آفتابنیوز : آفتاب: "اتهام"، "دروغ"، "خیانت" و.... همه این موارد، مواردی هستند که در این چند وقت اخیر جایگاهی ثابت را در ادبیات سیاسی ایران پیدا کرده و مردم نیز به شنیدن نظراتی که مسئولین مختلف علیه هم مطرح میکنند، عادت کردهاند!
گویا ترجیح سیاست بازان وطنی این است که چهره رقیب را طوری به اذهان عمومی القاء کنند که انگار فقط خود دغدغه کشور و مردم را دارند و دیگران دنبال این هستند تا به منافع شخصی یا گروهی خود برسند.
چه دلیلی را میتوان برای شرایط به وجود آمده که رای به حکمرانی اختلاف و جنجال میدهد، آورد. آیا میتوان تحرکات فعلی را اتفاقاتی طبیعی در دنیای رقابت سیاسیون عنوان کرد یا واقعا باید به این نتیجه رسید که با بحران روبهرو هستیم؟ تبعات احتمالی بحران فعلی چه چیزهایی میتواند باشد و چقدر باید نگران شرایطی باشیم که در نتیجه تداوم اختلافات آنچنانی بر ما تحمیل خواهد شد؟ برای برون رفت از این وضعیت چه تدبیری لازم است؟
آیت الله هاشم هاشمزاده هریسی اعتقاد دارد که بدرفتاری و خارج شدن از عرف، به عادت تبدیل شده است و این اتفاق را اتفاقی تلخ میداند.
این عضو مجلس خبرگان رهبری با گفتن اینکه "دغدغه اصلی، این است که تهمت و ناروا و دروغگویی و از این قبیل کارها، دیگر به مانند قبل حساسیت به وجود نمیآورد" به پرسشهای عصرایران پاسخ داده است:
*چه تحلیلی از فضای اخلاقی حاکم بر جامعه دارید؟
قبل از پاسخگویی، لازم میدانم بگویم باید به صحبتها و نظرهای همدیگر احترام بیشتری بگذاریم و با برداشتن عینک بدبینی و در نتیجه توجه نشان دادن به نقطهنظرها یکدیگر، شرایطی را به وجود بیاوریم تا بلکه بتوانیم بیاخلاقیهایی را که روز به روز بیشتر میشود را تمام کنیم.
تحت هیچ شرایطی نباید این مساله را از یاد ببریم که بداخلاقی در نظامی که بر اساس توصیههای اسلام بنا شده و اداره میشود، گناهی نابخشودنی است.
پس بر همه واجب است تا با در نظر گرفتن این مساله سعی کنند همیشه در چارچوب اخلاق و منطق حرکت کنند تا از این طریق امور اداره کشور به شکل بهتری پیگیر شود و مردم هم که باید به آنها به عنوان "ولی نعمت" نگاه می شود، در جامعه خود احساس امنیت و آسایش کنند تا دستگاههای مختلف و مسئولین بتوانند اینطور ادعا کنند که در خدمت به کشور و مردم موفق بودهاند.
*پس با این شرایط باید گفت که جامعه با دغدغهای جدی روبهرو است.
متاسفانه برداشت شما از گفتههای من برداشتی صحیح است. دغدغه اصلی، این است که تهمت و ناروا و دروغگویی و از این قبیل کارها دیگر به مانند قبل حساسیت به وجود نمیآورد و با عرض تأسف میتوان حتی به این نتیجه رسید که ضد ارزشهای اسلامی و اخلاقی به نوعی به ارزش در بین ما تبدیل شدهاند.
جامعه امروز ما به جامعهای بدل شده که انگار کسی به یاد ندارد که انگیزه به وجود آوردن انقلاب بزرگی چون انقلاب اسلامی چه مسایلی بوده است.
واقعیت موجود نشان میدهد که در تمام حوزهها از قبیل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و البته سیاسی به بدرفتاریها عادت کردهایم، عادتی که به طور حتم اگر جدی گرفته نشود، مشکلاتی را به وجود خواهد آورد که یا غیرقابل جبران خواهند بود یا اگر جبران هم شوند، جبرانشان دشواریهای زیادی را میطلبد.
*یعنی شرایط را تا به این حد نگران کننده میدانید؟
البته باید بگویم که هنوز هم میتوان نسبت به بهتر شدن شرایط امیدواری زیادی داشت. به هر حال هنوز هم نکات روشنی در لایههای مختلف اجتماع ما وجود دارد و ظرفیت اخلاقمداری و منطقپذیری ایرانیها اعم از مسئولین و مردم به حدی است که میتوانیم با کمی تامل در نوع رفتارهای خود و تجدید نظر در کارهایی که انجام میدهیم، ایران را به عنوان یکی از برترین جاهای دنیا به لحاظ توجه به بایدها و نبایدهای اخلاقی معرفی کنیم؛ چون چهره بدی که در حال حاضر خودنمایی میکند، ریشهای مستحکم ندارد و روبنایی است که ما با بدرفتاریهای خود انتخاب کردهایم و باطن و ماهیت مثبت نظام جمهوری اسلامی و تک تک شهروندان پشت ماسکی پنهان مانده است که به راحتی قابل برداشتن است.
*البته "دروغ" اتهامی است که در این چند وقت بارها از سوی چهرههای مختلف به افراد دیگر نسبت داده شده است.
دروغ یکی از بدترین کارهایی است که اسباب بدبختی را به وجود میآورد. مخصوصا دروغی که به عنوان مثال افراد به اطرافیان خود میگویند یا مسئولین به مردم میگویند تا مثلا کار خود را توجیه کنند یا بخواهند واقعیت را خلاف چیزی که است، به مردم نشان بدهند.
از پیامبر اکرم (ص) نقل است که فرمودند"تحت هیچ شرایطی دروغ نمیگویم، مخصوصا به مردمی که به آنها رسالت و مسئولیتی در قبالشان دارم".این سخن ایشان به ویژه نشانگر زشتی دروغی است که مسئولین به مردم میگویند.
دروغ و وعدههای تو خالی در حالی در ایران انکار ناشدنی است که در جوامع غربی، در صورت مواجه شدن با دروغگویی کمترین کوتاهی را خیانتی بزرگ تفسیر میکنند و کسی که دروغش ثابت شده باشد، به طور حتم تاوان سنگینی میدهد.
* بازار "اتهام" زدن ها هم که داغ است.
این هم روشی است که در این دو سال اخیر بارها به کار گرفته شده تا افراد ، مخالفان یا رقبای خود را در اذهان عمومی تخریب و از این طریق اعتماد و اطمینان عمومی را جلب کنند.
اول اینکه باید به این امر توجه کنیم که مردم هوشیاری بالایی دارند و قدرت تشخیص سره از ناسره برایشان آسان است و پس میتوان نتیجهگیری کرد که هرگز فریب چنین فرافکنیهایی را نخواهند خورد.
مشکلی که وجود دارد، این است که افراد همدیگر را یا "خائن" و یا "کاملاً خادم و در خدمت مردم و کشور" معرفی می کنند و بین کفر و دین هیچ مرزی قائل نیستند.
این در حالی است که هر شخصی در کنار مشخصههای مثبت خود رفتارهایی منفی هم دارد و نباید آدمها را یا "خوب به معنای واقعی کلمه" یا "بد تحت هر شرایطی" ارزیابی کرد.
البته اتهام و متهم کردن ریشه در خصومت دارد. به طوری که اختلافنظر یا عقیده باعث میشود تا بین افراد خصومت حاکم شود و در نتیجه این نگاه، به همه کارهای یکدیگر بدبین شوند.
حضرت علی(ع) در این رابطه می فرمایند که "خصومت عامل گناه است "و توصیه کردهاند که با مهار آن حتی با دشمنان خود هم خصومت نداشته باشید تا بتوانید قضاوت صحیحی از رفتار و کارهایش داشته باشید.
این در حالی است که نه تنها در مناسبات داخلی، بلکه در رودررویی با دشمنان خارجی هم گاهی تحلیلهایی غلط مطرح میشود که امکان دارد برداشت غیرمنطقی و نظر اشتباه ما ، به آنها کمک کند.
*چه علتی را میتوان اصلیترین دلیل این شرایط دانست؟
کم تقوایی و البته تندروی چهرههای سیاسی و مسئولین موجب شده تا کشور نتواند آن طور که باید آرامش را تجربه کند.
شرایط به قدری اسفناک شده است که همه به خود جرات قضاوت میدهند و حتی به کرات شنیده میشود که افرادی که سابقه چندانی در انقلاب و حتی مدیریت جمهوری اسلامی ندارند، از خروج چهرههای برجسته انقلاب از دایره نظام حرف میزنند و کاری به این ندارند که متهمشوندگان چه مشقتهایی برای پیروزی انقلاب کشیدهاند و چه دشواریهایی را در طلب استقرار جمهوری اسلامی به جان خریدهاند تا بتوانند تأثیرگذاری کمی در اعتلای انقلاب اسلامی از خود برجای بگذارند.
*می گویند انقلاب فرزندان خود را میخورد.
خواهش میکنم این جمله را برای نظامی که برای موفقیتش جوانان زیادی جان خود را از دست دادهاند، به کار نبرید. جمهوری اسلامی ثمره خونهای پاک شهیدانی است که در مواجهه به نظام شاهنشاهی و بعد از آن در جنگ نابرابر هشت ساله ریخته شده است.
انقلابی فرزندان خود را میخورد که در آن انقلابیون با انگیزههای مادی و غیرالهی انقلاب کردهاند و در نتیجه هر زمان که منافع خود را در خطر ببینند یا اینکه احساس کنند به هر آنچه میخواستند، رسیدهاند مسیر خود را تغییر میدهند.
*چاره کار چیست، چطور میتوان بحران فعلی را از میان برداشت یا حداقل آسیبهایش را به پایینترین حالت ممکن رساند؟
قبل از هر چیز باید دو نکته اساسی را بدانیم: اول اینکه بحرانهای فعلی بحرانهایی خودساخته و خودخواسته است که با علم به وجود آمدنشان، هیچ تلاشی رای جلوگیری از آنها از خود نشان نداده ایم.
در پاسخ به پرسش شما باید بگویم که وجهه ایرانی و اسلامی ما این فرصت را به ما میدهد که بتوانیم بار دیگر به چارچوب منطق برگردیم و جامعهای ایدهآل را تجربه کنیم، البته به شرطی که به اصول اصلی توجه کنیم.
*چه اصولی میتواند این بحران را از بین ببرد؟
اولین نکته مهم این است که موجودیت بدرفتاری و پدیدههای غیر اخلاقی را باور کرده و دست به انکارشان نزنیم، به عنوان مثال "نادیده گرفتن دروغ" فرصت ریشهکن کردن آن را از ما میگیرد.
در مرحله دوم ، باید دنبال چرایی بروز این پدیده ها برویم که اگر به تشخیص صحیح منتهی شود، در از بین بردن آن کمک زیادی خواهد کرد.
مساله سوم این است که ارادهای در بین مسئولین باشد که واقعا بخواهند بحران را ریشهکن کنند و برای رسیدن به این مهم برنامههایی مدون را بنویسند و بدانند که با شعار و ادعا و مصاحبههای وقت و بیوقت هیچ چیزی حل نمیشود.
در نهایت گروهی از چهرههای موجهی که به جریانهای سیاسی و قدرت وابستگی ندارند و از دانشگاه و حوزه انتخاب میشوند، میتوانند به عنوان متولیان اخلاق هر گاه احساس میکنند که تحرکی نامتعارف در حال شکلگیری است، از رشد و بروز آن جلوگیری کنند؛ به عنوان مثال مطلقگرایی پدیدهای است که میتوان "امالخطایش" نامید. به عنوان مثال روحانیون در هنگام روبهرو شدن با اشخاص مطلقگرا و قبل از آنکه خطا در آنان عادت شود، میتوانند با استفاده از راههای اصولی اشتباهات آنان را بگویند و به نوعی علاج واقعه قبل از وقوع کنند.
*البته روحانیون هم به مانند قبل از سوی برخی مسئولین جدی گرفته نمیشوند و به همین دلیل رابطهای خوبی بین دولت و روحانیت مشاهده نمیشود.
بنده قصد ندارم به طور مصداقی کسی یا دستگاهی را متهم به بیتوجهی به روحانیت یا هر مساله غیراخلاقی دیگر بکنم. اما این را میگویم که اگر قرار بر اصرار به بیاخلاقی باشد روحانیت هم در امان نمیمانند. شما در حالی از رابطه سرد دولت و روحانیون حرف میزنید که جمهوری اسلامی همیشه به جایگاه و همچنین توانمندیهای این قشر محترم تکیه کرده است و به جرات میتوان گفت که بیتوجهی به جایگاه روحانیت نتیجهای جزء ناکارآمدی نخواهد داشت.
البته نباید از تأثیرگذاری و تواناییهای جامعه دانشگاهی هم به سادگی عبور کرد. دانشگاهیان همواره مورد توجه شدید همه قشرهای مردم بودند و هر دولت یا گروهی که دنبال جلب رضایت واقعی جامعه است، میتواند با بهرهگیری از پتانسیل واقعی آنها به هدف خود برسد.
* و سخن پایانی؟
دقیقا همین است. مردم ایران شعور و فرهنگ بالایی دارند و با در نظر گرفتن و رعایت قوانین اسلام، میتوانند در دنیا به عنوان اسوه و الگو شناخته شوند. البته این مهم زمانی حاصل میشود که مسئولین تصمیمگیر و صاحب رای واقعا به این نتیجه برسند که جامعه نیازمند منطق و عقل است و با بدرفتاری و کجاندیشی مقصدی به جزء بنبست نخواهد داشت.
بابا ای والله
چون انقلابیون را به گوشه ای رانده و ریاست به دست کسانی افتاده که در انقلاب نقشی نداشته وبرای آن زحمت نکشیده اند