کد خبر: ۱۷۰۵۱۹
تاریخ انتشار : ۱۸ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۰:۵۱

جوادی آملی: بعضي‌ها فقط به درد دعای كميل مي‌خورند‍!

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: بعضي‌ها فقط به درد دعاي كميل مي‌خورند‍! اداره مملكت يعني اداره مملكت! اگر ما بشنويم فلان كارخانه كارگرها را بيرون كرده آن با نمازِ زيارت عاشوراي شما حل نمي‌شود حواستان جمع باشد و دامنگيرتان خواهد شد. 

چندی پیش جمعی از مسئولین و اعضای انجمن اسلامی وزارت اقتصاد و دارایی با حضرت آیت الله جوادی آملی دیدار و گفتگو کردند. وی در این دیدار به تشریح مبانی نظری و عملی اقتصاد مقاومتی پرداختند که مشروح آن از نظرتان می گذرد.

مسئله اقتصاد بعد از اعتقاد جزء مهم‌ترين عناصر استقلال سياسي يك مملكت است وقتي شما عهده‌دار دريافت ماليات هستيد اين ماليات بر درآمد است بايد راه درآمد را هم ـ ان‌شاءالله ـ به ملّت بزرگ و بزرگوار ايران اسلامي ارائه كنيد تا در تحصيل درآمد هم تلاش و كوشش بكنند و آن‌گاه آنها مشتاقانه اين ماليات را بپردازند. سرّ اينكه اقتصاد بعد از اعتقاد سهم تعيين كننده دارد اين است كه مال را ذات اقدس الهي عامل قيام يك ملّت قرار داده است ملّتي مي‌تواند مقاوم باشد و مقاومت كند كه بتواند بايستد ايستادگي يك عامل قيام مي‌خواهد همان طوري كه ايستادن يك عامل قيام مي‌خواهد ايستادگي هم يك عامل قيام مي‌خواهد الآ‌ن كه فرمودند اقتصادِ مقاومتي اين سخني است حق لكن اين دو مطلب بايد كاملاً توضيح داده شود تا فرق اين دو مطلب روشن شود و رسالتي كه براي اعضاي محترم انجمن‌هاي اسلامي است هم روشن شود.

مطلب اول اينكه كسي مي‌تواند بايستد كه ستون فقراتش سالم باشد وگرنه بايد به عصا تكيه كند يا بايد بنشيند اگر ستون فقرات كسي سالم نباشد به او مي‌گويند فقير, فقير يعني فقير نه يعني ندار, آن كه ندار است به او مي‌گويند فاقد آن كه ستون فقراتش شكسته است به او مي‌گويند فقير چون كسي كه ستون فقراتش شكسته است قدرت قيام ندارد اين زمين‌گير است اين مطلب اول درباره ايستادن فيزيكي. ايستادن متافيزيكي يعني مقاومت هم به اقتصاد وابسته است اگر ستون فقرات ملّتي كه همان مسائل مالي و امكانات مالي آنهاست شكسته بود اين قدرت مقاومت ندارد و از پا در مي‌آيد هرگز فقير را فقير نگفتند براي اينكه او مال ندارد براي اينكه در صدر اسلام اين همه افراد بي‌مال بودند كه بدر و احد را اداره كردند فقير را فقير مي‌گويند براي اينكه ستون فقراتش شكسته است اگر ستون فقرات ملتي كه دين آنهاست آسيب ببيند اين ملّت قدرت مقاومت ندارد يعني اقتصاد مقاومتي كه فرمودند توفيقش نصيب اينها نمي‌شود توفيقش نصيب كساني مي‌شود كه تكيه‌گاهي دارند ستوني دارند و ستونشان را با دين حفظ كردند,

بنابراين ما بايد دو كار كنيم يكي اعتقاد را كه آن ستون اصلي است حفظ كنيم يكي اقتصاد را كه يك ستون فرعي است حفظ كنيم اگر ما مي‌شنويم فلان كارخانه كارگرها را بيرون كردند بايد راه‌حل پيدا كنيم يا فلان كارخانه در آستانه تعطيلي است بايد راه‌حل پيدا كنيم. ما زيارت عاشورا مي‌خوانيم دعاي كميل مي‌خوانيم نمازهاي مستحبي مي‌خوانيم و مانند اينها، اينها همه وظيفه است و ثواب الهي را به همراه دارد اما آنكه مشكل جامعه را حل مي‌كند آن درايت اقتصادي است اين دعاي كميل را شخص كميل از وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليه) نقل كرد خب كميل از اصحاب خاصّ حضرت بود وجود مبارك حضرت امير كه به خيلي‌ها وقت ملاقات خصوصي نمي‌داد دست همين كميل را از مسجد كوفه بيرون برد و آن بيانات نوراني را به كميل آموخت كه «إِنَّ هذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ فَخَيْرُهَا أَوْعَاهَا»[1] تا پايان آن بيانات نوراني و اين دعاي معروف كميل را به او آموخت و آن كميل هم اين دعا را نقل كرد.

بعد از اينكه وجود مبارك حضرت امير(سلام الله عليه) به مقام خلافت ظاهري رسيدند آن طوري كه در نهج‌البلاغه هست منطقه‌اي است به نام هيت مسئوليت آن منطقه را وجود مبارك حضرت امير به كميل داد امويان ريختند آنجا غارت كردند زدند بردند و كميل نتوانست اداره كند وجود مبارك حضرت امير نامه‌اي نوشت اين نامه در نامه‌هاي مكتوب نهج‌البلاغه است به كميل اعتراض كرد كه من همه امكانات را به تو دادم نتوانستي آنجا را اداره كني[2] خلاصه اعتراض حضرت امير اين است كه بعضي‌ها فقط به درد دعاي كميل مي‌خورند‍! اداره مملكت يعني اداره مملكت! اگر ما بشنويم فلان كارخانه كارگرها را بيرون كرده آن با نمازِ زيارت عاشوراي شما حل نمي‌شود حواستان جمع باشد و دامنگيرتان خواهد شد! كسي گرسنه بخوابد، فقير باشد، به زندان برود، هزاران چک برگشتي وجود داشته باشد اينها با دعاي كميل حل نمي‌شود! شما بررسي كنيد ببينيد چندتا چك برگشتي داريد، معلوم مي‌شود كه اقتصاد و دارايي نتوانست رسالتش را انجام بدهد.

اقتصاد مقاومتي يك ستون فقرات مي‌خواهد و آن دين است

بنابراين مطلب اول اين است كه فقير غير از فاقد است دوم آن است كه اقتصاد مقاومتي يك ستون فقرات مي‌خواهد و آن دين است برخي از اين جانبازان عزيز نزديك سي سال است كه به عنوان قطع نخاعي در آسايشگاه هستند كه من يك بار رفتم به عيادت اينها بلكه به زيارت اينها بعد آمدم كنار و قدري گريه كردم و بعد ديگر رويم نشد بروم به عيادت اينها! اينها مردان الهي‌اند اينها به مراتب قوي‌تر از شهداي صدر اسلام‌اند اين روحيه اين كشور را حفظ مي‌كند اما مادامي كه ما با عُرضه نه بيراهه رفته باشيم نه راه كسي را بسته باشيم! اما اگر اختلاس و امثال آن پيش بيايد اگر ـ خداي ناكرده ـ فشاري بيايد تحملش سخت است براي اينكه اقتصاد مقاومتي, ستون مقاومت مي‌خواهد ستون مقاومت هم همان اعتقاد است، وقتي كسي اين فساد را ببيند اين ناهنجاري را ببيند خب تحمل نمي‌كند, بنابراين ما بايد مواظب باشيم كه بعضي‌ها فقط به درد دعاي كميل مي‌خورند در برابر جنگ‌ها و حمله‌ها نمي‌توانند بايستند ما اگر توانستيم اقتصاد مقاومتي را در كنار اعتقاد پيوند بزنيم راه درآمد را توسعه مي‌دهيم بعد ماليات مي‌گيريم حقّ مشروع دولت هم است مردم هم كاملاً جانانه تسليم مي‌كنند اگر هم يك وقت نبود, همه تحمل مي‌كنند اما اگر باشد و نابسامان باشد تحمل‌پذير نيست!

در همين راستا مرحوم كليني(رضوان الله عليه) در كتاب شريف كافي بياني را از وجود مبارك پيغمبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) نقل مي‌كنند كه وجود مبارك پيغمبر به خداي سبحان عرض مي‌كند «اللهمّ بارك لنا في الخبز و لا تفرّق بيننا و بينه فلولا الخبزُ ما صُمنا ولا صَلَّيْنا ولا أدَّينا فرائضَ ربِّنا عزّوجلّ»[3] يعني خدايا بين ما و نان ما جدايي نينداز منظور از نان, اقتصاد است نان يعني اقتصاد مملكت عرض كرد خدايا بين مسلمان‌ها و نان آنها, اقتصاد آنها جدايي نينداز زيرا اگر بين مسلمين و نان آنها جدايي افتاد ديگر دينداري مشكل است بنابراين ما قبل از اينكه از درآمد, ماليات بگيريم بايد راه تحصيل درآمد را هموار كنيم نبايد بگوييم ما مسئول گرفتنيم ديگري مسئول تغيير است هر دو يك واقعيت است اين گردهمايي‌ها اين مشورت‌ها اين شوراي اداري‌ها براي همين است كه انسان با هماهنگي كشور را اداره كند اگر ما مشكلي ديديم به مسئولان ديگر هم گزارش بدهيم طوري باشد كه ديگر كسي در كارخانه را نبندد و عده‌اي از كارگرها را بيرون بكند.

در سوره مباركه نساء فرمود عامل قيام و مقاومت ملت همان مسائل اقتصادي است فرمود: ﴿وَلاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ قِيَاماً﴾[4] فرمود مال, عامل مقاومت است عامل قيام است عامل استقامت است شما اين را حفظ بكنيد به دست هر كسي ندهيد اگر اين مال, عامل قيام است به دست سفيهان جامعه ندهيد ﴿وَلاَ تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ قِيَاماً﴾

ملت اگر بخواهد اقتصاد مقاومي داشته باشد بايد مالش را به دست عقلا بدهد نه به دست سفيهان خب اگر اين اصول رعايت شد هم درآمد محفوظ است و هم هزينه‌ها متعادل است هم ماليات بر درآمد و اگر ـ خداي ناكرده ـ در اثر امتحان‌هاي الهي يا علل و عوامل ديگر مقداري مسئله اقتصاد اُفت كرد اين ملت كاملاً تحمل مي‌كند چون اعتقاد, اصل است بر خلاف بساط كمونيستي كه اقتصاد در رأس است اقتصاد نزد ما مسلمان‌ها در صف دوم است آن اعتقاد است كه اصل است از صدر اسلام تاكنون هم همين طور بود حالا نيازي به تاريخ گذشته ندارد اين جنگ ده ساله را ـ براي اينكه هشت سال دفاع مقدس بود دو سال جنگ داخلي بود ـ مردم تحمل كردند و اين به سبب اعتقاد بود و اما اگر ـ خداي ناكرده ـ اين اعتقاد آسيب ببيند, ببينند با دين دارد بازي مي‌شود اگر آدم آن اصل را آن ستون فقرات را از دست داد به آدمِ كمرشكسته‌اي كه ستون فقراتش را از دست داد با نصيحت نمي‌شود گفت قيام كنيد؛ انسانِ كمرشكسته، با سخنراني بلند نمي‌شود بايد حواسمان جمع باشد!

مفسر بزرگ قرآن کریم و صاحب تفسیر شریف تسنیم بیان داشتند: بنابراين آن عقل و درايت است كه هم قرآن سفارش كرده هم روايات سفارش كرده و شما بزرگواران تلاش و كوششتان ـ ان‌شاءالله ـ مشكور باشد و بكوشيد در كنار اين آداب و سنن ديني و مستحبّاتي كه داريد ـ ان‌شاءالله ـ آن هوش اقتصادي را هم خودتان داشته باشيد هم به ديگران منتقل كنيد كه اين كشور روي پاي خود بايستد براي اينكه اگر نايستد, مغبون شده و بد كرده يك وقت كشوري است كه امكاناتي در اختيار ندارد اما بيان نوراني حضرت امير(سلام الله عليه) اين است كه «مَن وجدَ ماءً و تُراباً ثم افتقر فأبعده الله»[5] فرمود كشوري كه آب دارد خاك دارد مع ذلك فقير و محتاج باشد خدا آن را از رحمت دور بدارد اين نفرين علي است!

نفرين علي ديگر به مراتب بالاتر از دعاي ماست صريح فرمود: «مَن وجدَ ماءً و تُراباً ثم افتقر فأبعده الله» ملّتي كه آب دارد خاك دارد ولي محتاج است خدا او را از رحمت خود دور كند! حالا شما بيا قرآن به سر بكن در برابر نفرين علي، نمي‌شود!

اين ملت, ملت بزرگي است و اسلام اينها را بزرگ كرده اين استعداد را دارد منتها كسي مي‌خواهد كه از اين استعداد حداكثر بهره را ببرد. داستاني است كه معروف است عمرو بن مَعدي كرب از سلحشوران بنام بود شمشيري داشت به نام صمصامه, صمصامه عمرو بن مَعدي كرب در جنگ‌ها معروف بود خليفه وقت از او خواست كه شما اين صمصامه را اين شمشير برنده را براي من بفرستيد او فرستاد آ‌ن خليفه چند بار آزمود ديد كه اين شمشير خيلي كارآيي ندارد و كارآمد نيست براي او نامه‌اي نوشت كه اين شمشير آ‌ن‌طور كه شهرت دارد نيست او در جواب اين مضمون را نوشت كه «بَعثت إليك بالسيف لا بالساعد»[6] من شمشير دادم بازو كه ندادم! بازوي عمرو بن مَعدي كرب مي‌خواهد كه از اين شمشير حداكثر استفاده را ببرد. ايراني منهاي اسلام همان شمشير معدي كرب است ايرانيِ با اسلام همان بازوست.

توضيحش اين است كه ما در جنگ جهاني اول همين ايراني بوديم هر چه به ما گفتند, گفتيم چشم در جنگ جهاني دوم همين ايراني بوديم هر چه به ما گفتند, گفتيم چشم، در كودتاي ننگين 28 مرداد همين ايراني بود، اما وقتي صحبت از اسلام شد و روحانيت شد و مراجع شد و مسجد و حسينيه شد و امام, رهبري را به عهده گرفته شانزده شهريور گفتند «مرگ بر شاه» هفده شهريور آن همه شهيد دادند و گفتند «مرگ بر شاه» هجده شهريور گفتند «مرگ بر شاه», گفتند «تا مرگ شاه خائن نهضت ادامه دارد» همين ايراني بود ديگر, تا اين شمشير به دست چه كسي باشد! با بازي كردن نمي‌شود مملكت را حفظ كرد مردم همان مردم‌اند اسلام همان اسلام است الآ‌ن هم ـ معاذ الله ـ اگر بيگانه حمله كند اين مردم همان مردم‌اند.

الآن هم ـ معاذ الله ـ حادثه پيش بيايد همان است از آن جهت كه مسلمان‌اند يعني اين ايران اين قدرت شمشيري كه هست اين بايد با بازوي اسلامي كار ‌كند بازوي اسلامي نباشد اين شمشير كار نمي‌كند. اينكه بيگانه با همه قدرتي كه دارد مي‌ترسد و واقعاً اين جرأت را ندارد كه اجازه چنين فضولي را به خودش بدهد كه به ايران حمله كند براي همين اسلامي بودن اين كشور است اين را بايد حفظ كنيم اين اصل است در كنارش درايت است امانت است عقل است هوش است فهم است و فهم است و فهم! كه چگونه ما از درآمد مملكت استفاده كنيم و بفهميم بين سرمايه و درآمد فرق است نفت, سرمايه است نه درآمد كسي با نفت‌فروشي بخواهد مملكت را اداره كند يعني با سرمايه‌فروشي, نفت را بايد تبديل كرد به يك سرمايه ديگر از آن درآمدش بايد استفاده كرد.

[1] . نهج‌البلاغه، حكمت 147.
[2] . نهج‌البلاغه، نامه 61.
[3] . الكافي، ج 6، ص 287.
[4] . سورهٴ نساء، آيهٴ 5.
[5] . قرب الاسناد، ص 55.
[6] . ر . ك: نهاية الارب، ج 6، ص 200. 

مشرق
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۵۳ - ۱۳۹۱/۰۶/۱۸
0
0
اقا ترکیدیم از گرونی یکی به دادمون برسه
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۱۱ - ۱۳۹۱/۰۶/۱۸
0
0
خدا پدر ومادر اقای جوادی املی را بیامرزد......
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین