه و با توجه به این آرمان‌ها. این خطاست که ما خیال کنیم اگر به مبانى ارزشى خودمان پابند بمانیم، در عالم دیپلماسى عقب می‌مانیم؛ ابداً. در این دوره‌هاى مختلف، بوده‌اند کسانى در عرصه دولتى خودمان، در بخشهایى از دیپلماسى و غیر دیپلماسى و حتّى در بخشهایى از روحانیت خودمان، که در این مسائل تردید پیدا کردند که حالا پابندى‌هاى ارزشى ما چقدر اجازه می‌دهد که ما در زمینه دیپلماسى موفق باشیم. نه، ما تجربه کردیم، دیدیم هرچه پابندى ما بیشتر باشد، هیبت جمهورى اسلامى در چشم طرف مقابل بیشتر خواهد شد؛ احترام جمهورى اسلامى در نظر طرف مقابل بیشتر خواهد شد.

یک دوره‌اى بعضى از مسئولین خیال می‌کردند که اگر چنانچه در ملاقات‌هاى بین‌المللىِ خودشان حرفهاى آن‌ها را برایشان تکرار کنند، خوب است. و همین کار را هم می‌کردند؛ مى‌نشستند‌‌‌ همان حرف‌هایى را که آن‌ها صد سال است دارند می‌زنند، براى آن‌ها دوباره تکرار می‌کردند. این، شما را پیش او سبک می‌کند؛ این نشان می‌دهد که شما از خودتان هیچ چیزى ندارید؛ در حالى که وقتى شما خودتان حرف دارید، خودتان مبنا دارید، بر روى مبناى خودتان مى‌ایستید، بر روى تحلیل خودتان از حوادث و ترسیم آینده مى‌ایستید، و بعد با قدرت حوادث را مدیریت می‌کنید، این شما را در چشم طرف مقابلتان تقویت می‌کند؛ و تقویت در چشم طرف مقابل، یکى از ابزار‌ها و راه‌هاى پیروزى است. این را توجه دارید که پیروزى بر سر میز مذاکره و استدلال طرف مقابل را از او گرفتن و استدلال خود را بر ذهن او تحمیل کردن، مهم‌ترین پایه پیروزى‌ها در صحنه عمل است. یک مذاکره کننده قوى آن کسى است که می‌تواند مبانى فکرى خودش را بر مبانى فکرى طرف مقابلِ مذاکره کننده تغلیب کند، غلبه بدهد. البته این کار با هاى و هو نمی‌شود؛ این با هوشمندى، ظرافت، استحکام عقلانى و اعتماد به نفس امکان‌پذیر است؛ این هم با توکل به خداى متعال، با انس بیشتر با قرآن، با انس بیشتر با ادعیه به دست مى‌آید.

من به شما عزیزان توصیه می‌کنم که با صحیفه سجادیه انس بگیرید، دعاى پنجم صحیفه سجادیه را مکرر در مکرر بخوانید. این دعاى پنجم صحیفه سجادیه مال ماست. همه ادعیه صحیفه سجادیه همین طور است. آنجایى که ما را به یاد مرگ مى‌اندازد، آنجایى که ما را از لغزش‌ها برحذر می‌دارد، آنجایى که عظمت معنویت دستگاه الهى را، از پیغمبر و یاران و ملائکه الهى را به رخ ما می‌کشد، این‌ها همه‌اش براى ما استحکام‌بخش است. در هر می‌دانى، استحکام درونى براى ما تعیین کننده است. اگر ساخت درونى ـ چه درون شخصىِ خود ما، درون روحى و فکرى خود ما، چه درون کلیت جامعه ما ـ ساخت مستحکمى بود، هیچ چیز نمی‌تواند در مقابلش بایستد. این، مهم‌ترین و اولین توصیه من به شماست.

دستگاه دیپلماسى مهم است. عرصه دیپلماسى، عرصه مبارزه است؛ در این مبارزه باید قوى باشید. اگر می‌خواهید قوى باشید، ارتباط با خدا را مستحکم کنید؛ هم خودتان، هم خانواده‌تان. خانواده را مهم بشمرید؛ چه خانواده بزرگ دیپلماسى، چه خانواده شخصى خودتان. گاهى اوقات یک رخنه کوچک در درون خانواده، ما را تغییر می‌دهد. امیرالمؤمنین فرمود: زبیر با ما بود، از ما اهل‌بیت بود. واقعاً هم همین جور بود. می‌دانید بعد از رحلت پیغمبر، در مسجد، در پاى منبر خلیفه اول ـ جناب ابوبکر ـ حدود ده نفر از صحابه بلند شدند و صریحاً از امیرالمؤمنین دفاع کردند؛ گفتند اینجایى که شما نشسته‌اى، حق على‌بن‌ابى‌طالب است. یکى از آن ده نفر، زبیر بود! زبیر، رفیق دوران عشرت نبود؛ رفیق دوران محنت بود. امیرالمؤمنین فرمود: زبیر همواره با ما بود، «حتّى شبّ ابنه عبدالله»؛ (۶) تا پسرش عبدالله بزرگ شد، آمد توى عرصه، در تصمیم‌گیرى‌ها دخالت کرد؛ آن وقت او عوض شد. زبیر همانى شد که آمد در مقابل امیرالمؤمنین شمشیر کشید! گاهى اوقات یک رخنه کوچک در درون خانواده، یک چنین اثر بسیار مهمى می‌گذارد. لذا باید جلوى این رخنه را گرفت؛ و این هم جز با توکل به خداى متعال، جز با ذکر، جز با توجه، امکان‌پذیر نیست.

یک نکته دیگر این است که امروز ـ همان طور که در صحبتهاى جناب آقاى صالحى هم واضح بود ـ وضع آرایش سیاسى دنیا در حال یک تغییر اساسى است. یک کار بزرگى دارد در دنیا انجام می‌گیرد. من الان نمی‌توانم این را درست تعریف کنم؛ شاید هیچ کس نتواند درست تعریف کند. یک حادثه‌اى در دنیا دارد اتفاق مى‌افتد. بخشى از این حادثه مربوط است به همین کشورهاى اسلامى و عمدتاً عربى و این انقلابهایى که در این کشور‌ها اتفاق افتاد. این‌ها واقعاً انقلاب است. با یک تفسیر و تحلیل درست، این‌ها همه‌اش به معناى حقیقى کلمه انقلاب است؛ البته در قد و اندازه‌ها و قواره‌هاى مختلف. این یک بخش از قضیه است، یک بخش از قضیه هم این حوادث عجیبى است که در دنیا دارد اتفاق مى‌افتد و من برایش شبیهى سراغ ندارم. حالا شما به حافظه تاریخىِ خودتان مراجعه کنید، ببینید شبیهى براى این‌ها می‌شناسید؟

البته در قضایاى بیدارى اسلامى، چرا؛ در مواردى شباهت‌ها و نیز تفاوت‌هاى اساسى‌ با انقلاب‌هاى گذشته این منطقه وجود دارد؛ هرچند نه به این عظمت و نه به این عمق. مثلاً فرض بفرمائید در اواخر دهه ۵۰ و اوایل دهه ۶۰ میلادى در همه این کشورهایى که شما مشاهده می‌کنید، انقلاب رخ داد. در مصر انقلاب رخ داد، در تونس انقلاب رخ داد، در مغرب انقلاب رخ داد، در الجزائر انقلاب رخ داد؛ همه این‌ها حرکت کردند، منتها با یک تفاوت اساسى. اولاً این انقلاب‌ها عمومى نبود ـ بیشتر مجموعه‌اى و محدود بود ـ یک جاهایى فقط کودتا بود؛ مثل مصر که کودتا بود، یک گروه افسر جوان آمدند سر کار؛ یک جاهایى مثل الجزائر کودتا نبود، حرکت مردمى بود، منتها تحت اِشراف احزاب؛ احزاب بودند که مسلط بودند؛ کار در اختیار مردم به معناى خاص خودش نبود. بنابراین یک تفاوت اینجورى وجود دارد و الان بکل وضعیت جور دیگرى است.

یا اگر بخواهیم شبیه دیگرى براى این انقلاب‌ها فکر کنیم، می‌توانیم به حوادث دهه ۹۰ اروپاى شرقى اشاره کنیم، که نظام این کشور‌ها یکى پس از دیگرى فرو می‌ریخت. البته تفاوت اساسى‌اش این است که در آن حوادث، رشته اصلى به دست آمریکا و غرب بود. مثلاً وقتى این حوادث در لهستان شروع شد، از یک عنصر دست‌پرورده غربى ـ ولو حالا از طبقه کارگر ـ استفاده کردند؛ که این بعد‌ها روشن شد. اوائلى که حوادث اتفاق مى‌افتاد، ما‌ها نمی‌فهمیدیم چه دارد اتفاق مى‌افتد؛ لیکن بعد معلوم شد که این، ساخته و پرداخته غرب بوده؛ کمک کرده‌اند، چه کرده‌اند. تفاوت آن حوادث و این انقلاب‌ها این است که اینجا درست نقطه مقابل آن قضایاست؛ یعنى اینجا آنچه که دارد اتفاق مى‌افتد، على‌رغم آمریکاست که دارد اتفاق مى‌افتد. البته تفسیرهاى وهم‌آلودى وجود دارد ـ شما هم می‌دانید، من هم می‌دانم ـ که تصور می‌کنند آنچه که در مصر یا در لیبى یا در تونس اتفاق افتاد، پشت سرش آمریکاست که دارد مدیریت می‌کند. اینجور نیست، این‌ها توهم است. بله، آمریکایى‌ها بدشان نمى‌آمد که به جاى عنصرى مثل مبارک، یک عنصر دموکراتِ مردمى‌اى داشته باشند که به قدر مبارک تابع آن‌ها باشد ـ این برایشان بهتر بود ـ اما چنین چیزى امکان نداشت و ندارد. اگر یک عنصر دموکراتِ میهن‌دوستى باشد، مثل مبارک امکانات کشور را در اختیار آمریکا نمی‌گذارد؛ موضعش در مقابل اسرائیل، موضع یک صهیونیست نمی‌شود، بنابراین، این عملى نبود.

اینکه ما تصور کنیم این‌ها براى آنکه وجهه خودشان را درست کنند، مبارک را کنار زدند تا یکى دیگر را سر جایش بیاورند، یک توهم محض است. آمریکایى‌ها اگر مدیریت این حرکت‌ها را به عهده داشتند، نمی‌گذاشتند مبارک به این وضع رقتبار دچار شود ـ این براى آن‌ها خیلى ضرر داشت ـ نمی‌گذاشتند مردم بیایند توى می‌دان. مگر وقتى مردم آمدند توى خیابان، دیگر می‌شود آن‌ها را برگرداند؟ حالا به تعبیر رایج ـ که اهانت‌آمیز است، نمی‌خواهم ـ مگر می‌شود این غول را دوباره به شیشه برگرداند؟ امکان ندارد. آن‌ها اگر می‌توانستند یک حرکت طبق میل خودشان انجام بدهند، جور دیگرى انجام می‌دادند؛ شبیه‌اش را در بعضى از جا‌ها داشتیم. مثلاً در ایران، اول کار، یک حکومت بظاهر دموکراتى را سر کار آوردند؛ یا مثلاً در زمان رژیم طاغوت، اصلاحات ارضى را راه انداختند. آن‌ها اینجور کارهایى را می‌توانند بکنند که تحت مدیریت خودشان باشد. یک کار عمقى و اساسى که مردم بیایند توى صحنه، وارد میدان بشوند، شعار بدهند، از طبقات پایین مردم، جوان‌ها الهام‌بخش رهبران باشند ـ که شما در میدان تحریر دیدید رهبران فکرى و سیاسى و روشنفکرى خیلى‌هاشان بعد از مردم آمدند، دنبال مردم آمدند؛ آن‌ها نبودند که مردم را آوردند، مردم بودند که آن‌ها را آوردند ـ مگر چنین چیزى امکان‌پذیر است؟ نخیر. حرکت، حرکت مردمى بود. حالا چرا در این برهه ظاهر شد؟ این البته عوامل خودش را دارد. گاهى اوقات عوامل گوناگون متراکم می‌شوند، از یک جا بروز می‌کنند، که دیگر نمی‌شود جلویش را گرفت.

در انقلاب خود ما هم همین جور بود. بعضى‌ها در انقلاب ما هم می‌گفتند که این انقلاب، آمریکایى است، انگلیسى است! نمی‌دانم شما‌ها آن وقت‌ها را یادتان هست یا نیست؛ انقلاب عظیم اسلامى را منسوب می‌کردند به اینکه این‌ها نشستند طراحى کردند، این انقلاب را به وجود آوردند! خب، معلوم بود که این درست نبود.

البته شکى نیست که دستگاه‌هاى دیپلماسى فعال دنیا، سیاست‌هاى فعال دنیا، در رأسشان آمریکا ـ که در امر دیپلماسى، مثل بقیه عرصه‌هاى دیگر، فعالیتش خیلى زیاد است ـ سعى می‌کنند بر این موج سوار بشوند، دارند تلاش می‌کنند؛ نباید گذاشت موفق شوند. می‌خواهند سوار شوند، اما بعید هم هست که بتوانند؛ لذا عقب‌نشینى می‌کنند. سر قضیه مبارک، شما دیدید؛ خود رئیس جمهور آمریکا در‌‌‌ همان ده بیست روز، چند جور موضع متناقض گرفت: یک بار حمایت کرد، یک بار رد کرد؛ دوباره حمایت کرد، دوباره رد کرد! نمی‌دانستند چه اتفاقى دارد مى‌افتد. بنابراین، این فکرهاى توهم‌آمیز را باید کنار گذاشت.

واقعیت‌هاى صحنه را باید نگاه کرد. حرکت عظیمى اتفاق افتاده. حرکت، حرکت مردمى است؛ نشان دهنده بیدارى است. این بیدارى، صبغه اسلامى دارد. نه اینکه همه آنهایى که توى صحنه هستند، معتقد به حکومت اسلامى باشند؛ و نه اینکه آنهایى که معتقد به حکومت اسلامى هستند، مدل ما را قبول داشته باشند؛ این‌ها نیست، این‌ها تحلیل‌هاى ضعیفى است، اینجورى نمی‌شود فرض کرد؛ اما این حرکت، حرکتى عمومى است؛ حرکتى است متکى به مردم. مردم هم، حتّى ملى‌گرا‌هاشان، حتّى آن وطنى‌هاشان، احزاب غیراسلامىشان، بالاخره شخصاً مسلمانند. این تحلیل درستى بود که خود غربى‌ها کردند؛ گفتند امروز در هر کشورى از کشورهاى منطقه خاورمیانه که انتخابات بشود، اسلامى‌ها سر کار مى‌آیند. الان هم همین جور است، بعد از این هم تا مدت‌ها همین جور خواهد بود. باید با این چشم مسائل را نگاه کرد.

حوادث اروپا هم که در پى مشکلات اقتصادى به وجود آمده، خودش یک داستان مفصلى است. این حوادث، مهم و بى‌نظیر است. اینجور حادثه‌اى را ما دیگر سراغ نداریم. در این کشور‌ها، به شکل زنجیره‌اى و سریالى، از آمریکا گرفته تا داخل کشورهاى درجه یک اروپا، اینجور مردم شعار بدهند، اینجور بیایند توى خیابان‌ها، این‌ها چیزهایى است که سابقه ندارد. در گذشته منطقه، ما یک چنین وضعیتى را نمی‌شناسیم.

باید دیپلماسى را بر این اساس استوار کرد. جمهورى اسلامى حرف نویى دارد؛ این حرف نو عبارت است از مردم و ارزشهاى الهى. این دو تا باید با هم توأم بشوند و حرکت‌ها و جوامع را شکل بدهند. این حرف ماست. ارزش‌هاى معنوى و ارزش‌هاى الهى، همراه با اراده مردم؛ نه تحمیل بر مردم. این حرف جدید جمهورى اسلامى است، که از خود کلمه «جمهورى اسلامى» هم برمى‌آید. ما، هم جمهورى هستم، هم اسلامى هستیم. این را بایستى تبیین کرد؛ و شما براى این کار میدان دارید، می‌توانید حرکت کنید.

در زمینه همین محورهایى که گفتند ـ دیپلماسى عمومى، دیپلماسى سایبرى ـ تلاش و فعالیت با این نگاه و با این هدف صورت گیرد؛ و بدانید که پیش می‌رود. اینکه ما تصور کنیم اگر ارزش‌هاى معنوى را ملاک قرار دادیم، کار دیپلماسى به بن‌بست خواهد خورد، غلط است؛ به بن‌بست نمی‌خورد. می‌توان با حفظ همین ارزش‌ها، با پافشارى بر همین ارزش‌ها، در عرصه دیپلماسى وارد شد، فعال شد، تلاش کرد، منطق را حاکم کرد و طرف‌ها را رفته رفته و بتدریج به مواضع خود نزدیک کرد. اینکه گفتیم «عزت، حکمت، مصلحت»، حکمت این است. حکمت این است که شما بتوانید مواضع طرف مقابل را حکیمانه به مواضع خودتان نزدیک کنید؛ این‌ها در تضاد با هم نیستند. حکمت و عزت و مصلحت مکمل ه‌مند؛ باید در جهت مصالح ملى باشند؛ و در درجه اول باید با حفظ عزت ملى و عزت هویتى همراه باشند. یعنى تسلیم، انسلام، انظلام، نه در مرحله باورهاى قلبى و نه در مرحله عمل و قرارداد، نباید وجود داشته باشد؛ این با حکمت امکان‌پذیر است. دعوا کردن و اوقات‌ تلخى کردن و حرف تند زدن، یک وقتى ممکن است به درد بخورد؛ اما این روش عمومى نیست. روش عمومى، حکمت است. حکمت یعنى با منطق، متین در عرصه دیپلماسى وارد شدن. اگر چنانچه اینجورى پیش برویم، به توفیق الهى پیشرفت‌هاى ما هرگز متوقف نخواهد شد.

خب، در عرصه مسائل داخلى هم خوشبختانه پیشرفت زیاد است. در همه بخش‌ها که انسان نگاه می‌کند، مى‌بیند حرکت، حرکت به جلو است. البته نواقص داریم، کمبود داریم. در هر زمینه‌اى یک دشمن می‌تواند بر روى نقطه‌اى از نقاط منفى ما تکیه کند. بله، بلاشک همین جور است. ما در داخل کشور خودمان، از لحاظ اقتصادى، از لحاظ اخلاقى، از لحاظ جهات گوناگون، ضعفهایى داریم؛ در این هیچ تردیدى نیست؛ مهم این است که می‌خواهیم این ضعف‌ها را برطرف کنیم؛ مهم این است که این ضعف‌ها بمراتب کمتر از آن بزرگنمایى‌هایى است که دشمنان ما دارند می‌کنند؛ آن‌ها می‌خواهند این ضعف‌ها را تعمیم بدهند و بزرگنمایى کنند و نقاط ایجابى و مثبت را با آن بپوشانند.

خب، ما هم دیگر دعاتان کنیم. دعا می‌کنیم که انشاءالله شما در این عرصه‌ها موفق باشید و پیش بروید. خداى متعال انشاءالله به شما‌ها کمک کند تا در دنیایى که به نظر من دارد شکل می‌گیرد ـ که گفتم هنوز درست روشن نیست، براى ما قابل تحلیل نیست که چه اتفاقى دارد مى‌افتد؛ باید کاملاً هوشمندانه رصد کنیم آنچه را که پیش خواهد آمد و شکل خواهد گرفت ـ بتوانید نقش‌آفرینىِ حقیقى و عمیقى داشته باشید.

والسّلام علیکم و رحمت‌الله‌

۱) حج: ۴۰
۲) عنکبوت: ۶۹
۳) فتح: ۶
۴) حج: ۳۸
۵) بقره: ۲۱۸
۶) شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابى‌الحدید، ج ۲، ص

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین