باغ را دریابید
رفت آن چشم که دلواپس فرداها بود
اشک در چشمانم
لبم از خاموشی لبریز است
و من این شعر نه خود میگویم
واژه ها دردهن شهر به وجد آمده اند
و درختانم وا داشنه اند...
سلام. به نظر من سنگ قبرهای قبلی بیشتر به روحیات سهراب نزدیکتره.تا سنگ قبر امروزش.سهراب واقعا شاعر گرانقدریری برای همه ماست.بیشتر باید توجه داشته باشیم.
رفت آن چشم که دلواپس فرداها بود
اشک در چشمانم
لبم از خاموشی لبریز است
و من این شعر نه خود میگویم
واژه ها دردهن شهر به وجد آمده اند
و درختانم وا داشنه اند...
از دوستان کسی میداند شاعر این ابیات کیست؟
وقتی از پنجره می بینم ، حوری
دختر بالغ همسایه
پای کمیاب ترین نارون روی زمین
فقه میخواند .
سهراب سپهری
بايد امشب چمداني را
كه به اندازه پيراهن تنهايي من جا دارد، بردارم
و به سمتي بروم
كه درختان حماسي پيداست،
رو به آن وسعت بي واوه كه همواره مرا مي خواند.
يك نفر باز صدا زد: سهراب
كفش هايم كو؟ كفش هايم كو؟
آخری هم متاسفانه خیلی بده.
سرد و بی روح و خشک...