در فیلم تبلیغاتی کمال تبریزی، آیتالله هاشمی نریشن مشهوری روی فیلمی که از او در خانه و میان خانواده و اطرافیانش گرفته شده بود میخواند؛ نریشنی که این قسمتش در رقابتهای انتخاباتی آن سال فوقالعاده مشهور شد: "این روزها بچهها مراعات مرا میکنند، این را از رفتار و گفتارشان میشود فهمید و از نگاهشان دیروز فاطمه مرا میپایید - فهمیدم - صدای او بی تابم میکند، خدایا من در مقابل گریه دیگران ناتوانم. میدانم حرفهای آنها چیست. روز جمعه محسن نشست همه را گفت. خبر داد میخواهند این بار هم حرمتشکنی کنند. نگران بود. گفت: چنددستگیها بالا گرفته، هرکس حرفی دارد. گفت: شما اگر بیایید با این همه تفرقه و تشتت چه میخواهید بکنید؟ گفتم: به همین دلیل شاید بیایم. گفت: مردم اوضاع را رصد میکنند و تصمیمگیری برایشان دشوار شده. حالش را درک میکنم ولی میداند که آدمی از آن خویشتن نیست. خاطره ملاقات با امام در روزهای بسیار دور را برایش گفتم. درست مثل روزی که هم سن و سال محسن بودم که خدمت امام رفتم. بعضیها از این جنس حرفها زدند و ایشان گفتند: همینهاست که وظیفه ما را سنگین میکند."
فیلمی که سرانجامش تصمیم آیتالله هاشمی برای ورود به عرصه انتخابات بود. این صحنه مشهوری از فیلم آیتالله هاشمی است که همسرش برای او ظرفی پر از هندوانه میآورد و با او در مورد حضور در انتخابات صحبت میکرد.
در فیلم دیگر آیتالله هاشمی که توسط رسول صدرعاملی ساخته شده بود، میزگردی با حضور چند جوان نزد او برگزار میشد. در جریان این میزگرد یکی از دخترهای جوان جمع کاملا سکوت کرده بود تا اینکه خود آیتالله هاشمی به سراغش میرفت و از او علت سکوتش را میپرسید و او هم بغضش میشکست و انتقادات تند و صریحی علیه وضع موجود میکرد. واکنش آیتالله هاشمی به این اظهارنظرها چند جمله آرامکنندهای به همراه بغض معروف آیتالله بود.
اگر چه تصمیم ناگهانی و دیرهنگام آیتالله هاشمی برای ورود به انتخابات امکان برنامهریزی قبلی برای ساخت فیلم او را از بین برده است اما به نظر میرسد اینبار نیز سینماگران مشهوری در ایران ساخت فیلم انتخاباتی او را به عهده بگیرند. از منوچهر محمدی به عنوان یکی از اصلیترین بانیان ساخت فیلم او نام برده میشود، علاوه بر اینکه محتملترین گزینه همین دو کارگردانی هستند که تجربه ساخت فیلم تبلیغاتی آیتالله را دارند.
علاوه بر اینها درست یک هفته قبل خبرهایی از ساخت فیلم آیتالله هاشمی توسط علی عطشانی سازنده فیلم "آقای الف" شنیده میشد؛ چیزی که با توجه به تماشای خصوصی آقای الف توسط آیتالله در هفتههای قبل زیاد دور از ذهن به نظر نمیرسد.