آفتابنیوز : آفتاب: چند روز پیش به دیدن فیلمی دعوت شدم که پس از تماشای آن حیفم آمد درباره نکتههای آموزنده و ارزشمند آن ننویسم اتفاقاً این روزها فیلم خوشساختی به نام «دهلیز» در حال اکران است که درست به همین موضوع پرداخته است.
موضوع این فیلم دیدنی شاید در نگاه اول قصاص باشد اما هوشمندانه به نقش تربیتی پدر اشاره دارد و قصاص را در حاشیه بهانهای کرده که این داستان زیبا را به نمایش درآورد.
1- هیچ یک از والدین حتی اگر از همه ظرفیت جسمی و روانی خود استفاده کنند، قادر نخواهند بود جای خالی والد دیگر را پر کنند. مادر «امیرعلی»، هانیه توسلی» کاملاً سنجیده عمل میکرد اما نتوانسته بود پسرش را از رفتارهای نادرست و بزهکارانه باز دارد. کاری که پدر در ظرف مدت کوتاهی انجام داد چرا که پدر نماد قانون است و میتواند با عشق پدرانه و ویژگیهای خاص خود، بچهها را وادار کند قانونمند عمل کنند. در سریال «مادرانه» دیدید رها به دلیل ناکار آمد بودن عملکرد پدرش و به دلیل اینکه پدر نقش مؤثر تربیتی را ایفا نکرده بود، به بزهکاری کشیده شد بود.
در اینجا پدر حضور داشت اما بودنش به دلیل فقدان جایگاه تربیتی مؤثر با نبودن او تفاوتی نمیکرد.
در «دهلیز» هم حضور نداشتن پدر در کنار پسربچه دو ساله او را به سمتی سوق داده بود که در 7 سالگی انجام میداد. او به سمت ضدارزشهایی مانند آزار دیگران، بدرفتاری و دروغگویی کشیده شده بود و اگر پدر بالای سر چنین پسری نباشد در نوجوانی قطعاً همانند «رها» در سریال مادرانه یا هزاران بار بدتر از جایگاه او در اجتماع ظاهر خواهد شد.
2- پیام مهم دیگر فیلم، امید بود من از خانوادههایی که امیدی به اصلاح بچهها ندارند خواهش میکنم از این داستان درس بگیرند و بدانند هیچوقت برای جبران دیر نیست.
شاید اگر «امیرعلی» داستان ما بزرگتر بود کار پدر و مادر و صدالبته پدرش سخت میشد اما «دهلیز» بچهای را به تصویر میکشد که پدر بالای سرش نیست و در تاریکی زندگی میکند. از مدرسه به دلیل بدرفتاری اخراج و فقط به دلیل کورسوی امیدی که پیدا میشود به یک بچه سر به راه مودب و درستکار تبدیل میشود. نامگذاری دهلیز کاملاً به جاست. قدیمیها میدانند دهلیز چیست؛ راهرویی طولانی، بلند و تاریک که در ساختمانهای قدیمی بود و به حیاط راه داشت و ته این راهروی تاریک با نور حیاط روشن میشد. باید عادت کنیم همیشه نورامید را در زندگی در هرکاری به خصوص امر تربیت و پرورش بچهها که قطعاً سختی بسیاری دارد و کاری است شبانهروزی و بیتعطیلی، بینیم.
هرگز اجاره ندهیم این فکر به ذهنمان بیاید که برای جبران دیر شده است و ما نمیتوانیم پدر یا مادر خوبی باشیم و رابطه ویرانشدهای که با بچهها داریم، اصلاح کنیم.
3- به بهانه اکران فیلم «دهلیز» میخواهم از مادران عزیز یک تقاضا بکنم، با همسرتان در حضور بچهها جرو بحث نکنید، به خصوص بحثهایی که به جایگاه و اعتبار همسر شما که پدر بچههاست آسیب میزند چون فقط حضور فیزیکی پدر نیست که در آینده بچههای شما و سلامت خانوادهتان اهمیت دارد و تحقیر او و خانوادهاش ارکان خانواده شما را متزلزل خواهد کرد. رابطه درست و صمیمی مادر و پدر امیرعلی در این داستان، باعث شده بود با وجود حضور نداشتن پدر، جایگاه و اعتبار او در ذهن پسر مخدوش نباشد.
طبق تحقیقات وسیعی که انجام شده، نقش پدر به عنوان نماینده اجتماعی در زندگی بچهها ثابت شده است. درمانگر آمریکایی، سالودورمینوتین، نظریهپرداز خانواده ، نتایج تحقیقات خود را اینطور بیان میکند. «در خانواده سالم، پدر و مادر نباید همتراز بچهها باشند و این خانواده باید هرم قدرتی داشته باشد که در رأس آن پدر خانواده باشد نه مادر. چون پدر نماینده ارزشهای اجتماعی برای بچههاست. مادر به دلیل عشق مادرانه نمیتواند نماینده خوبی برای قانون باشد اما عشق پدرانه به ذات خود ویژگی خاصی دارد و دوستداشتنی مشروط برآورده کردن انتظارهای پدر است. پدر است که از بچهها میخواهد تلاش کنند با عملکرد درست در جامعه مایه سربلندی او شوند. نگذارید جایگاه پدر به عنوان رأس هرم قدرت با عملکرد نادرست شما در ذهن بچهها تخریب شود»
4- بچهها وقتی به رشد تربیتی مناسب میرسند که در آرامش زندگی کنند. در خانوادهای که روابط عاطفی مناسب بین والدین وجود ندارد و روابط همسران بر پایه محبت، عشق و احترام نیست قطعاً مشکلهای رایج زندگی روزمره درست حل و فصل نمیشود و بچهها در محیط آرامی که انتظار میرود. پرورش نمییابند. اگر این پسر بچه 7 ساله، امیرعلی در دهلیز شکفت و از این رو به آن رو شد، به دلیل این بود که روابط عاطفی مناسبی بین والدینش وجود داشت.
چنین کودکی قطعاً در دوره بارداری، پس از تولد و تا 2 سالگی عشق و محبت جدی میان والدینش را دیده و ساختار ذهنیاش الگوی مناسبی دارد. هانیه توسلی آنقدر عاشق همسرش بود که هر روز قبل از رفتن سرکار سراغ شاکیان میرفت تا از قصاص صرفنظرکنند. این کار را کسی میتواند هر روز صبح به مدت 5 سال ادامه دهد که عاشق باشد.
5- این فیلم به خانوادهها و به خصوص پدرهایی که گمان میکنند مسئولیت تربیت بچهها و عهده مادر است، پیام واضح و آشکاری میدهد که وقتی پدر بالای سربچه نباشد، او در معرض آسیبهای خاصی قرار میگیرد که مهمترین آنها مختل شدن عملکرد طبیعی در جامعه است. بچهها از نگاه پدر، جامعه و قوانین زندگی اجتماعی را میبینند و ارزیابی میکنند.
در سکانسی از فیلم دهلیز میبینیم که امیرعلی که تازه دارد حس پدردار شدن را تجربه میکند از پدر میخواهد او را در آغوش بگیرد و پدرش او را بر شانهاش سوار میکند. این صحنه بسیار زیبا این پیام را میدهد که «امیرعلی» چطور از آن بالا به مردم، خیابانها، روابط آدمها و... نگاه میکند و انگار تازه دارد درک میکند و از روی شانه پدر و همتراز با چشمان او دنیا میبیند. پدرهایی که فکر میکنند نقش آنها مشابه یک دستگاه عابربانک است و فقط باید بروند سرکار و پول درآورند، باید آگاه باشند که مسئولیت تربیت بچهها فقط با مادر نیست.
پدر امیرعلی برایش اسب چوبی درست میکند، با دست خود برایش پیتزا میپزد. شبها قصه میگوید، با او فوتبال بازی میکند، موقعیت دریبل زدن و گل را برای او فراهم میکند تا دریابد میتواند از موقعیتهای زندگی استفاده کند و موفق شود به او غیرمستقیم اعتماد به نفس و جدال در اجتماع برای رسیدن به موفقیت و پیشرفت را میآموزد. پدر با فرزندش کشتی میگیرد و موقعیتی فراهم میکند که پسر او را زمین بزند.
پدر است که به پسر میآموزد اگر خطایی کردی، مسئولیتش را بپذیر و با همه خطری که دارد، صداقت پیشهکن و مردانه پای کاری که کردهای بایست.