آفتابنیوز : وقتي رئيس جمهوري در حالي كه هنوز روزه خود را باز نكرده بود به ميان كودكان بيسرپرست رفت تا با آنان گفتگو كند، دختركي كوچك كه به نظر مي رسيد سالهاي اول مقطع ابتدايي را طي ميكند خود را به رئيس جمهور رساند و در حالي كه با شيريني خاصي گفت: آقاي رئيس جمهور اجازه! من فرزند شهيدم و در ادامه گفت، آقاي رئيس جمهور شما را دوست داريم.
نوجوان ديگري با شيرينزباني خود مدتها بود با رئيس جمهور صحبت ميكرد و از مشكلات مربيان و مسئولان خود در سازمان بهزيستي كشور با رئيس جمهوري درد دل ميكرد ناگهان مثل اينكه مسالهاي مهم تازه به يادش آمده باشد گفت: آقاي احمدينژاد از انرژي هستهاي چه خبر؟
و رئيس جمهوري از وي پرسيد از انرژي هستهاي چه ميداني و او در پاسخ گفت، ميدانم كه چيز خوبي است و ميتواند صنعت كشور ما را توسعه بيشتري دهد و چون يك مسلمانم و در كشوري مسلمان زندگي ميكنم فكر نميكنم كه بناي استفاده نادرست از آن را داشته باشيم، ما نفت و گاز داريم ولي مانند همه كشورهاي دنيا بايد به فكر انرژي هستهاي هم باشيم.
رئيس جمهوري در حالي كه وي را تشويق ميكرد، گفت: جوانان ما با همت و تلاش خود دانش انرژي هستهاي را به دست آوردند و ما از آن به درستي استفاده خواهيم كرد و مطمئن باش، آينده از آن شما نوجوانان آگاهي است كه با تلاش و پوشش ايران را خواهيد ساخت.
دخترك ديگري كه از امضا شدن نامه خود توسط رئيس جمهور خوشحال بود به وي گفت: آقاي رئيس جمهور شما اصلاً اين همه نامه را ميخوانيد؟
احمدينژاد به وي گفت: باور كن من تمام نامهها را ميخوانم و به مشكلات مردم توجه ميكنم.
رئيس جمهور از وي پرسيد نام تو چيست؟، دخترك گفت، مطهره و رئيس جمهور در پاسخ گفت: چه اسم زيبايي، همه كودكان ايران مانند تو پاك و مطهرند و اين وظيفه ما را سنگينتر ميكند تا براي آينده شما بيش از پيش تلاش كنيم.
پسركي خردسال درحالي كه چشمهاي مشكي و پراميدش در پشت عينك گرد و درشتش زيباتر به نظر مي رسيد به رئيس جمهور گفت: آقا شما چرا اينقدر آهسته صحبت ميكنيد من حرفهاي شما را نميشنوم و رئيس جمهور با لبخندي مليح گفت: باشد از اين پس بلندتر حرف ميزنم كه در اين هنگام يك نوجوان ديگر گفت: البته آقاي رئيس جمهور حرفهاي شما در سازمان ملل آنقدر رسا و بلند بود كه همه ما به شما افتخار كرديم.
نوجوان ديگري كه شيواتر و رساتر از بقيه سخن مي گفت، خطاب به احمدينژاد گفت: آقاي رئيس جمهور چند لحظه بنشين من با تو كار دارم و رئيس جمهور متواضعانه كنارش نشست و گفت: خادم ملت ايران در خدمت توست حرف بزن.
كودك گفت: آقاي رئيس جمهور ما كودكان يتيم ايران بعد از خدا چشم اميدمان به شماست شما بايد به ما بچههاي يتيم بيشتر توجه كنيد ما مشكلات زيادي داريم، در سازمان بهزيستي كودكان زيادي هستند كه پدر و مادر دارند ولي نميتوانند كنار آنها زندگي كنند چون به خاطر مشكلات در زندان به سر مي برند.
رئيس جمهور در حالي كه اشك در چشمانش جمع شده بود، به او گفت: چشم اميد تو اول به خدا دوم به خدا و آخرش هم به خدا باشد. ما وسيلهايم دخترم، مطمئن باش براي كمك كردن به حق، همه تلاشم را خواهم كرد.
دخترك ادامه داد: مربيان ما در سازمان بهزيستي كشور رنج فراواني ميكشند، كم حقوق ميگيرند ولي كارشان از همه سختتر است آيا به فكر آنها هستند.
رئيس جمهور در حالي كه مشخصات آن دختر را ياداشت ميكرد، گفت: همه تلاشم را ميكنم.
كودكان يتيم امروز ميهمان رئيس جمهور بودند و ازدحام صميمانه و صادقانه آنها آنچنان گرم و پرهيجان بود كه كنترل تيم حفاظت و تشريفات رئيس جمهور نيز راه به جاي نبرد و احمدينژاد در جمع كودكان نامههاي آنها را ميگرفت، برگههايشان را امضا ميكرد، دست نوازش به سرشان ميكشيد و لبخند فراوانترين هديهاي بود كه امشب ميان احمدينژاد و كودكان بيسرپرست تقسيم ميشد. و عكس يادگاري رئيس جمهوري با كودكان بي سرپرست قاب قشنگي از معنويت و مهرورزي، عشق و صميمت بود كه در ايام ماه مبارك رمضان دل هر بينندهاي را به تپش واميداشت.