کد خبر: ۱۹۰۸۶۷
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۲۵ فروردين ۱۳۹۲ - ۱۱:۵۹

25 فروردین؛ روز بزرگداشت عطارِ هفت شهر عشق

بیست‌وپنجم فروردین‌ماه در تقویم رسمی ما با نام بزرگداشت عطار نیشابوری نام‌گذاری شده است.
آفتاب‌‌نیوز :
آفتاب: مردم ایران، شیخ فریدالدین عطار نیشابوری را به عنوان شخصیتی چندوجهی می‌شناسند. عده‌ای او را شاعر، برخی عارف و تعدادی هم به اعتبار آثار منثوری که دارد، او را نویسنده‌ای بزرگ معرفی می‌کنند.

عطار نیشابوری یکی از عارفان و شاعران بزرگ ایران است که تحولی در عرفان اسلامی ایجاد کرده و مجموعه‌ای از صفت‌ها شخصیت عطار را این‌چنین بزرگ و ارجمند ساخته است.

عطار در زمینه عرفان خودش یک صاحب‌نظر کامل است و مقلد دیگر عارفان یا ادیبان نیست و به عبارتی خودش مبتکر است.

نخستین منظومه رمزی عرفانی ایران و فارسی را او سروده است که همان منطق‌الطیر اوست و پیش از آن هم به این صورت کسی منظومه رمزی عرفانی نسروده بود.

البته عطار تنها در منطق‌الطیر متوقف نمی‌شود و به دنبال آن مصیبت‌نامه را می‌آفریند.

بسیاری از عارفان معتقدند انسان قبول امانت عشق کرده و این امانت و عشق را پذیرفته است، در حالی‌که فرشته نداند عشق چیست و این موضوع را فصل تمایز در نظر می‌گیرند.

در همین ارتباط حافظ می‌گوید:

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی

بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز

اما عطار چیزی فراتر و برتر از این مطلب را بیان می‌کند و معتقد است، فرشتگان هم مانند انسان عاشق خداوند هستند و اگر این‌چنین نبود، حول عرش سجده و رکوع نمی‌کردند، ذکر نمی‌گفتند، سبحان الله نمی‌گفتند، پس هر دو عاشق خداوند هستند و به میزانی، آن امانت در آن‌ها وجود دارد. ولی از نگاه عطار، چیزی که انسان دارد و فرشته‌ها ندارند، درد است.

قدیسان را عشق هست و درد نیست

درد را جز آدمی در خورد نیست

عارفان مقامات عرفانی را بر اساس مطالب زهد بیان می‌کردند، اما عطار نیشابوری در این زمینه تحول ایجاد می‌کند و بحث زاهدانه را کنار می‌گذارد. او همچنین مقامات عرفانی را وادی می‌خواند و وادی‌های او عاشقانه هستند: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا.

عطار نیشابوری در یک کلام بین سنایی و مولوی قرار دارد. مطالب آموخته‌ای را از شیوه و عرفان سنایی گرفته، دگرگون کرده است و نظریات خودش را به آن افزوده و برای مولانا به یادگار گذاشته و مولوی، مثنوی معنوی را بر همین اساس و سابقه می‌گوید و می‌سراید.

برخی از مردم بر این باورند که عرفان و تصوف نوعی خمودگی، سستی و گوشه‌گیری است، اما تصوف و عرفان گوشه خانقاه نشستن و هوی حق کشیدن نیست، در عرفان عطار پویایی است و با اسحله عرفان، حربه کلام و زبان به جنگ قدرتمندان می‌رود.

مسائل عرفان بسیار پیچیده است و به این سادگی نمی‌توان به آن ورود پیدا کرد، مثلا با خواندن چند کتاب و شعر یا منابع عرفانی نمی‌توان وارد آن شد. یکی از کسانی که پس از سنایی آمد و سعی کرد مسائل عرفانی را با حکایت و تمثیل بیان کند، عطار است.

غزل‌های عطار نیشابوری از مهم‌ترین مراحل تکامل غزل فارسی به شمار می‌رود و برخی از پژوهشگران شعر و ادب فارسی بر این باورند که اگر در ادبیات کلاسیک از دیوان شمس تبریزی چشم‌پوشی کنیم، غزلیات عطار مهم‌ترین نمونه‌های غزل عرفانی فارسی هستند.

شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، عارف، شاعر، طبیب و دانشمند بزرگ و فخر ایرانیان، در قرن شش و هفت می‌زیست.

نام او «محمّد»، لقبش «فریدالدّین» و کنیه‌اش «ابوحامد» بود و در شعرهایش بیش‌تر «عطّار» و گاهی نیز «فرید» تخلص کرده ‌است.

نام پدر عطّار ابراهیم (با کنیهٔ ابوبکر) و نام مادرش رابعه بود. پدرش از اهالی زروند کدکن (شهری تاریخی با قدمتی هزارساله در 130 کیلومتری جنوب مشهد مقدس و 65 کیلومتری شمال غربی شهرستان تربت حیدریه) در اطراف نیشابور خراسان بود.

فریدالدّین در سال ۵۱۳ هجری در نیشابور متولد شد، و در سال ۵۴۸ به علّت حمله قوم مغول مانند بسیاری از اهالی نیشابور به شهر شادیاخ مهاجرت کرد. او با ثروتی که همراه داشته، داروخانه‌ای را در آن شهر بنا نهاد که در آن بیماران را معالجه می‌کرد و در همان محل تعلیمات طبابت، داروسازی و عرفان را از شیخ مجدالدّین بغدادی فراگرفت.

عطار در زمینه عرفانی از مرتبه‌ای بالا برخوردار بوده ‌و درباره پشت پا زدن عطار به اموال دنیوی و راه زهد، گوشه‌گیری و تقوی را پیش گرفتن وی حکایات زیادی گفته شده ‌است. ولی چیزی که معلوم است، این است که عطار پس از این قضیه مرید شیخ رکن‌الدین اکاف نیشابوری می‌شود و تا پایان عمر (حدود ۷۰ سال) با بسیاری از عارفان زمان خویش هم‌صحبت شده و به گردآوری حکایات صوفیه و اهل سلوک پرداخته ‌است. بنا بر روایتی، او بیش از ۱۸۰ اثر مختلف به جای گذاشته که حدود ۴۰ عدد از آن‌ها به شعر و مابقی نثر است. عطار در سال ۶۱۸ یا ۶۱۹ و یا ۶۲۶ در حمله مغولان کشته شد.

گفتم دل و جان بر سر کارت کردم / هر چیز که داشتم نثارت کردم

گفتا تو که باشی که کنی یاد مرا / کان من بودم که بی‌قرارت کردم

به گزارش ایسنا، بزرگداشت مفاخر و بزرگان در حقیقت بزرگداشت یک جامعه است، ذخیره‌هایی فرهنگی، ادبی، علمی و عرفانی یک ملت و مردم که باید معرفی شوند و آثارشان منتشر شود در تمام روزها و روزگاران.

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۱
rainbow
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۴۰ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۵
0
3
این قافله ی عمر عجب میگذرد دریاب دمی که با طرب میگذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری پیش آر پیاله را که شب میگذرد
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین