آفتابنیوز : آفتاب: روی پل هوایی، کنار پیادهرو، روی صندلی داخل پارک و ... فردی نشسته یا دراز کشیده آن هم با چهرهای متفاوت و معمولا ژولیده، جدای جدا از همه، طردشده و مانده با کولهباری از مشکلات و تنهایی ... بیخانمانهایی که سقف خانهشان آسمان است و رخت خوابشان، آسفالت خیابان!
به گزارش ایسنا، کارتنخوابها، در گوشه و کنار شهر ما، در سرما و گرما و در میان خود ما با مشکلات عدیده و با مرگ دست وپنجه نرم میکنند کسانی که هیچ وقت دیده نشدهاند و فقط هراز چندگاهی در جراید یا رسانهها میبینیم و میشنویم که کارتنخوابی درگوشه خیابان به علت سرمای سخت، جان باخت! و بعد هم فراموشی ...
در این شبها که سوز و سرما بیداد میکند میرویم سراغشان تا بدانیم چرا کارتنخوابند!
نامش مرتضی است اما برای گفتن فامیلی خود کمی مکث میکند بالاخره هم میگوید: بنویسید ع، مرتضی ع که ۳۸ سن سال دارد و شبها لای کارتن میخوابد درباره دلیل کارتنخوابیاش میگوید: هنگام فوت پدرم، من دوره سربازی را طی میکردم، برادر بزرگم به حساب اینکه بتواند ارثیه پدری را بین اعضای خانواده تقسیم کند با گرفتن وکالت از من و بقیه خانوادهام تمام اموال را فروخت و بدون آنکه چیزی به ما بدهد همه را بالا کشید من که از روز اول با این موضوع مخالف بودم و به اجبار مادرم تن به این کار داده بودم بعد از خدمت سربازی روی دنده لجبازی افتادم و پس از بحث و جدل با آنها فقط یک ساک دستی برداشتم و به امید زندگی مستقل بیرون زدم !
تا مدتی دنبال کار میگشتم بعد هم در یک شرکت ساختمانی به عنوان کارگر مشغول کار شدم ولی متاسفانه مدتی بعد از بالای داربست سقوط کردم و از ناحیه پا و یک دست ناکار شدم و بعد از آن هم هیچ کس به من کاری نداد و ناخواسته به کارتن خوابی روی آوردم.
مرتضی درباره مشکلاتش میگوید: وضعیت من خود گویای همه چیز است نه سرپناهی نه کاری... تا کسی یک شب را در چنین شرایطی به صبح نرساند نمیفهمد که من و امثال من چه میکشیم.
او در پاسخ به این پرسش که مردم با امثال شماها چه برخوردی دارند، میخندد و میگوید: نود درصد مردم اصلا ما را نمیبینند انگار که اصلا نیستیم در بعضی از موارد هم مورد سرگرمی بعضیها قرار میگیریم مثلا چند روز پیش چند جوان از داخل ماشین با پوست میوه مرا هدف قرار داده بودند بد طوری دلم شکست اگر برادرم سهم الارث مرا داده بود میتوانستم زندگی بهتری داشته باشم ...اما افسوس، با این حال به خودم می گویم اگر باعث شادی بعضیها میشوم خیلی هم خوب است.
تا حالا عاشق هم شدهای؟
من هم انسان هستم، احساس دارم، عاطفه دارم طی این مدت با خانمی آشنا شدم که به خوبی از وضع من خبر داشت مدتی را با این اوضاع گذراند زندگی که نه ... ولی دوران خوبی داشتیم اما مدتی طول نکشید که شلاق فقر کمر عشقمان را شکست و آخرش هم به جدایی و طلاق منجر شد!
اگر در حین پرسه زدن در کوچه و خیابان یک کیف پول پیدا کنی چه کارش میکنی؟
با تمام مشکلاتی که دارم سعی میکنم آن را به صاحبش برسانم چون من فقط از اسب افتادهام از اصل که نیفتادهام
نظرت راجع به زندگی چیست؟
خیلی خوب است اما متاسفانه کمترین بخشی از آن هم نصیب ما نمیشود.
سه عاملی که باعث شد دچار این وضعیت شوی؟
اختلاف خانوادگی، عدم وجود سرپناه و سومین عامل هم موضوع لجبازی خودم بود.
بزرگترین آرزویت چیست؟
مردم و بخصوص مسئولان من و امثال مرا در جامعه ببینند، ما را درک کنند و باور کنند که ما هم عضوی از این جامعه هستیم و حق و حقوقی داریم.
هوا سردتر و سردتر میشود و آسمان، پر شورتر از همیشه میبارد...
برای آنکه بدانیم نظر مردم در مورد کارتن خوابها چیست پای صحبت آنها هم مینشینیم.
خانم جوانی که خود را م مشایخی معرفی میکند، معتقد است: کارتنخوابها گاهی موجب شگفتی من میشوند در یکی دو مورد وقتی با کس دیگری صحبت میکردند متوجه شدم که از بعضی افراد مدعی و ثروتمند و غیره خیلی باسوادتر و فهیمتر هستند اما متاسفانه آنها قربانی یکسری مسایل خانوادگی و اجتماعی شدهاند که براستی در حقشان ظلم شده است.
آقای محمدی مرد میانسالی است که درباره کارتنخوابها میگوید: کارتن خوابها اعضایی از این جامعه هستند و باید از حق و حقوقی برخوردار باشند که دیگران از آنها برخوردارند اگر کسی قصد گرفتن دست آنها را دارد نباید کنار گود بایستد و ادای آدمهای دلسوز و مهربان را در بیاورد باید ریا و ترحم را کنار گذاشت و برای این عده فکری اساسی کرد.
خانم زرافشان میگوید:عدم وجود سرپناه و تکیهگاه باعث میشود که عدهای به کارتنخوابی پناه ببرند. بنابراین باید مراکزی جهت نگهداری و ساماندهی این افراد تاسیس شود، این مراکز میتوانند نظافت شهر و امور خدماتی را بر عهده آنان بگذارند تا هم برای خودشان منبع درآمدی پیدا کنند و هم جامعه عاری از این صحنهها بشود.
وی میگوید: این عده آنهایی هستند که در میان خانواده آموزش لازم را ندیدهاند حالا لجبازی با خود است یا خانواده میتواند نوعی مشکل و معضل برای جامعه باشد. البته مشکلی که وجود دارد این است که اغلب کارتنخوابها، معتاد هستند و هیچ کس حاضر نیست به یک فرد معتاد کار بدهد بنابراین اغلب آنها از بیکاری رنج میبرند و اگر این امکان برایشان فراهم شود که در محلی مشغول به کار شوند شاید زندگی آنها به زندگی مردم عادی شبیهتر شود.
خانم گروسی جامعه شناس در این باره به ایسنا میگوید: این تصویر ثابت روبه روی رهگذران، عرض اندام فقر است که بر چهره بی سرپناهان و کارتنخوابها، خراشی از بی مهری روزگار کشیده است.
وی ادامه میدهد: از دیدگاه جامعه شناختی، کارتنخوابی نتیجه برخی از معضلات و ناهنجاریهای اجتماعی است که در نگاه اول آنچه همگان با آن هم عقیدهاند این است که ایجاد و شکلگیری این پدیده هرچند خارج از اراده کنترل کنندگان اجتماع است اما اتخاذ تدابیری برای حل آن به طور قطع یکی از وظایف آنان است.
گروسی پدیده کارتنخوابی را نتیجه آسیبهای اجتماعی موجود در کلیه جوامع میداند و بر عامل فقر به عنوان یکی از عوامل ایجاد پدیده کارتنخوابی تاکید میکند و میافزاید: آنچه اهمیت دارد این است که در پدیده فقر، یک عامل محیطی - روانی به طور مستقیم دخالت میکند که مدام در حال بازتولید اشتیاق به نابسامانی و بقاء در وضع موجود است. فقر زاییدهِ یک سلسله علل و انفعالات اجتماعی است که در مواجهه با ناکامی، ناامیدی، انزوا و عصیان اجتماعی، آشکار میشود.
وی معتقد است که عده زیادی از آنها قادر به تغییر وضع موجود و رسیدن به سطح مطلوب زندگی هستند اما سالهاست که دستگاهها و سازمانهای مسئول، توپ ساماندهی وضعیت کارتن خوابها را به زمین یکدیگر شوت میکنند و هیچ اقدام اساسی در این زمینه انجام نشده است.
زهره کیانی روانشناس نیز میگوید: کارتنخوابها ممکن است از عوامل مختلف و گوناگونی رنج ببرند تا حاضر باشند شرایط سخت خیابان خوابی را به زندگی حتی با حداقل امکانات هم ترجیح دهند.
وی ادامه میدهد: تمام کارتنخوابها دچار مشکلات مالی نیستند، اعتیاد و نیز سرخوردگیهای اجتماعی و روانی عاملی است که گاه آنها را در چنین شرایطی قرار میدهد.
وی ادامه میدهد: بسیاری از این جماعت تنها نیاز به سرپناه و خوراک ندارند، بلکه بیشتر از این امکانات روزمره، نیاز به مشاوره جدی روانشناسی دارند تا آنها را به زندگی برگرداند.
کیانی رفع سرخوردگیهای اجتماعی را تنها با مشاوره ممکن میداند و تصریح میکند: کارتن خوابی جرم نیست، بیماری است، کما اینکه اعتیاد هم جرم نیست و بیماری است به همین دلیل باید از روشهای روانشناختی با چنین پدیدهای روبه رو شد نه با زور، تهدید و ارعاب.
وی ادامه میدهد: اگر با یک سرخورده اجتماعی با ارعاب برخورد شود او نه تنها به شرایط عادی برنمیگردد، بلکه سرخوردهتر شده و به راههای نامناسبتری کشیده میشود.
به گزارش ایسنا، زمستان فصل شالگردنهای رنگی و پالتوهای چرم آنچنانی و بوتهای بلند با برندهای مختلف است، زمستان فصل کلاههای گپ است و نوشیدن قهوه پشت شیشههای بخار گرفته و البته فصل کارتنخوابی جوانی که خواسته یا ناخواسته سهمش از تمام این برو و بیاهای زمستانی، یک پتوی مندرس در گوشه خلوت یک پارک است تا زمین خیس و گل گرفته را برای چند ساعتی شکل خانهای ببیند هرچند کوچک و ناامن...
زمستان چادر سفیدش را بر سر شهر میکشد و باز هم بیخانمان، بیخانمان است و اتاق کاغذی خانه اوست، آیا هنوز هم میتوان کاری کرد برای کسانی که روزی مثل من و تو در کنار بخاری، شوفاژ و شومینهی خانه، بر روی مبل راحتیشان لم میدادند و فارغ از سرمای بیرون چای گرم را مزه مزه میکردند؟
وچقدر دردناکتره وقتی این کارتون خوابها زنان و دختران بی پناه باشند!!!!!!!!!