آفتابنیوز : آفتاب: مجله ایده آل: آنچه خواهید خواند مصاحبهای پرسروصداست كه در سال 1370 در مجله فیلم منتشر شد. گفتوگوی هوشنگ گلمكانی، سردبیر مجله فیلم با ابوالفضل پورعرب و نیكی كریمی. دو جوانی كه ناگهان در فضای بیستاره سینمای ایران درخشیدند و ركوردها را جابهجا كردند. آن مصاحبه، با حضور این دو و یك منتقد دیگر به جز آقای گلمكانی سروصدای زیادی به پا كرد و با توجه به اینكه مجله فیلم یك نشریه روشنفكری بود انتقاداتی را هم برانگیخت، چرا كه به عنوان مثال نیكی كریمی در این گفتوگو ادعا کرد که شب اول اكران «عروس» 10 خواستگار به خانهشان آمدند!بخشی از حرفهای پورعرب را كه مناسب فضای مجله ایدهآل و یادآوری آن روزهاست انتخاب كردهایم. این اولین گفتوگوی مطبوعاتی اوست.
راستی، چرا سبیل گذاشتهاید؟
برای فیلم اخیرم و نمایش فیلم عروس.
كه در كوچه و خیابان چهرهتان شناخته نشود؟
بله.
با این حال، طی این مدت كسی شما را نشناخت؟
اصلا، من زیاد جایی نمیروم و معاشرت چندانی ندارم.
یعنی از برخورد با مردم طفره میروید؟
نه، خیلی دلم میخواهد فیلم را در كنار مردم تماشا كنم و آنها ندانند كه من هم در كنارشان نشستهام.
میخواهید عكسالعمل خالص آنها را ببینید؟
بله، عكسالعمل واقعی. اگر مرا بشناسد. اظهارنظرها با مقداری تعارف آمیخته میشود. مردم هم لطف دارند.
در آغاز، بیشتر هنرمندان دلشان میخواهد شناخته شوند، البته بعدها ممكن است شهرت دردسرآفرین شود. اما گویا شما از همان آغاز از این ویژگی شهرت گریزان بودهاید.
ببینید، با توجه به مدتی كه كار تئاتر میكنم برخورد با تماشاگر برایم تازگی ندارد. بارها اتفاق اتفاده كه پس از یك اجرا، با تماشاگران بحث و برخورد داشتهام. یك خسته نباشید پس از یك اجرای «خستهكننده» بسیار دوستداشتنی بود. آدم عاقل از كارخوبی كه میكند و مورد توجه قرار میگیرد بدش نمیآید و لذت میبرد، اما شهرت سینمایی برایم فربینده نیست.
البته امضا و یادگاری خواستن و با انگشت نشان دادن به مرور خستهكننده و گاه عذابآور میشود.
البته این را كه نمیتوان منكر شد.
ازدواج هم كردهاید؟
بله یك دختر 5ساله دارم؛ رعنا.
چطور شد كه برای بازی در فیلم «عروس» انتخاب شدید؟
قطعا هیچ رابطهای پشت این انتخاب نبوده. كار تئاتر میكردم كه پیشنهاد شد در فیلم عروس بازی كنم.
قبل از عروس هیچ تجربهای در سینما یا تلویزیون نداشتید؟
در فیلم «دزد و نویسنده» كاظم معصومی، 1365 دستیار كارگردان بودم. در تلویزیون فیلم «نارنج» (مجید افشاریان 1364) را در مركز شیراز بازی كردم.
آقای پورعرب شما فیلم میبینید؟
من زیاد فیلم نمیبینم. چون گیرم نمیآید. سینما هم خیلی كم میروم. پلنگ صورتی را خیلی دوست دارم. از میان بازیگران هم همفری بوگارت.
گفتید همفری بوگارت را دوست دارید. آیا او تاثیری در بازیگری شما نداشته است؟
آدم خاص روی من تاثیر نمیگذارد
لطفا شوخی نكنید! آیا در فیلم عروس این تاثیر را میبینید؟ من حضور این بازیگر را دوست دارم، همانطوری كه حضور پیتر سلرز را. این به معنای تاثیرپذیری نیست.
هنگام تماشای فیلم به نظر میآید كه شما به جای بازی كردن، رفتار زندگی روزمره خودتان را دارید...
من در زندگی، آدم كمحرف و آرامی هستم.
در جشنواره فجر سال 70 شما كاندیدای دریافت جایزه بهترین بازیگر بودید و در مورد شما، خیلی صحبت بود كه جایزه حقتان است. نظرتان در این مورد چیست؟
مهم این بود كه در اولین فیلم، نظرهای مثبتی درباره كارم و كل فیلم شنیدم و این بهترین جایزه بود. كسانی كه جایزه گرفتند، مورد تایید و احترام من هستند و به عنوان پیشكسوت، جایزه را حق آنها میدانم.
شما گفتید فیلم زیاد نمیبینید آیا تاثیر فیلم دیدن را روی كار یك سینماگر و به طور مشخص بازیگر نفی میكنید؟
اگر فیلم دیدن به قصد تقلید باشد، این كار را نمیپسندم. اعتقادی به این نوع تاثیرپذیریها ندارم. بازیگر نقش را باید بر اساس شناختی كه از شخصیت مورد نظرش دارد، ارائه دهد. یك بازیگر به نظر من از دنیای اطرافش بیشتر میتواند الهام بگیرد. ما نباید زیاد با واقعیتهای پیرامونمان بیگانه باشیم. نمونههای واقعی آن آدمها در اطرافمان زیادند و میتوانند منبع آموختن باشند. من منكر یاد گرفتن فنون بازیگری نیستم. اما با بحث و تعمق درباره یك شخصیت بهتر میشود نقش او را بازی كرد.
در طول تجربههای تئاتریتان كمترین تماشاگری كه در یك شب داشتید چند نفر بود؟
11 نفر، در یك شب اجرای نمایش «شكست غروب» به كارگردانی رضا شالچی در تالار وحدت.
بیشترینش؟
حدود 400نفر برای همان نمایش. تماشاگر، تماشاگر میآورد.
آن شبی كه با 11 تماشاگر نمایش را اجرا كردید، حالتان چطور بود؟
بد... خیلی بد... اما فقط به خاطر...
میخواستم به همین جا برسم...
بله. میفهمم. اما تئاتر همین است. یك استادی با ما كار میكرد كه این را گفت: «تئاتر همین است، شب اول است.»
گفتید شبی كه 11 تماشاگر داشتید، حالتان خوش نبود، به هر حال شما در آن لحظه كه زندگی میكردید نداشتن تماشاگر كافی برایتان ناگوار بوده و این قابل انكار نیست.
ولی با همان حال، ما تمام سعی خودمان را كردیم. این اتفاق منحصر به تئاتر نیست. در سینما هم این اتفاق میافتد.
تئاتریها اصطلاحی دارند با این مضمون كه «بازیگر به نفس تماشاگر زنده است». بازیگر سینما در سالن كمتماشاگر حضور ندارد، اما بازیگر تئاتر در سالن سرد و خلوت، یخ میزند. به هر حال برای شخص من، نفس همان 11 تماشاگر فرقی با 400نفر ندارد. من در هر حالی و با هر تعداد تماشاگر، كار خودم را انجام میدهم. شما نمیدانید صدای دست زدن همان تماشاگر اندك در سالن چه طنین خوشی دارد.