آفتابنیوز : آفتاب: به
گزارش فرهیختگان، شامگاه پنجم اردیبهشت ۱۳۹۰ تلفن کلانتری ۱۴۴ تهرانپارس
به صدا درآمد و به افسرنگهبان خبر رسید یک مرد جوان با شلیک گلوله در اطراف
بوستان پلیس از پا درآمده است. سپس پیکر خونین «محمد- ن»۳۱ ساله با
هماهنگی قضایی به پزشکی قانونی فرستاده شد و رازگشایی ماجرا در دستور کار
افسران دایره دهم اداره آگاهی مرکز قرار گرفت.
تحقیق میدانی نشان
میداد «محمد- ن» فروشنده عمده کارت شارژ موبایل بود و هر شب با پیکان
سفیدش در شرق پایتخت به سراغ مغازهداران میرفت.
برادر «محمد» به
کارآگاهان گفت: عصر پنجم اردیبهشت، برادرم چند قطعه چک و شمار زیادی کارت
شارژ و سیگار خارجی در ماشینش قرار داد و خانهمان را ترک کرد اما دیگر
برنگشت. او با هیچکس خصومتی نداشت و به احتمال زیاد قربانی دزدیده شدن
اموالش شده است.
به دنبال اظهارات برادر «محمد» شماره چکهای مورد
نظر در اختیار بانکهای مختلف قرار گرفت و تجسس به مرحله تازهای رسید. در
حالی که یک ماه از جنایت گذشته بود، دوست
«محمد- ن» به نام «مهدی- الف»
برای نقد کردن چک ۴۰۰ هزار تومانی به بانکی در شرق پایتخت رفت و بازداشت
شد. این پسر ۲۵ ساله اما مدعی شد چک را از یکی از دوستانش به نام «بابک»
گرفته است.
«بابک» در بازجوییها گفت: «مهدی» با «محمد» اختلاف حساب
داشت. به همین خاطر «مهدی» از من خواسته بود از «محمد» خفتگیری کنم.
«مهدی» گفته بود. برای اجرای نقشه خفتگیری، یک کلت به من میدهد اما چون
میخواستم ازدواج کنم و به زندگیام سرو سامان بدهم، پیشنهادش را نپذیرفتم.
«مهدی-
الف» وقتی فهمید دستش رو شده و هیچ شانسی برای گریز از قانون ندارد لب به
بیان حقیقت گشود: «محمد» کارت شارژ و سیگار به برادرم میفروخت و به واسطه
همین معامله با او رفیق شدم اما به دلیل اختلاف مالی، رابطهمان شکرآب شد.
پسر
عصیانگر اضافه کرد: عصر پنجم اردیبهشت ۱۳۹۰ به خاطر بیکاری و بیپولی با
خانوادهام درگیر شدم و یک کلت شاهکش را که چند ماه پیش از دوستانم گرفته
بودم برداشتم تا در خیابانی خلوت خودکشی کنم. بین راه اما «محمد» را دیدم و
سوار پیکانش شدم. من قرص روانگردان خورده بودم و حال طبیعی نداشتم که
بحثهای گذشته را پیش کشیدم. وقتی درگیری من و «محمد» بالا گرفت با کلت
شاهکش به شکمش شلیک کردم. بلافاصله «محمد» از ماشینش پیاده شد اما چند تیر
دیگر هم به او شلیک کردم و گریختم. پیکان «محمد» را در منطقه «خاکسفید»
رها کردم و کارتهای شارژ و سیگارهای خارجی را به مغازه برادرم بردم. من
برای نقد کردن چکی که در پیکان «محمد» پیدا کرده بودم به بانک رفتم اما
ناغافل بازداشت شدم. به دنبال اعترافهای «مهدی- الف» و بازسازی صحنه جرم،
کیفرخواست صادر و به شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در
نشست رسیدگی به این ماجرا که دیروز به ریاست قاضی «نورالله عزیزمحمدی» و با
حضور چهار مستشار تشکیل شد ابتدا نماینده دادستان پایتخت، کیفرخواست را
خواند.
«ثقوری» اظهار داشت: با توجه به مدرکهای موجود برای «مهدی- الف» اشد مجازات میخواهم.
سپس
مادر «محمد- ن» در جایگاه ویژه ایستاد و برای «مهدی- الف» حکم قصاص خواست.
همسر «محمد- ن» هم که قیم دختر پنج سالهاش است همین تقاضا را مطرح کرد.
نوبت دفاع به مجرم که رسید منکر جنایت شد: من «محمد» را نکشتم. تحت فشار روانی جنایت را گردن گرفته بودم.
قاضی: در اداره آگاهی و دادسرا، جزئیات جنایت را بیان و صحنه جرم را بازسازی کرده بودی. حالا قتل را انکار میکنی؟
مجرم: باور کنید من بیگناهم.
در
پایان این نشست، هیات قضایی با اعلام تنفس وارد شور شد و «مهدی- الف» را
به قصاص نفس (اعدام با طناب دار) پنج سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم کرد.
رای تا ۲۰ روز پس از ابلاغ قابل تجدیدنظرخواهی است.