کد خبر: ۱۸۰۹۵۳
تاریخ انتشار : ۲۴ آذر ۱۳۹۱ - ۱۲:۰۵

کشور به سازندگی ۲ نیازمند است

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب- علیرضا خامسیان: بعد از پایان جنگ و با توجه به خرابی اکثر زیرساختهای کشور آنچه که مهم و اولویت دار تشخیص داده شد ترمیم و بازسازی این خرابی‌ها بود و برای این کار مدیریت اقتصادی کشور می‌بایست تمام توان خود را با اتخاذ سیاست‌های اصولی معطوف به سازندگی کشور کند برای همین در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی که به حق با عنوان سازندگی نام گرفت در این مسیر حرکت شد و در طی این دوران با بازسازی زیرساخت‌های از بین رفته شده در دوران جنگ و بازسازی خرابی‌های ناشی از این دوران، کشور در کوتاهترین زمان ممکن از بحران اقتصادی بعد از جنگ تا حدودی رهایی پیدا کرد و این مهم بی‌تردید با درایت هاشمی رفسنجانی و مردان او و البته همراهی مردم شکل گرفت. 

کمتر کسی است که نقش و مدیریت راهبردی هاشمی رفسنجانی را در دوران پس از جنگ نادیده بگیرد اگرچه در سایه توسعه اقتصادی که لازمه آن دوران بود از توسعه سیاسی غفلت‌هایی صورت گرفت اما منتقدان سیاست آن دوران امروزه بر اولویت‌دار بودن توسعه اقتصادی در مقطع بعد از جنگ اذعان دارند.
 
در دولت آقای خاتمی هم با پیگیری همان سیاست و البته با اولویت‌دار کردن توسعه سیاسی، کشور هم در عرصه بین الملل و هم در عرصه اقتصادی با موفقیت‌های زیادی رو به رو شد و دولت آقای احمدی‌نژاد در بهترین زمان ممکن بر سر کار آمد و می‌توانست ایران را در تمامی سطوح به اوج برساند که متاسفانه با سوء مدیریت،اقتصاد کشور در بدترین وضعیت خود در طول ۳۰ سال اخیر قرار گرفت و کمتر کسی است که از سیاست‌های اقتصادی دولت دفاع کند. 

اگرچه اقدامات شتاب زده‌ای که بیشتر جنبه تبلیغاتی داشت برای فرودستان انجام شد ولی همین قشر هم حمایت خود را از دولت احمدی‌نژاد تداوم ندادند.از نگاه جامعه شناسي،ظهوردولت آقای احمدي‌نژاد مي‌تواند علل وموجبات متفاوتي داشته باشد.

صرفنظر از جنس رقابتي كه در دوره نهم و دهم رياست جمهوري اتفاق افتاد، از نظر موجبات بروز بستر سياسي، اقتصادي و اجتماعي در ظهور دولتي با ويژگي‌هاي دولت نهم ودهم، بايد كنكاشي عالمانه در مسايل مستحدثه جامعه ايران داشت .اينكه چرا پس از افول دولت اصلاحات ،چنين دولتي با گرايشي متفاوت ظهور مي كند وچرا اقبال عمومي گرايش به چنين دولتي را بخصوص در سال ۸۴ تجربه مي كند؟ دلايل بسياري متصور است ولي بسياري از اگاهان مسايل ايران اتفاق نظر دارند كه شعارهاي پوپوليستي دولت وبه خصوص تاكيد بر عدالت موجب شد كه لشگر آناني كه معاش روزمره دغدغه اصليشان بود، پشتوانه اراي دولت احمدي نژاد بخصوص در دولت نهم شوند،به عبارت بهتر غلبه گفتمان عدالت طلبي بر فضاي سياسي –اجتماعي ايران موجب شد تا محمود احمدي‌نژاد بر كرسي قدرت بنشيند واز اين حيث به زعم نگارنده، سرمايه اجتماعي دولت عمدتا اقشار اسيب پذير تعريف مي‌شوند.

اين روند به تدريج با كاستي وفرومايگي روبرو شده وامروز ديگر طبقه فرودست از دولت عدالت حمايت نمي‌كنند واز اين جهت دولتي كه روزي با شعارهاي پوپوليستي حمايت طبقه فرو دست را به خود جلب كرده بود ،امروز حمايتي را از اين طبقه تجربه نمي‌كند.در حقيقت عدالت مورد نظر توسط آقاي احمدي‌نژاد در مصداق، مدينه فاضله‌اي را متصور بود كه اولا ارمان انقلاب اسلامي قلمداد مي شد وثانيا در معناي اقتصادي (كه مورد تاكيد دولتمردان مي باشد)به انسجام وپيوستگي اقشار جامعه هدف (گروهاي اجتماعي فقير) درخواسته هايشان منتهي مي شد وثالثا دو گزاره پيشين به گروهاي اجتماعي وحاميان سياسي آنها فرصت مي داد تا به باز سازي فكري –طبقاتي خود بپردازند .لذا اگر در دوره رياست جمهوري سيد محمد خاتمي غلبه گفتمان روشنفكري، تهييج ونقش افريني گروهاي ذينفع مانند دانشجويان ،روزنامه نگاران وروشنفكران را موجب شد و حمايت طبقات متوسط را برانگيخت ،در دولت اقاي آحمدي نژاد اقشار ضعيف وبطور كلي فرودستان بايد حمايت خود را از ايندولت در يغ نمي كردند. ولي اين وضعيت استمرار نيافته است واكنون مي‌توان گفت كه پايگاه طبقاتي دولت آقاي احمدي نژاد بشدت دچار نقصان شده، چراچنين شرايطي ايجاد شده است: 

۱-اولين دليل ظهور چنين شرايطي به حاكم شدن وضعيت گسيختگي بين؛ انتظار و برآورد منتهي مي‌شود. جامعه شناسان سياسي معتقدند كه بين خواست ويافت بايد تعادل و همگوني وجود داشته باشد. ناكارآمدي سامانه مديريتي دولت،عدم اتخاذ استراتژي مشخص اقتصادي، اعمال سليقه‌هاي شخصي وسياسي، عدم توزيع عادلانه ثروت، افزايش شكافهاي طبقاتي وكاستي در تامين حداقل‌هاي معيشتي طبقات فرودست كه قرار بود پول نفت را بر سر سفره خود ببببيند ،از جمله عواملي است كه موجبات ناهمگوني بين خواست و يافت موجود در جامعه را بوجود اورده است. 

۲-در طی انتخابات سال ۸۴ و بخصوص در مناظره های انتخاباتی، برای توده مردم این موضوع عمومیت یافته بود که نگاه ورفتار دولت جدید معطوف به "خدمت و"وظیفه "است وتفاوت دولت جدید با دولتهای قبلی اراده برای "کار "است.اگر چه بسیاری از فرهیختگان ونخبگان همان زمان در تحلیل ها وپیش بین‎های خود عنوان می‌کردند که رفتارهای "توده ستایانه "دولت نمی‌تواند تداوم داشته باشد وبسان یک راهبرد سیاسی برای پیروزی در انتخابات وغالبیت گفتمان دولت جدید است، ولی عموم مردم با نگاه به رفتارهای ظاهری دولت جدید بخصوص طرز لباس پوشیدن وبکار گیری افراد جدید در مناصب سیاسی اجرای به این باور رسیده بودند که رفتار سیاسی دولت جدید با اسلاف خود تفاوت فاحشی دارد ولذا در نزد خود تحلیل می کردند که رویکرد دولت جدید به سمت طبقات فرو دست وعامه مردم می باشد .این موضوع به شدت پایگاه طبقاتی آقای احمدی‌نژاد وسرمایه اجتماعی دولت جدید را مستحکم تر کرد.
 
روند غالبیت گفتمان جدید به حدی رسیده بود که اصولگرایان در "چسباندن"خود به دولت جدید در صفی طولانی وانتظاری غریب ایستاده بودند وهمه به یاد دارند که چگونه آقای باهنر بعنوان نایب رییس مجلس در یک سخرانی عجیب همه پیروزی انتخاباتی سال ۸۴را به تدابیر ومحبوبیت خود وهمفکرانش نسبت داد واز آن به عنوان پیروزی اصولگرایان یاد کرد .واقعیت این بود که "توده ستایی"دولت
جدید که عمدتا با ادبیات منحصر بفرد آقای احمدی‌نژاد شکل گرفته بود
وعموما با نقد وتخریب گذشته، هجوم به طبقات متوسط وبالایی جامعه همراه بود، توانست سرمایه اجتماعی قابل اتکایی برای دولت جدید وشخص اقای احمدی‌نژاد بوجود آورد.

حال در چنین شرایطی اگر دولت در گذر زمان توانمندی خود را برای حفظ ظاهری آراسته به خدمت به اثبات نرساند وبه مرور زمان حتی در نوع لباس وچهره دولتمردان نیز رگه‌هایی از" اهالی قدرت "(به زعم
خودشان)دیده شود وبه زبان علمی‌تر "رفتار معطوف به قدرت" بروز کند، بدیهی است ریزش پایگاه طبقاطی وگروه‌های حامی اولین نتیجه این وضعیت خواهد بود، اتفاقی که ظهور وحدوث آن برای هر شاهد منصفی قابل رویت می‌باشد. البته اهالی دولت چنان رفتار معطوف به قدرت دارند که همچنان در توهم حمایت اقشار فرو دست وتوده به سرمی برند ،ولی واقعیت چیز دیگری است.

دولت آقای احمدی نژاد حتی اگر تلاشی بکار بندد تا برای حفظ ظاهر نیز ادبیات و رفتار اوایل پیروزی دولتش در سال۸۴ را بکار گیرد ،به دلایل بی شماری و از جمله وابستگی به الزامات قدرت، نمی تواند راهبرد توده ستایانه خود را ادامه دهد .در هر صورت این راهبرد تا مدتی توانست گشایشگر راهی باشد که حمایت توده مردم را در پی داشت ولی امروزه که به پایان عمر این دولت نزدیک می شویم و برای تداوم ماندن در قدرت این جریان برنامه هایی دارند از مسلمات فضای سیاسی کشور است که دیگر فرو دستان احمدی نژاد را همراهی نمی‎کنند. 

۳-مردم طبقات فرودست در انتخابات سال ۸۴ عمدتا به شعارهایی توجه کرده بودند که مستقیما "معیشت"انها را هدف قرار داده بود: تقسیم سهام عدالت،آوردن پول نفت بر سر سفره مردم ،مقابله با افزون طلبان و ویژه خوران، توزیع عادلانه ثروت در کل کشور و... از جمله شعارهای "معیشت محور"دولت تلقی می‌شد که مسلما مورد اقبال طبقات پایینی جامعه قرار می‌گرفت. ولی در گذر زمان "معیشت "نه تنها در شعارها فراموش شد بلکه اتخاذ سیاستهای تورم‌زا(بدون توجه به اقشار اسیب پذیر ) و فشار مشهود گرانی وحذف بسیاری از
کالاها از سفره مردم باعث گردید تا حامیان دیروز دولت به این باور برسند که "معیشت"و "عدالت"تنها یک شعار بوده ودر مقام عمل هیچگونه تدبیری برای اجرای ان صورت نگرفته ،چه اینکه روز به روز معیشت مردم دچار نقصان و تنزل شد و در نتیجه بنیان های اعتقادی مردم طبقات پایین به دولت آقای احمدی‌نژاد آسیب های جدی را به دولت وارد کرده وخواهد كرد.

مبارزه با فزون طلبی طلبی هم عملا با فاش شدن اختلاس های میلیاردی در نظام بانکی و بدنه اجرایی کشور همانند استانداری تهران تنها شعاری بیش برای حامیان دیروز دولت تلقی شد حال که به انتخابات ریاست جمهوری دور یازدهم نزدیک می شویم وهر روز گزینه های جدیدی برای رقابت در این عرصه قد علم می کنند آنچه که باور غالب مردم تلقی می شود این است که کشور نیازمند یک سازندگی دیگر است. اگر بعد از جنگ زیرساختها از بین رفته بود و امروز این زیرساختها وجود دارد ولی وضغیت اقتصادی کشور به گونه‌ای است که کسی که سکان دولت بعدی را بر عهده می گیرد لاجرم باید سیاست سازندگی را دنبال کند. و راهبری این سیاست از توان فردی از جنس آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی برمی‌آید اگرچه نزدیکان او تاکید کردند آیت‌الله برنامه‌ای برای انتخابات ندارد ولی به باور نگارنده بهتر آن است که پایان عمر سیاسی هاشمی رفسنجانی با حالت منجی گرایانه برای کشور همراه باشد و این البته به تدبیر حاکمیت برای استفاده از چنین ظرفیتی برمی گردد.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین