این استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان معتقد است که از این پس نرخ ارز در ایران بستگی به عرضه ارز و حجم نقدینگی داشته و کنترل تورم تنها بستگی به تناسب رشد نقدینگی با عرضه ارز دارد.
وی همچنین تاکید کرد که با حذف یارانه انرژی قیمت دلار کاهش مییابد به طوری که با حذف 50 درصد از یارانه انرژی نرخ دلار به شدت سقوط خواهد کرد.
به اعتقاد "ادیب" رقابت ایجاد شده بین بانکها برای سود سپرده بیشتر به زودی پایان خواهد یافت و با حذف تعدادی از موسسات مالی بخش اعظم نقدینگی در عمل حذف شده که ضمن سقوط دلار در مهار تورم نیز به شدت موثر خواهد بود.
این کارشناس اقتصاد در گفتوگویی با خبرنگار ایسنا به بررسی و تحلیل وضعیت تورم و ارز در یک سال آینده پرداخته که مشروح آن در ادامه آمده است.
با توجه به تغییرات اخیر در نرخ ارز و طلا که با کاهش نیز همراه بود آیا این روند ادامه خواهد داشت؟ پیش بینی شما از روند تغییر نرخ ارز و تورم در دوره آتی چیست؟
بررسی تغیرات تورم در ایران در گام نخست به عرضه ارز و نیز به قیمت نفت مربوط میشود، که باید تورم جهانی را آن کسر کرد، اما مقایسهای بین درآمدهای نفتی در سال 1358 و درآمدهای کنونی نشان میدهد که نفت 100 دلاری کنونی معادل 35 دلار سال 58 در بازار جهانی قدرت خرید دارد، به عبارت دیگر یک بشکه نفت در شرایط فعلی، به قیمت های ثابت سال 58 تنها 35 دلار است در حالی که قیمت نفت در این سال حدود 25 دلار بوده است بنابراین قیمت هر بشکه نفت طی 35 سال گذشته فقط 10 دلار و یا هر سال تنها 29 سنت افزایش یافته است، از این رو نباید در مورد قدرت خرید نفت با هر یک بشکه 100 دلار اغراق کرد.
اما در پیش بینی نرخ تورم در کشور میزان فروش نفت نباید نادیده گرفته شود این در حالی است که صادرات نفت در سال 58 حدود 2.5 میلیون بشکه و در پنج ماه گذشته و بر اساس گزارش آژانس بین المللی انرژی، یک میلیون بشکه و با کاهش 20 درصدی از اوائل تیرماه به حدود 800 هزار بشکه رسیده است این در حالی است که صادرات نفت ایران در سال 1329 و قبل از ملی شدن صنعت نفت همچنین حدود 64 سال قبل 700 هزار بشکه بوده و می توان گفت که صادرات نفت به سطح 64 سال قبل کاهش یافته است.
درآمد نفت در سال 58 حدود 23 میلیارد دلار و اکنون به قیمت های ثابت سال همان سال حدود 10 میلیارد دلار است که گواه 47 درصد کاهش در زمان فعلی نسبت به سال 58است.
از سویی دیگر در بررسی بدهی خارجی دولت نیز باید متذکر شد که درسال 90 بدهی خارجی دولت 24 میلیارد دلار و در پایان سال 91 حدود هشت میلیارد دلار بود، در سال جاری نیز همانند دو سال گذشته با وجود پرداخت بدهی خارجی دولت تسهیلات جدیدی دریافت نمی شود لذا درآمد ارزی ناشی از فروش نفت با کسر بدهی خارجی به قیمت ثابت سال 58 حدود هشت میلیارد دلار است، بر این اساس درآمد ارزی که به اقتصاد تزریق می شود نسبت به سال 58 حدود 65 درصد کاهش یافته است.
با توجه به اشاره ای که به درآمدهای نفتی داشتید آیا درآمدهای ناشی از صادرات غیرنفتی نیز به همین اندازه در تعیین نرخ ارز تعیین کننده هستند؟
البته در کنار نفت عامل بعدی در تعیین نرخ ارز، درآمد ناشی از صادرات غیر نفتی است که از مهم ترین آنها می توان به صادرات میعانات گازی، پتروشیمی، صادرات صنعتی و کشاورزی اشاره کرد.
صادرات میعانات گازی در سال 91 نسبت به سال 90 حدود 33 درصد در سه ماهه اول سال جاری نیز نسبت به سال قبل 11 درصد کاهش یافته است همچنین صادرات پتروشیمی از 15 میلیارد دلار در سال 90 به حدود 10 میلیارد دلار در سال 91 و در سال جاری به حدود هفت میلیارد دلار کاهش یافته است که حدود دو میلیارد دلار آن باید بابت اقساط سررسید شده وام خارجی بخش پتروشیمی پرداخت شود لذا خالص صادرات پتروشیمی حدود پنج میلیارد دلار است که کاهش درآمد ارزی پتروشیمی، در عرضه ارز، تاثیر گذار خواهد بود این درحالی است که صادرات صنعتی به استثنای پتروشیمی و صادرات کشاورزی هر کدام سه میلیارد دلار در سال 91 بوده است.
ارزیابیها نشان میدهد که درآمد ارزی به شدت کاهش یافته که این عامل مهمی در تعیین نرخ ارز است چرا که اولین عاملی که نرخ ارز و به تبع آن نرخ تورم را تعیین می کند میزان عرضه ارز به اقتصاد خواهد بود.
اما نرخ ارز نه بر اساس عرضه ارز، که به قدرت خرید ارز نیز بستگی دارد و قدرت خرید ارز به حجم نقدینگی وابسته است بنابراین در شرایطی که عرضه ارز ناشی از صادرات نفت 65 درصد کاهش یافته، نقدینگی و یا قدرت خرید دلار نباید افزایش پیدا می کرد.
عامل اصلی تورم در ایران رشد نقدینگی است و مقایسه ای بین تغییرات نقدینگی در سالهای اخیر بیانگر آن است که میزان آن در سال 83 حدود 68 هزار میلیارد تومان و اکنون 446 هزار میلیارد تومان است به عبارتی فقط طی هشت سال قدرت خرید ارز، 586 درصد رشد کرده است.
در حالی که درآمد ناشی از صادرات نفت نسبت به سال 58 حدود 65 درصد کاهش یافته نقدینگی طی هشت سال اخیر 586 درصد رشد کرده است و در جایی که عرضه ارز نسبت به سال 58، نزدیک به 65 درصد کاهش و قدرت خرید دلار 586 درصد فقط طی هشت سال رشد کرده که این فرایند به افزایش نرخ دلار انجامیده است.
بنابراین می توان گفت که از این پس نرخ ارز در ایران بستگی به عرضه ارز و حجم نقدینگی و کنترل تورم فقط بستگی به تناسب رشد نقدینگی با عرضه ارز دارد.
همچنین در تعیین نرخ ارز ، باید انتظارات تورمی مردم نیز مورد تاکید قرار بگیرد چراکه ایران طی 10 سال گذشته دومین کشور دنیا از نظر بالابودن میزان تورم بوده است این در حالی است که انتظارات تورمی موجب افزایش سرعت گردش نقدینگی می شود از این رو می توان به صراحت گفت که مهم ترین عامل کاهش نرخ ارز پس از انتخابات، کاهش انتظارات تورمی و عرضه ارز بوسیله کسانی بود که از بیم سقوط بیشتر، به فروش ارز پرداختند.
با توجه به عوامل کلیدی که تاکنون عنوان کردید، چند نرخی بودن ارز و حذف یارانه انرژی که احتمالا در نیمه دوم سال جاری اتفاق خواهد افتاد تا چه حدی در تعیین نرخ ارز تاثیر گذار است؟
دو نرخی بودن نرخ ارز در این جریان از اهمیت قابل ملاحظهای برخوردار است چرا که اگر ارز تک نرخی شود معدل نرخ ارز کاهش مییابد، به عبارت دیگر اگر ارز با یک نرخ عرضه شود قیمت جدید ارز، بالاتر از نرخ ارز 2450 تومان امروز و کمتر از نرخ بازار آزاد خواهد بود.
اما در این رابطه باید یارانه انرژی را نیز مدنظر قرار داد. به طوری که در وضعیت موجود، یارانه حامل های انرژی 90 میلیارد دلار است یعنی دولت معادل 90 میلیارد دلار انرژی به قیمت رایگان در جامعه توزیع میکند بنابراین اگر 10 درصد از یارانه انرژی کاهش یابد مردم باید 30 هزار میلیارد تومان بیشتر برای انرژی هزینه پرداخت کنند که در این حالت مردم دو نوع عکس العمل نشان میدهند، در گام نخست، انرژی کمتری مصرف میکنند و در گام دوم با پرداخت بیشتر برای انرژی، مصرف یک سری از کالاهای دیگر را کاهش میدهند.
با حذف 10 درصد از یارانه انرژی، به حسب نوع دهکهای درآمدی کاهش مصرف کالاهای دیگر متفاوت خواهد بود اما این 30 هزار میلیارد تومان معادل 50 درصد حقوقی است که دولت به شاعلین وزارتخانههای دولتی، بازنشستگان نیروهای مسلح و بازنشستگان کشوری و افراد مستمری بگیر بنیاد شهید و کمیته امداد پرداخت میکند بنابراین حذف 10 درصد از یارانه انرژی عدد بزرگی بوده و اهمیت مسئله وقتی شفافتر می شود که 20 درصد یارانه انرژی حذف شود که این میزان معادل کل حقوقی است که دولت پرداخت میکند یعنی اگر یارانه انرژی 50 درصد کاهش یابد قطعا نرخ ارز به شدت سقوط می کند چون مردم، حاضر به کاهش 50 درصدی مصرف حاملهای انرژی نیستند و مصرف یک سری از کالاها و از جمله کالاهای با منشاء ارزی را کاهش میدهند که به سقوط نرخ ارز منجر می شود.
اگر توجه شود که یارانه انرژی چهار برابر درآمد دولت در سال 91 بوده است اثر کاهشی حذف کامل یارانه انرژی بر نرخ ارز شفاف تر می شود و صراحتا می توان گفت که با حذف یارانه به صورت کامل، سقوط نرخ ارز ابعاد تکان دهندهای خواهد یافت و این دیر یا زود اتفاق خواهد افتاد چراکه یارانه انرژی تا ابد پرداخت نخواهد شد.
در عین حال هر اندازه نرخ ارز افزایش یابد در واقع یارانه انرژی افزایش یافته است. یارانه انرژی 90 میلیارد دلار است اما با دلار 1000 تومان، یارانه پرداختی 90 هزار میلیارد تومان و با دلار 3300 تومان یارانه پرداختی 300 هزار میلیارد تومان است این در حالی است که با دلار هزار تومان قیمت یک لیتر بنزین 700 تومان و با دلار 3300 تومان قیمت یک لیتر بنزین 2400 تومان است لذا هر اندازه دلار گران تر شود، یارانه بیشتر شده است، اگر دولت 20 درصد از یارانه انرژی را حذف کند و دلار نیز 20 درصد گران شود، دلار مثل این است که هیچ یارانهای حذف نشده است، همان طوری که دولت در سال 89 حدود 26 درصد یارانه انرژی را حذف کرد اما دلار 266 درصد افزایش یافت در واقع در عمل، یارانه انرژی 240 درصد افزایش پیدا کرد.
البته در این شرایط ممکن است کشور وارد سیکل معیوب کاهش یارانه و افزایش نرخ ارز شود،همان طوری که آمریکای لاتین در دهه 80 و 90 میلادی وارد این سیکل معیوب شد، شاخص تورم در برزیل از 100 در سال 1970 میلادی به دو میلیون در سال 1990 افزایش یافت، اشتباهی که برزیل انجام داد، عینا در ایران در سطح کوچک تری تکرار شد.
از بررسی هایی که انجام دادید این گونه می توان استنباط کرد که نرخ ارز و تورم در ایران وابسته به عرضه ارز، حجم نقدینگی، انتظارات تورمی، تک نرخی شدن ارز و یارانه انرژی پرداختی دارد اما آیا می توان تحریمها و نوع روابط بینالملل را در این رابطه نادیده گرفت؟ این عامل چگونه در این امر موثر خواهد بود؟
درست است که سطح تحریم ها و حجم سردی روابط ایران و آمریکا بر نرخ ارز و تورم در ایران تاثیر دارد اما در مورد اختلافات سیاسی ایران و آمریکا نباید دچار اغراق شد، چرا که ایران دو دشمن داشت طالبان و صدام که عملکرد بوش طی هشت سال دوران ریاست جمهوری اش چیزی بیش از این نبود که این دو دشمن ایران را سرنگون کرد، بنابراین در حوزه تحریم اقتصادی نیز اگر تحریم به معنای کاهش صادرات نفت ایران و ایجاد محدودیت برای استفاده ایران دراستفاده از درآمد ناشی از صادرات نفت است، بر اساس گزارش مجمع عمومی بانک مرکزی که کوچکترین خدشهای به آن وارد نیست در سال 89 که تحریمی مطرح نبوده است درآمد ارزی بانک مرکزی که به خزانه بانک مرکزی واریز شده 64 میلیارد دلار، در سال 90 حدود 52 میلیارد دلار و در سال 1391 که اوج تحریم بوده است 58 میلیارد بوده است بنابراین تحریم اقتصادی در عمل واقعیت ندارد، بلکه بیشتر یک جنگ تبلیغاتی است که آن را نباید جدی گرفت.
اگر تحریم چیزی بیش از یک جنگ روانی است چگونه در سال 91 درآمد ارزی واریزی به بانک مرکزی شش میلیارد دلار بیشتر از سال 90 است که تحریم ها بسیار خفیف تر و آرام تر بوده است، به گزارش آژانس بین المللی انرژی در سال 91 درآمد صادرات نفت ایران 41 میلیارد دلار بوده و بانک مرکزی در این سال 58 میلیارد دلار به خزانه بانک مرکزی واریز کرده که بیانگر آن است که بانک مرکزی در سال 91 حدود 17 میلیارد دلار از ذخائر ارزی را که ادعا می شد آمریکا مانع انتقال و استفاده آن است را برداشت کرده است.
حتی با وجود تحریم های جدیدی که اخیرا آمریکا علیه ایران مطرح کرده است باز هم بر این موضوع تاکید دارید؟
بر اساس این تحریمها بخش پتروشیمی، فولاد، خودرو و آلومینیوم ایران تحریم شد، فروش طلا به ایران ممنوع و مبادله به ریال و حمل بار به ایران با کشتی خارجی تحریم شد اما اگر تحریم های اعلامی به واقع عملیاتی شود منابع ارزی ایران حداقل 30 درصد کاهش می یابد و افزایش نرخ ارز حداقل به میزان 20 درصد محتمل است ولی با این وجود در همین ایام و با مجوز بانک مرکزی منطقه یورو و پس از اعلام تحریم حمل بار با کشتی خارجی به مقصد ایران، یک کشتی فرانسوی در حال حمل کالا به سمت ایران است پس باید به انتظار نشست که تا چه اندازه تحریم های جدید، از جنس تحریمهای سال 91 است. نحوه عملکرد بانکها بخصوص در حوزه ارزی تا چه حد در روند تغییرات ارزی و تورم کشور موثر است؟
در مورد عملکرد بانک ها در تعیین نرخ ارز باید به نحوه تسویه حساب بدهی ارزی شبکه بانکی ایران اشاره کرد، این در حالی است که به اظهار رییس کل بانک مرکزی بانک ها 50 میلیارد دلار بدهی ارزی دارند که اغلب با دلار 1000 تومان ایجاد شده است، از سویی دیگر بانک مرکزی بخشنامه کرده است که بانکها باید این بدهی را به نرخ روز پرداخت کنند که در این حالت زیان آنها از این محل 115 هزار میلیارد تومان خواهد بود.
همچنین کل تسهیلات بانک ها بدون معوقات بانکی و تسهیلات بخش مسکن 163 هزار میلیارد تومان است و زیان آنها از محل افزایش نرخ ارز معادل 70 درصد تسهیلاتی است که پرداخت کردهاند بنابراین اگر در این حالت بانک مرکزی بر اجرای این بخشنامه اصرار کند، بسیاری از بانکها ورشکست میشوند و با ورشکست شدن آنها قسمت عمده نقدینگی در عمل سوخت می شود که اثر این مسئله بر نظام بانکی، سقوط شدید نرخ ارز است.
بنابراین اگر اجرای این بخشنامه که اکنون به آن عمل می شود تداوم یابد، ورشکستگی تعداد زیادی از بانکها قطعی بوده و به دنبال آن با حذف بخش عظیمی از نقدینگی، قیمت ارز به شدت سقوط خواهد کرد این در حالی است که اکنون بانکها از محل وصول تسهیلات ریالی و جذب سپرده جدید، این زیان را جبران می کنند.
در عین حال اغلب بانکهایی که اکنون سود بیش از 20 درصد به سپردهها پرداخت میکنند بانکهایی هستند که قادر به تسویه بدهی ارزی نبوده و از محل افزایش سود سپرده یا جذب منابع جدید، مشکل ناشی از زیان ارزی را به بعد منتقل می کنند و این بانکها در مواردی که کم هم نیست، بانکهایی هستند که برای پرداخت زیان ارزی با افزایش سود سپرده اقدام به جذب سپرده کرده تا زیان ناشی از افزایش نرخ ارز را پرداخت کنند.
پرداخت سودی معادل حقوق هفت میلیون کارمند در بضاعت نظام بانکی نیست!
اما در مورد نقش بانکها در پیش بینی تورم و نرخ ارز، سودی که آنها به سپرده پرداخت میکنند حائز اهمیت است به گونهای که بانکها در سال 91 سودی معادل حقوق هفت میلیون کارمند برای مدت یکسال به سپردهگذاران پرداخت کردند، این در حالی است که متوسط حقوق کارمندان دولت در سال 91 ( آن مقدار از حقوق که مشمول کسور است ) 700 هزار تومان بود که دولت نیز بضاعت پرداخت این میزان حقوق ماهانه را در سال 91 داشت اما پرداخت سودی معادل حقوق هفت میلیون کارمند در بضاعت نظام بانکی نیست، در مرحله بعد بانکها باید این سود را از دریافت کننده تسهیلات دریافت کنند که دریافت کننده تسهیلات بانکی قادر به پرداخت این میزان بهره نیست.
مسابقه کوری که بین بانکها برای سود سپرده بیشتر ایجاد شده عاقبت خوشی ندارد و دیر یا زود با ناتوانی دریافت کننده تسهیلات از پرداخت نرخ بهره پایان مییابد و با پایان یافتن این بازی، قسمت اعظم تسهیلات به معوقه تبدیل می شود، سودی که سپردهگذاران بابت سپرده دریافت میکنند اصل پول آنهاست و قسمت عمده بهره آن با این میزان نجومی سود سپرده، در عمل قابل پرداخت نیست این در حالی است که معدل نرخ بهره از معدل بازده اقتصاد ایران بیشتر است و این مشکل دیر یا زود خود را نشان می دهد.
در عین حال بسیاری از موسسات مالی در عمل ورشکستهاند اما این امر را با ظرافتهایی به تعویق انداختهاند، بسیاری از موسسات مالی در وضعیت فعلی قادر به پرداخت سود سپرده نیستند و تنها با دریافت سپرده جدید، سود سپردههای قبلی را پرداخت میکنند و این امر برای کسانی که با موسسات مالی آشنا هستند امری بدیهی و مسجل است و هر زمان که این مشکل بروز یابد با موج ورشکستگی در موسسات مالی، قسمت اعظم نقدینگی در عمل حذف شده و دلار به شدت سقوط میکند.
با این شرایط شما چه توصیهای به بانکها در مورد سود سپرده دارید؟
تداوم سود بالا به سپرده برای بیش از یکسال ریسک بسیار بالائی دارد و ارزیابی من از پرداخت سود بالاتر از نرم موجود به شدت منفی است. اما ارزیابی از پرداخت سود به سپرده کوتاه مدت منفی نیست و بانکها نباید وارد مسابقهای کورکورانه برای سود سپرده بلند مدت شوند.
اکنون بر اساس تمام بررسی و تحلیلهایی که مطرح کردید تورم و نرخ ارز در طول یک سال آینده چه تغییراتی خواهد کرد؟
دیر یا زود بازی سود سپرده، با ورشکست شدن برخی از بازیگران آن خاتمه مییابد، در این حالت، قسمت عمده نقدینگی از میان رفته و تورم به شدت مهار میشود.
اگر اصرار بانک مرکزی در تسویه حساب بدهی ارزی بانکها تداوم یابد موج دیگری از بحران در نظام بانکی ایجاد میشود که باعث حذف بخش دیگری از نقدینگی شده و به شدت ضد تورم است.
در وضعیت موجود نسبت به سال 89 فروش کالا به دلار حدود 70 درصد، تولید خودرو 70 درصد، فروش 20 شرکت برتر بورس به دلار 69 درصد کاهش یافته است.
همچنین معامله اوراق سهام در بورس به دلار در سال 91 نسبت به سال 89 حدود 69 درصد، چکهای مبادله شده در نظام بانکی در همین مدت حدود 70 درصد کاهش داشته است این در حالی است که مانده تسهیلات بانکی در اسفند 91 به دلار نسبت به سال 90 حدود 69 درصد کاهش داشته است همچنین تحقیق موردی در خصوص 130 شرکت گواه کاهش فروش به میزان 69 درصد به دلار نسبت به سال 89 است.
در مجموع در وضعیت کنونی، فروش شرکتها به دلار در کشور 69 درصد کاهش یافته است و بزرگترین مشکل کشور در شرایط موجود رکود ناشی از کمبود تقاضاست.
در کشور بین نرخ ارز و فروش واحدها رابطه وثیقی ایجاد شده است، اگر نرخ دلار از این پس افزایش یابد با افزایش نرخ ارز، فروش کاهش مییابد و اگر دلار 30 درصد گران شود فروش که 70 درصد نسبت به سال 89 کاهش یافته بود احتمالا به 80 درصد سقوط میکند و این رکود متوسط فعلی را به رکود فلج کننده تبدیل میکند از این رو افزایش نرخ ارز از این به بعد همانند دو سال گذشته نخواهد بود، اقتصاد تحمل کاهش فروش به قیمت ثابت سال 89 به میزان 80 درصد را ندارد و در این شرایط اغلب واحدها ورشکست میشوند و یا فعالیت غیر اقتصادی شده و تولید و فعالیت را تعطیل میکنند، که در این حالت بسیاری از واحدها دست به تعدیل نیرو زده و بیکاری افزایش مییابد.
در حالی که افکار عمومی از دولت انتظار مهار تورم را دارد و احتمالا دولت جدید در جهت پاسخ گویی به مطالبات عمومی، سیاست ضد تورمی در پیش میگیرد باید یادآور شد این سیاست به فاصله 100 روز، فروش را به 20 درصد سال 89 کاهش میدهد که حالت فلج کننده خواهد داشت از این رو دولت با مشاهده آثار رکود بین سه تا شش ماه پس از استقرار، در جهت رونق فروش، سیاست تورمی در پیش میگیرد اما مشکل اینجاست که افکار عمومی و فعالان اقتصادی تصور میکنند که مشکل کشور از جنس تورم است در حالی که مشکل کشور از جنس رکود است.
اعمال سیاستهای ضدتورمی به گونهای که باعث رکود بیشتر نشود امکان پذیر است اما هماهنگی سیاستهای پولی و مالی از ضروریات شرایط کنونی است که در سالهای گذشته تنها در زمان تصدی دکتر نوربخش عملیاتی شده است و دشواری های خاص خود را دارد، از این رو وجود یک پشتوانه اجرائی بسیار قوی در بانک مرکزی و دولت، شرط لازم برای سازگاری سیاستهای پولی و مالی است، اگر تیم اقتصادی دولت از ژنرالها تشکیل شود امکان تحقق سازگاری سیاستهای پولی و مالی خواهد بود، در عین حال مسئولان اقتصادی باید از یک خط فکری باشند که در این میان انتخاب تیم اقتصادی به صورت شرکت سهامی، مانع اعمال سیاست های مالی و پولی سازگار خواهد بود.
دولت، دیر یا زود قسمت عمده یارانه انرژی را حذف میکند و اقتصاد به فازی می رسد که بازی پرداخت سود سپرده با ورشکست شدن سودجویان آن خاتمه می یابد و اصرار بانک مرکزی برای پرداخت زیان بانکها از محل سپرده ارزی، تداوم خواهد داشت.
با اینکه جمع جبری سه مولفه فوق، به شدت ضد تورمی است لذا پیش بینی می شود در سه تا شش ماه آغاز دولت جدید، سیاست های ضد تورمی اعمال شود سپس برای مهار رکود، سیاست های تورمی در دستور کار قرار گیرد اما در نهایت عوامل سه گانه ضد تورم که به آن اشاره شد در سال 93 و یا حداکثر 94 عمل کرده و اقتصاد وارد رکود سنگین خواهد شد، جمع جبری شرایط جدید، رکود تورمی پس از یکسال خواهد بود.
در این شرایط هنر تیم اقتصادی دولت جدید این است که اقتصاد را به گونه ای مدیریت کند که وارد فاز رکود تورمی در سال 93 نشود، اعمال سیاست های مولد رونق که باعث تورم نشود باید به گونه ای مدیریت شود که در چشم تماشاگر زیبا جلوه کند. مهار تورم علم است اما اعمال سیاست هائی که در چشم تماشگر زیبا جلوه کند هنر است که رییس جمهور منتخب نشان داده از این فن برخورداراست.