آفتابنیوز : 1. آيا اين جملات از علي عليهالسلام صادر شده است؛ به عبارت ديگر آيا اين سخنان واقعا از علي عليهالسلام ميباشد؟
2. در صورت صحّت صدور، مراد علي عليهالسلام از زنان كيانند؟ آيا زنان ويژهاي بودهاند؟ يعني آيا اين سخن به اصطلاح يك قضيه فيواقعه است؟ يا مقصود نوع زن در برابر نوع مرد ميباشد؟
3. در صورتي كه نوع زن مراد باشد، آيا روايت درصدد بيان "فصل مقوّم" زنان ميباشد؟ يا فقط شامل زنان عهد علي عليهالسلام ميباشد، و از شمول زماني برخوردار نيست؟
تا آنجا كه نگارنده اطلاع دارد تا همين دهههاي اخير برداشتي كه عموما از متون ديني درباره زنان ميشد، "ناقص العقل" بودن ايشان بود و اين ويژگي را جبلي و سرشت زن ميپنداشتند چنان كه كشفي در تحفة الملوك مينويسد: "زنان به سبب ضعف عقل و سفلت مرتبه كه دارند و لازم خلقت و جبلّت ايشان است البته مرتكب بعضي از امور كه نبايد بشوند ميشوند"1
برداشت مذكور، مؤلفه اصلي پارادايم حاكم (مرد سالاري) بر انديشههاي موجود در حوزههاي علمي بود. ليكن، اخيرا به تبع تحولات ساختاري به نفع زنان، در كليت انديشه مذكور تشكيك صورت ميگيرد؛ راستي چگونه ميتوان زنان ايراني را كه در سالهاي اخير در ورود به دانشگاهها گوي سبقت را از مردان ربودهاند، به همان سهولت قبلي، كه اكثريت زنان بيسواد بودند، ناقص العقل ناميد؟
جهت ابهام زدايي، ابتدا مفهوم "عقل" را در انديشه اميرالمؤمنين عليهالسلام تعريف نموده و سپس با استناد به شواهد تاريخي، متون ديني و نظريههاي موجود، انديشه ايشان را درباره خرد ورزي زنان تبيين كرده، و ميكوشيم به سؤالات پيشين پاسخ دهيم.
مفهوم عقل در انديشه علي عليهالسلام
به امام عليهالسلام عرض شد: عاقل را براي ما توصيف كن! فرمود: "خردمند كسي است كه هر چيزي را در جاي خود نهد".2
تعريف فوق، تعريف مفهوميِ جامعي است كه همانند هر تعريف مفهومي ديگر، هنوز به حالت مشهود در نيامده است، فلذا ناچاريم شاخصهايي را كه ايشان به صورت اشاره به مفهوم فوق، بيان داشتهاند متذكر شويم. تا مفهوم عقل براي خواننده، ملموستر شود. از طرف ديگر، بود و نبود يكي از اين شاخصها در فرد يا گروهي نشانگر قوت يا نقص عقل آن فرد يا گروه ميباشد.
الف. گفتار منطقي علي عليهالسلام فرمود: "از ويژگي خردمند آن است كه چيزي را نگويد كه امكان تكذيب آن داده شود".3 خردمند منطقا به گونهاي سخن ميگويد كه ضمن اين كه صغراهاي سخن متقن ميباشد، از توالي صغري و كبري نتيجه به دست ميآيد و به لحاظ منطقي قابل تكذيب نيست برخلاف "كانا"4 كه سخن وي سست و نشان دهنده كاستي خرد اوست.
ب. گفتمان استدلالي
علي عليهالسلام فرمود: "خردمند هرگاه سخن گويد آن را با حكمت و مثال همراه سازد ولي احمق هرگاه سخن بگويد به دنبال آن سوگند ياد ميكند".5 خردمند ضمن اين كه به گفتار منطقي توانايي دارد، براي صحت گفتار خويش به حكمت يعني استدلال عقلي و مثال يعني يافتههاي تجربي استشهاد ميكند؛ به عبارت بهتر به گفتمان استدلالي تن ميدهد. در مقابل، فرد احمق قسم ميخورد يعني از طرف گفتوگو ميخواهد بدون استدلالِ منطقي ـ تجربي حرف او را بپذيرد، كه اين شيوه گفتمان از نظر امام علي عليهالسلام نشانه حماقت و بيخردي است.
ج. طرد باطل "به علي عليهالسلام گفته شد خردمند كيست؟ فرمود: كسي كه باطل را [از خود] براند".6 خردمند نه تنها سخن بيپايه و اساس نميگويد بلكه، سخنان بيمنطق و باطل را همواره طرد ميكند و تحت تأثير القائات ديگران اقدام به باطل، از جمله گواهي دروغ و نظاير آن، نميكند.
د. پيش بيني علي عليهالسلام فرمود: خردمندي به واقع رسيدن با ظن و تخمين و آگاهي يافتن به آنچه كه نيست با به كار بردن آنچه كه هست ميباشد".7 (العقل الاصابة بالظن، و معرفةُ ما لم يكن بما كان)
طبق تعريف فوق، عقل يك فرآيند ذهني است كه فرد به وسيله آن از معلوم به مجهول پي ميبرد و از مقدمات به نتيجه ميرسد. پس مقصود علي عليهالسلام از عقل همان خرد رياضي است كه شخص عاقل را به حل معادلات رياضي قادر ميسازد. البته عقل توسعه يافته ميتواند "مسائل اجتماعي" را نيز درك نموده و همبستگيها را پيدا كند.
ناگفته نماند، پيش گويي بدون استناد از شاخصهاي "خردورزي" نيست بلكه آيندهنگريِ توأم با استدلال و پيشبينيِ همراه با برنامه از شاخصهاي عقل ميباشد چرا كه واژه تدبير در سخنان علي عليهالسلام اين ايده را رهنمون ميسازد كه ايشان فرمود: "هيچ خِرَد چون انديشيدن نيست".8
البته شاخصهاي ديگري نيز در سخنان علي عليهالسلام براي مفهوم عقل بيان شده است كه از ذكرش صرف نظر ميشود. زيرا موارد مذكور، براي اين مقال وافي به مقصود است. ليكن جهت روشنتر شدن مفهوم عقل در انديشه علي عليهالسلام و كنكاش بيشتر به مقتضاي موضوع ذكر چند نكته خالي از فايده نيست.
1. عقل، غريزه خدادادي است كه خداوند در بدو تولد در وجود انسان به وديعت ميگذارد. علي عليهالسلام فرمود: "خرد، ذاتي و از ابتداي ولادت است".9
2. گرچه غريزه عقل در بدو تولد در وجود انسان به وديعت گذاشته شده ولي بدون تربيت به منصه ظهور نميرسد. از ديدگاه علي عليهالسلام ، عقل طي فرآيند تعامل اجتماعي قدرت بروز پيدا ميكند، ايشان ميفرمايند: "خردمندي با تعامل [اجتماعي، اقتصادي، سياسي و... [ظهور پيدا ميكند".10 هم او ميفرمود: "خردمندي غريزهاي است كه تجارب اجتماعي آن را ميپروراند."11
3. افرادي كه از تعامل اجتماعي و تربيت انساني محروم بمانند اين غريزه خدادادي در وجود آنها به منصه ظهور نميرسد12، و حتي افراد عاقل نيز اگر تعامل با ديگر خردمندان را ترك نمايند در خردورزي ايشان كاستي ايجاد ميگردد؛ چه اين كه علي عليهالسلام فرمود: "كسي كه از خردمندان حرف نشنود عقلش بميرد"13، فلذا توصيه ميكنند: "با خردمندان چه دشمن، يا دوست، همنشين باش، زيرا خردمندي [آنها] بر خرد [تو] ميافزايد."14
متن سخنان علي عليهالسلام در مورد زنان علي عليهالسلام بعد از جنگ جمل، كه به صحنه گرداني عايشه و به بهانه خونخواهي عثمان خليفه سوم برپا شد، زنان را با عباراتي توبيخ نموده است كه سيد رضي قدسسره اين عبارتها را در خطبه هشتادم نهجالبلاغه بيان نموده است:
"مردم! ايمان زنان ناتمام است، بهره آنان ناتمام، و خرد ايشان ناتمام. نشانه ناتمامي ايمان، معذور بودنشان از نماز و روزه است ـ به هنگام عادتشان ـ و نقصان بهره ايشان، نصف بودن سهم آنان از ميراث است نسبت به سهم مردان؛ و نشانه ناتمامي خرد آنان اين بود كه گواهي دو زن چون گواهي يك مرد به حساب رود، پس از زنان بد بپرهيزيد و خود را از نيكانشان واپاييد، و تا در كار زشت طمع نكنند، در كار نيك از آنان اطاعت ننمائيد."15
علي عليهالسلام در وصيتنامه خويش به فرزند بزرگش امام حسن مجتبي عليهالسلام جملاتي را به زبان ميراند كه متفرع بر "كاستي خرد زنان" ميباشد. ايشان در فرازي از وصيت نامه ميفرمايند:
"بپرهيز از رأي زدن با زنان كه زنان سست رأيند، و در تصميم گرفتن ناتوان، و در پردهشان نگاهدار تا ديدهشان به نامحرمان نگريستن نيارد كه سخت در پرده بودن آنان را از ـ هر گزند ـ بهتر نگاه دارد، و برون رفتنشان از خانه بدتر نيست از بيگانه كه بدو اطمينان نداري و او را نزد آنان درآري. و اگر چنان كني كه جز تو را نشناسند، روا دار؛ و كاري كه برون از تواناي زن است به دستش مسپار، كه زن گل بهاري است لطيف و آسيبپذير، نه پهلواني است كارفرما و در هر كار دلير، و مبادا در گرامي داشت ـ وي خود را ـ از حد بگذراني تا او را به طمع افكني و به ميانجي ديگري وادار گرداني".16
علي عليهالسلام در فقره مذكور زن را گل بهاري دانسته و در موارد سخت و طاقت فرسا از وي سلب مسوؤليت مينمايد. البته همچنان كه لحن گفتار نشان ميدهد، سخن از سلب مسوؤليت است نه محروم داشتن، ليكن جملات فوق بيان روانشناختي علي عليهالسلام درباره زن ميباشد كه در ضمن بيان ويژگي روانشناختي زن، مديريت وي را در خانه به مرد سپرده و شيوه اداره را نيز بيان ميكند. و توصيه ميكند كه مرد، ضمن اجتناب از واگذاري كارهاي طاقتفرسا به زن، در گراميداشت وي نيز از حد اعتدال خارج نشود كه موجب سوء استفاده باشد. توصيه ديگر "پرده نشيني" زن ميباشد، به طوري كه زن با ساير مردان آمد و شد نداشته باشند. البته ميدانيم كه نتيجه عدم "تعامل اجتماعي"، كاستي عقل زنان ميباشد كه ايشان را از شايستگي مشورت نمودن مياندازد. زيرا همانطور كه قبلاً اشاره نموديم از ديدگاه علي عليهالسلام با "تجارت" و "تعامل اجتماعي" عقل به منصه ظهور ميرسد.
نظريههاي معاصر درباره خردورزي زنان درباره اين كه آيا زن واقعا ناقص العقل است؟ و اين كه اين روايات به كدامين زنان معطوف است؟ انديشههاي مختلفي ارايه شده كه نگارنده اين انديشهها را در چهار عنوان مقولهبندي نموده و به مستندات هر يك اشاره ميكند.
الف: طرد روايات برخي از نويسندگان همه روايات مربوط به "ناقص العقل" بودن زنان را ساختگي و به اصطلاح مجعول ميدانند و معتقدند اين احاديث از ساير اديان، مثل يهود و نصاري، وارد اسلام شده و حاصل مرد سالاري حاملان حديث است. نويسندگاني چون قاسم اميني از جهان اهل سنت و ورود السبي و اخيرا جميله كديور اين روايات را مجعول ميدانند. جميله كديور صريحا آنها را جزو اسرائيليات ميداند.17
اين نظريه مستندات قرآني "كاستي خرد زنان" را توجيه نموده و ترجمان ديگري را ارايه ميكند. اعراب بتپرست معتقد بودند ملائكه دختران خدايند. قرآن كريم ضمن نفي پندار مذكور به دو ويژگي روانشناختي اشاره ميكند.
"او من ينشوا في الحليه و هو في الخصام غير مبين" (زخرف18) "آيا كسي را كه در لابهلاي زينتها پرورش مييابد و به هنگام جدال قادر به تبيين مقصود خود نيست (فرزند خدا ميخوانيد)؟"
در آيه فوق به دو ويژگي زن، كه ساختار روحي وي را نشان ميدهد اشاره شده است.18
الف: نشو و نما در زيور آلات و آرايش و خودنمايي.
ب: فقدان منطق قوي در استدلال و حجت آوري.
هر دو شاخص نشانگر كاستي عقل زنان ميباشد، همچنان كه قبلاً گذشت، استدلال و حجت آوري از ديدگاه علي عليهالسلام از جمله شاخصهاي عقلانيت بود و ايشان تصريح داشتند كه عاقل سخني نميگويد كه امكان تكذيب آن داده شود.
انديشهاي كه درصدد طرد روايات و عدم پذيرش كاستي خرد زنان ميباشد، آيه را به مقتضاي مقصود تفسير ميكند و معتقد است آيه مربوط به زنان نيست، بلكه منظور از كسي كه در زيورآلات نشو و نما ميكند و از حجتآوري عاجز است بتها ميباشد. مرسوم اعراب بتپرست اين بود كه بتها را تزيين ميكردند و انواع زينتها را به آنها ميآراستند در حالي كه آن بتهاي تراشيده شده از سنگ، هيچ گونه قدرت دفاع و استدلال نداشتند، همچنان كه حضرت ابراهيم با تبر همه بتهاي عهد نمرود را شكست و تبر را بر دوش بت بزرگ نهاد و گفت: اگر راست ميگوييد خداست، از بت بزرگ بپرسيد، در حالي كه ميدانيد بت سخن نميگويد. اين تفسير را علامه طبرسي در قرن ششم هجري از اُبن زيد نقل ميكند.19
اين انديشه توفيق كلي ندارد زيرا، روايات در اينباره متواترند و طرد روايات متواتر20 را اصوليون به سهولت نميپذيرند، وانگهي اين انديشه در توجيه برخي از آيات قرآني كه متفق عليه فقهاء ميباشد توفيق حاصل نكرده است. از جمله آيه 282 سوره بقره به صراحت گواهي يك مرد را معادل گواهي دو زن ميداند كه در روايات با كاستي عقل زنان توجيه شده است.21
ب: حمل روايات به مورد خاص
نظريه دوم، معتقد است احاديثي كه زنان را ناقص العقل ميخواند درباره زنان ويژهاي صادر شده است. به عنوان مثال خطبه هشتادم نهجالبلاغه درباره عاشيه و زنان ديگري كه با وي همراهي نمودند، ميباشد و به ديگر زنان تعميمپذير نيست. به عبارت ديگر "قضية في واقعه" ميباشد. شواهدي نيز بر گفتار فوق ميتوان يافت؛ از جمله علي عليهالسلام در خطبه سيزدهم نهجالبلاغه اهل بصره را با عبارات ذيل نكوهش ميكند:
"سپاه زن بوديد، و از چهارپا پيروي نموديد! بانگ كرد و پاسخ گفتيد، پيشد و گريختيد. خوي شما پست است و پيمانتان دستخوش شكست. دو روييتان شعار است..."22
درپي خطبه سيزدهم، خطبه چهاردهم ميباشد كه "سيد رضي" در سر فصل آن ميگويد، "و از سخنان آن حضرت است كه در اين باب [يعني نكوهش اهل بصره]" پس اين خطبه نيز در نكوهش مردان شركت كننده در جنگ جمل ميباشد، كه علي عليهالسلام در اين خطبه ايشان را "سبك عقل" ميخواند:
"سرزمين شما به آب نزديك است، و دور از آسمان، خردهايتان اندك است و سفاهت در شما نمايان؛ نشانه تير بلاييد و طعمه لقمه ربايان و شكار حمله كنندگان".23
به همان نحو كه علي عليهالسلام زنان اصحاب جمل را به كاستي عقل منتسب ميكند مردان ايشان را نيز سبك عقل و سفيه ميخواند. پس چرا از گفتار علي عليهالسلام در مورد زنان قانون كلي استنتاج ميشود، ولي در مورد مردان حمل به مورد ميگردد؟ آيا وحدت رويّه اقتضا نميكند كه بگوييم در مورد زنان نيز، همان افراد ويژه مقصود اميرالمؤمنين عليهالسلام بود؟
بانوان محترم نبايد از عبارات اميرالمؤمنين عليهالسلام در خطبه هشتاد مبني بر كمخردي زنان، آزرده خاطر شوند زيرا عبارات علي عليهالسلام در نكوهش مردان اصحاب جمل24 به مراتب تندتر از عبارات ايشان درباره زنان اصحاب جمل ميباشد، در حالي كه نقش زن در آن فتنه برجستهتر بود.
اين نظريه، در تجزيه و تحليل روايات به مفاهيم مورد نظر اصحاب تأويل، از جمله تأثير متن در ادراك، تأكيد ميورزد. گارفيكل در اين زمينه "شاخص ـ متن" (Indexicality) را به كار ميگيرد كه تأكيدي بر تأثير زمينه صدور گفتار به معني بخشي آن كلام ميباشد.25 در توضيح بيشتر برداشت مذكور، به يك مثال كه مربوط به زنان و از گفتارهاي علي عليهالسلام ميباشد بسنده ميشود. علي عليهالسلام فرمود: "اغذبوا عن النساء ما استطعتم"26 يعني: چندان كه طاقت داريد خودرا از زنان باز داريد.
جمله فوق، اگر از زمينه صدور تجريد گردد مفهوم عام خواهد داشت كه دستور دوري گزيدن مردان از زنان به صورت مطلق از ناحيه علي عليهالسلام صادر گرديده است. در حالي كه سيد رضي مؤلف نهجالبلاغه ميگويد كه: جمله مذكور، زماني بيان شد كه ايشان سپاهي را مشايعت ميكرد كه ميبايست با سرعت تمام و در مدت زمان كم به دشمن ميتاخت. پس اين دستور، يك دستور موردي ويژه زمان جنگ و آن هم نه هر جنگي، بلكه عمليات ويژهاي كه چندان طول نميكشيد، ميباشد، چه اين كه شواهد تاريخي نشان ميدهد كه لشكريان پيامبر صلياللهعليهوآله در جنگها زنها را به همراه ميبردند.27
اين نظريه نيز توفيق كلي حاصل نكرده است زيرا حمل همه روايات مربوط به كاستي خرد زنان به موارد خاص (قضيه في واقعه)، گرچه در برخي موارد از جمله سخنان علي عليهالسلام در خطبه هشتاد صدق ميكند، ولي در برخي موارد همانند وصيت علي عليهالسلام به امام حسن عليهالسلام با زمينه صدور آنها سازگاري ندارد. علي عليهالسلام در اين وصيت فرزندش را از مشورت با زنان بر حذر داشته و زنان را سست رأي ميخواند كه يكي از شاخصها كم خردي ميباشد و ميدانيم معمولاً وصيت فارغ از مورد، و جوهره انديشه وصيت كننده ميباشد، همچنان كه اميرالمؤمنين عليهالسلام اين سخنان [وصيتنامه] را حاصل مطالعه خويش در طول تاريخ و زبده تفكراتش ميپندارد. علاوه بر اين، آيات قرآني را كه طبق برداشت اكثريت مفسرين ناظر به كم خردي زنان ميباشد به سهولت نميتوان حمل به مورد نمود.
ناگفته نماند، دستور پرهيز از مشورت با زنان، با كم خردي ذاتي زنان ملازمه ندارد زيرا اطلاق دستور مذكور در انديشه حضرت مقيد شده است. علي عليهالسلام فرمود: "بپرهيز از مشورت با زنها مگر زني كه كمال عقل او به تجربه رسيده است".28 از جمله فوق چنين برميآيد كه وصيت امام عليهالسلام به فرزندش حسن مجتبي عليهالسلام عموميت ندارد بلكه معطوف به اكثريت غالب ميباشد و زناني كه از زر و زيور دنيا اعراض كرده و تعقل پرداختهاند، مانند مردان شايسته مشورت ميباشند.
ج: حمل روايات به زنان عصر صدور انديشه سومي كه متصور است، اين است كه بگوييم روايات مربوط به ناقصالعقل بودن زنان معطوف به واقعيت خارجي عصر ائمه عليهالسلام ميباشد. چرا كه در آن روزگار زنان از تعامل اجتماعي و حضور در صحنههاي اجتماعي محروم بودند و همچو زناني رشد عقلاني نداشتند. زن قبل از اسلام همچون بردهاي بود در اختيار پدر كه فروش آن جايز، و ازدواج نيز به منزله خريد رقبه بود. زن نه تنها از ارث بلكه از هرگونه حقوق اجتماعي محروم بود.29 همانطور كه قبلاً آورديم، عقل از ديدگاه علي عليهالسلام يك موهبت غريزي است ولي بدون تجارب اجتماعي به فعليت نميرسد.
در عصر صدور روايات، متوسطِ خرد زنان از متوسطِ خرد مردان كمتر بود گرچه زناني يافت ميشد كه امكان داشت از ساير مردان عاقلتر باشند ولي قوانين روي عناوين كلي كه در برگيرنده اكثريت ميباشد وضع ميگردد. فلذا احاديث مربوط به ناقص العقل بودند زنان معطوف به واقعيت خارجي بوده و از واقعيت بيروني خبر ميدهد و درصدد بيان فصل مقوم زنان نميباشد.
اميرالمؤمنين عليهالسلام نقل ميكند ما با رسول خدا صلياللهعليهوآله بوديم و ايشان درباره آيه 282 سوره بقره با ما گفتگو ميكرد كه ناگاه زني آمد و پيش روي رسول خدا صلياللهعليهوآله ايستاد و گفت: پدر و مادرم به فداي تو اي رسول خدا، من پيك زنان به سوي شما هستم، هيچ زني نيست كه خبر آمدنم به نزد شما به وي برسد مگر اين كه شنيدن اين خبر وي را خشنود سازد. يا رسول اللّه صلياللهعليهوآله ! خداوند عزوجل پروردگار مردان و زنان و آفريننده و روزي دهنده مردان و زنان ميباشد، و همانا آدم پدر مردان و زنان ميباشد، و حوا مادر زنان و مردان ميباشد، و همانا تو فرستاده خدا به سوي مردان و زنان هستي زنان را چه ميشود كه درباره "گواهي" و "ميراث" دو زن برابر يك مرد قرار ميگيرد؟ رسول خدا صلياللهعليهوآله فرمود: اي زن، اين حكم از جانب خداوند عادل و حكيم ميباشد كه از حق تجاوز نكرده و ناروا حكم نميدهد و از ممنوعيت شما سود نميبرد با علم خويش امور را تدبير ميكند، زيرا شما ناقص خِرَديد. زن گفت: اي رسول خدا، نقصان ما در چيست؟ فرمود: هر يك از شما نصف روزگارش را به خاطر عادت ماهانه نماز نميخواند، و زيرا شما زياد نفرين ميفرستيد و ناسپاسي فاميل ميكنيد. هر يك از شما بيست سال و بيشتر نزد مردي زندگي ميگذرانيد كه از نيكي وي بهرمند ميشويد. وقتي مرد دست تنك شد يا كار به مخاصمه كشيده شد، زن ميگويد: من هرگز در تو خيري نديدم. رسول خدا صلياللهعليهوآله در ادامه ميافزايد، هر زني كه اين خصوصيات اخلاقي را نداشته باشد پس هر محنتي كه از ناحيه اين نقصان به وي ميرسد بايد صبر پيشه كند كه خداوند ثواب او را گرامي خواهد داشت. اي زن هيچ مرد پستي نيست كه زني پستتر از او يافت شود و هيچ زن شايستهاي مگر در مقابل مردي شايستهتر از او وجود دارد.30
داستان فوق كه از زبان علي عليهالسلام نقل گرديد حاوي نكات ارزندهاي ميباشد:
1. رسول خدا عليهالسلام تعميم ناروا، و اين كه زن با يك دعوا به شوهر بگويد: من هرگز در تو خيري نديدم، را شاخص كم خردي زنان ميداند زيرا اين جمله با توجه به سابقه زندگي قابل تكذيب ميباشد.
2. رسول خدا صلياللهعليهوآله اين اوصاف را وصفِ همه زنان نميداند. و زناني را كه فاقد اين ويژگيها بوده اما محكوم قوانين اجتماعيِ معطوف به اكثريت هستند، به صبر و شكيبايي دعوت ميكند.
3. بالاخره، رسول اكرم صلياللهعليهوآله تصريح ميكند كه در زمان وي ميانگين عقول زنان كمتر از ميانگين عقول مردان ميباشد، پس سخن از ميانگين آماري است و چه بسا زني كه نه تنها از شوهرش، بلكه از اكثريت مردان عالم، عاقلتر بود.
به تعبير عمر رضا: "همانا تمايزات جسمي، رواني و عقلي، بر هر مرد و زني صدق نميكند، بلكه يك قاعده تفاضلي و تقريبي است كه استثنا در آن زياد است همچنان كه استثناهاي قواعد احتمالي زياد است".31
4. با توجه به مطالب فوق، رسول خدا صلياللهعليهوآله ميپذيرد كه كم خردي ويژگي ذاتي زن نيست و اگر ويژگي ذاتي نباشد ممكن است با تربيت اجتماعي برطرف گردد. همچنان كه شواهد تاريخي نشان ميدهد، زنان در اعصار مختلف از عقلانيت يكساني برخوردار نبودهاند؛ هيچ محققي نميتواند زن معاصر ايراني را با زنان دوره قاجار كه از نعمت سواد محروم بودند يكسان بداند.
برخي از محققين از مجموع روايات درباره زنان همان نتيجهاي را برداشت نمودهاند كه ما از روايت فوق استظهار نموديم. آيةاللّه جوادي آملي در تفسير آيه 18، سوره زخرف كه به دو شاخص از "ناقص العقل" بودن زنان اشاره ميكند، مينويسد:
وصف ذاتي و لايتغير زن اين نيست كه سرگرم حليه و زيور بوده و در احتجاجهاي عقلي و مناظرههاي علمي و نيز مخاصمههاي دفاعي غايب و محروم باشد، پس آيه مباركه در صدد تبيين حقيقت نوعي زن و بيان فصل مقوم وي نيست كه با تغيير نظام تربيتي دگرگون نشود."32
ديدگاههايي كه در سالهاي اخير، به ويژه در برابر مدعيات زنان ارايه شدهاند، گرچه به لحاظ حقوقي تفاوتهايي را ميان زن و مرد قائل هستند ليكن به لحاظ شناختي به نفع زنان ميباشد. آيةاللّه آذري قمي نيز دو ويژگي زن را قابل رفع و، به عبارت ديگر، پديده تاريخي ميانگارد.33 به نظر ميرسد ميتوان نتيجه گرفت كه ديدگاه علماء بعد از انقلاب اسلامي ايران دستخوش تغييرات جدي درباره زنان گرديده است، و پيشبيني ميشود ايستارهاي شناختي، تغييرات حقوقي را درپي داشته باشد.
د: زن ناقص العقل بالفطرة اين انديشه كه سابقه ديرينه دارد، و هنوز هم ماندگار است، بر آن است كه زن را خدايش به گونهاي آفريده كه خِرَد وي هرگز به كمال نميرسد، و كم خردي ذاتي و فصل مقوم زن ميباشد و احكام و حدود شرعيه بر همين اساس پايهگذاري شده است. زنان از برخي تكاليف معذور و از برخي سمتها محروم گشتهاند "چون كه كميت و كيفيت تكاليف به قدر كميت و مرتبه عقل مكلف است و زنان را به جهت عقلداري و عبادت خلقگذاري نفرمودهاند".34 در توجيه نظريه مذكور، چندين رويكرد ارايه شده كه اجمالاً به دو رويكرد اشاره ميشود.
1. رويكرد زيستي اين رويكرد در صدد است تا با ابتناء كردن قوانين تشريعي و ديدگاههاي نظري بر وقايع تكويني، به آنها ابديت بخشيده، و آراء تبعيضآميز را ابدي و عادلانه وانمود سازد.
عمر رضا كحالة در كتاب "المرأة في القديم و الحديث"، تفاوتهاي اندامي زن و مرد را مبين نابرابري دماغي ايشان ميپندارد:
ـ جمجمه زن كوچكتر و باريكتر از مرد ميباشد.
ـ مغز زن در سنين ما بين 20 تا 60، 162 الي 164 گرم كمتر از مرد ميباشد.
ـ مغز زن در سنين ما بين 60 تا 90، 123 الي 158 گرم كمتر از مرد ميباشد.
ـ متوسط وزن نوزاد پسر 3250 گرم و نوزاد دختر 2900 گرم است. ـ حرارتي كه از جسم مرد توليد ميشود در حالت استراحت 5 الي 8 درصد در سن مشابه از زن بيشتر است.
ـ نيروي زن در خلال سن 25 الي 30، 32 نيروي مرد در همين سن ميباشد.
ـ حنجره زن از حنجره مرد كوچكتر و تارهاي صوتي وي نيز متفاوت است.
ـ ستون فقرات زن كوتاهتر است.
ـ خون مرد سنگينتر از خون زن است و آب در خون زن بيشتر از آب در خون مرد است.
ـ نبض زن در حدود 8 الي 12 بار در دقيقه بيشتر از مرد ميزند.
ـ حجم قلب مرد بيشتر از حجم قلب زن است، ولي گردش خون تفاوت ندارد.
ـ عصب زن زودتر منفعل ميشود و بيشتر متأثر ميگردد.
عمر رضا، تفاوتهاي روانشناختي و عقلي را مبتني بر تفاوتهاي زيستي نموده، نتيجه ميگيرد، همانطور كه مردها از نظر زيستي نسبت به زنان تفوق دارند به لحاظ عقلي نيز تفوق دارند.35