آفتابنیوز : آفتاب: ساعت ۲۲ شامگاه هشتم آذر ماه سال ۸۹، ماموران پلیس از درگیری دو مامور گشت یگان امداد با سرنشینان یک خودرو بلیزر در خیابان ۴۵ متری زرند حوالی خیابان مهرآباد با خبر شدند. زمانی که ماموران خود را به محل رساندند در حالی که یک خودرو بلیزر و یک وانت در محل رها شده بودند، با پیکرهای نیمه جان دو مامور پلیس- ابوالفضل رستمزاده و قادر علینژاد- روبهرو شدند. همزمان با انتقال مجروحان به بیمارستان، تجسسهای پلیسی با تحقیق از شاهدان آغاز شد. یکی از شاهدان گفت: من داشتم در لاین مخالف حرکت میکردم که متوجه حادثه شدم. یک وانت دنده عقب گرفته بود و مدام به خودرو پلیس میکوبید. دو مامور زخمی پلیس هم روی زمین افتاده بودند. مهاجمان یک نفر را از داخل ماشین پلیس بیرون کشیدند و فرار کردند.
ماموران بعد از بررسی خودرو بلیزری که در محل جامانده بود، فهمیدند خودرو مورد نظر مدتی قبل در یکی از خیابانهای تهران به سرقت رفته است، سپس به سراغ خودرو وانتی رفتند که پلاکهایش کنده شده بود. ماموران در جریان بررسیهای خود سرانجام صاحب وانت را شناسایی کردند و فهمیدند محسن از مجرمان سابقه دار است، اما زمانی که برای تحقیق از او راهی خانهاش شدند متوجه شدند به طرز مرموزی از محل گریخته است. در حالی که استوار ابوالفضل رستمزاده به دلیل شدت جراحت به شهادت رسیده بود، تجسسهای گام به گام برای به دام انداختن تبهکاران در دستور کار ویژه پلیس قرار گرفت تا اینکه سرانجام هر پنج متهم - یوسف ۳۰ساله، سعید۲۵ساله، علی۳۵ساله، محسن۲۲ ساله و یعقوب ۶۰ ساله را دستگیر کردند.
یوسف- عامل جنایت- در جریان اولین بازجوییها گفت: شب حادثه با بلیزر سرقتی قهوهای رنگ به همراه سعید، محسن و علی برای سرقت به طرف خیابان آزادی حرکت کردیم. من در حال رانندگی بودم که متوجه شدم ماشین گشت پلیس پشت سر ما حرکت میکند. برای گمراه کردن پلیس چند بار به خروجیهای مختلف رفتیم اما ماموران همچنان بهدنبال ما بودند. فهمیدم که آنها به ما مشکوک شدهاند، بنابراین توقف کرده و از ماشین پیاده شدیم و فرار کردیم اما ماموران ما را دنبال کردند و موفق شدند - برادرم- محسن را دستگیر کنند. وقتی از محل دور شدیم من با گوشی محسن تماس گرفتم و از او خواستم تا با رشوه ماموران را راضی و او را رها کنند، اما او گفت، ماموران بهدنبال دستگیرکردن ما هستند، بنابراین تصمیم گرفتیم محسن را از دست پلیس آزاد کنیم. به گاراژمان رفتیم و از پدرم - یعقوب- خواستم تا او هم همراه ما بیاید و با یک بلیزر سرقتی و یک وانت راهی محل شدیم. علی و پدرم سوار وانت بودند و ما سوار بلیزر بودیم. میخواستیم با تصادف محسن را از دست پلیس نجات دهیم. وقتی به محل رسیدیم دو مامور پلیس هنوز آنجا بودند. با سرعت به طرف آنها رفتم. در یک لحظه متوجه شدم که دو مامور را زیر گرفتهام. علی با وانت کمی جلوتر توقف کرد اما دنده عقب گرفت و مدام به ماشین پلیس کوبید. من پیاده شدم و در خودرو پلیس را بازکردم و محسن را بیرون آوردم.
به گزارش تهران امروز،بعد از اعترافهای متهمان، پرونده با صدور کیفرخواست برای یوسف به اتهام مباشرت در قتل و سرقت و سایر متهمان به اتهام سرقت و معاونت در قتل به شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. قاضی عزیزمحمدی و مستشاران بعد از شنیدن آخرین دفاع متهمان برای صدور رأی وارد شور شدند. قضات دادگاه پس از دادگاه یوسف را به قصاص محکوم کردند. در حالی که مرد جنایتکار در یک قدمی چوبه دار قرار داشت، جلسه محاکمه متهمان برای رسیدگی به نقص عضو مامور دیگر پلیس برگزار شد. مامور پلیس که در این حادثه دچار نقص عضو از ناحیه دست شده بود، در جلسه دادگاه خواستار مجازات متهمان شد. در ادامه نیز متهمان به دفاع از خود پرداختند. قضات شعبه ۷۱ دادگاه کیفری پس از محاکمه متهمان، یوسف را مجرم شناخته و او را به پرداخت دیه و سه سال زندان محکوم کردند.
با این احکام منم که دزد نیستم ترغیب میشم برم دزدی . فکنم واسه دزدای معمولی قاضی یه معذرت خواهی هم از دزدا میکنه.