کد خبر: ۲۱۱۴۳۲
تاریخ انتشار : ۳۱ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۱:۱۶

یادداشت شمخانی: افق روشن است

درست است که دیگر از غرّش توپ و بوی باروت و صدای آمبولانس ها و مارش پیروزی عملیات در کوچه و دیار، در رادیو و تلویزیون، خبری نیست اما آیا واقعاً تهدید و جنگ دیگر تمام شده است؟! و چه جنگی سخت‌تر و دهشتناک‌تر از جنگی که برای عقب نگه داشتن یک ملت و سدّ کردن مسیر پیشرفت آن وجود دارد؟!
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: امیر دریابان علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی کشورمان یادداشتی را تحت عنوان «افق روشن است» در اختیار رسانه‌ها قرار داده است.

به گزارش فارس، امیر دریابان علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی و نماینده مقام معظم رهبری در این شورا، یادداشتی را به شرح زیر در اختیار رسانه‌ها قرار داده است:

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

افق روشن است ...

با درود بر شهدای جنگ تحمیلی، آنان که گم‌نام‌ترینشان در زمین پرآوازه‌ترین آن‌هاست در آسمان.

امروز سی‌ویکم شهریور ماه، سال‌روز آغاز جنگ تحمیلی در سال 1359 است. جنگی که 33 سال از آغاز آن و 25 سال از پایان آن می‌گذرد.

به همین مناسبت به بیان چند نکته پیرامون این واقعه بزرگ و تاریخ‌ساز می‌پردازم:

اولین نکته این که چرا ما «آغاز جنگ» را به پاسداشت می‌نشینیم؟! عجیب نیست؟! ما که اساساً جنگ طلب نبوده و نیستیم و مبانی و آموزه‌های دینی، ما را از آغازگری جنگ برحذر داشته و منع می‌کند و بر همین اساس، تاکنون آغازگر هیچ جنگی نبوده و در آینده هم نخواهیم بود. به نظر این انتخاب جز برای این نیست که بگوییم آغاز جنگ با ما برای آغازگر آن، جز خفت و هلاکت و برای ما پایانی جز عزت و سعادت نداشت و ندارد.

در ریشه‌یابی علت آغازین جنگ به این نتیجه می‌رسیم که تحلیل غلط صدام از خود و حامیان منطقه‌ای و فرامنطقه ای اش و امید به حمایت جهانی بود که موجب شد در این وادی که در حقیقت برایش یک پرتگاه بود وارد شود و امروز اینچنین عاقبت او خفت بار گردد. صدام مبتنی بر این تحلیل با اهدافی حداقلی، میانی و حداکثری جنگی گسترده را علیه ایران تدارک دید. او که سرعت پیروزی خودش را متناسب با قدرت و سرعت تانک‌های خودش فرض کرده بود، ظرف یک هفته اهدافش را کسب شده می‌دید. خصوصاً این که در آن زمان نه ارتش ایران آماده بود و نه سپاه پاسداران برای حضور در چنین میدانی ساخته شده بود.

اما در این سو، امام (ره) با تکیه بر این باورهای دینی که «الخیر فی ما وقع»، تجاوز دشمن را به عامل تقویت بنیه داخلی، شکل‌گیری زنجیره مقاومت در سرتاسر جبهه جنگ از خرمشهر تا پیرانشهر و در محور میانی «سوسنگرد، حمیدیه، اهواز» و «کوشک، حمید، اهواز» تبدیل کرد.

با این تدبیر در کوتاه زمان افتخاراتی چون شبیخون حمیدیه شکل گرفت و دشمن به عقب رانده شد. این در حالی بود که در شرایط آن روز انتخاب شیوه جنگ امری آسان نبود. شیوه کلاسیک، نامنظم و ... کدامیک برای ما ممکن و در میدان عمل مؤثر می‌افتاد؟ در این بخش درس‌‌ها و تجربه‌های زیادی است که کمتر به آن پرداخته شده و جا دارد محققین و صاحب نظران این حوزه به آن توجه کنند.

در این صحنه‌ مقاومت، تحولات عظیمی رخ داد:

سپاه در آن روز به عنوان سازمانی نوپا بدون پیشینه نظامی به جایی رسید که امروز پا در عرصه‌های مختلف نیرویی گذاشته و با مردانی پرشور و انقلابی به سازمانی توسعه یافته بدل شده است. تولد و یادگیری همراه با انجام مأموریت را جوانان این مرز و بوم توأمان با هم تجربه کردند. جوانانی که از همه اقشار، همه سلایق، قومیت‌ها و صنوف بودند و با تکیه و باور به امامشان چنین افتخارآفرین شدند.

ارتش قانونی و کلاسیک به برکت تلاش مردان بزرگی از سلحشوران ارتش به ارتش حزب‌الله تبدیل شد. مردانی که رشادت‌ها و ایثارگری‌های آن‌ها از مقوّمات اصلی پیروزی بود و به علت برجستگی جنگ کمتر به آن ها پرداخته شده است.

«جهاد» که برای توسعه روستایی شکل گرفته بود، سنگرساز شد...

و چه بسیار درس‌های مدیریتی فراوانی که بواسطه ضعف و نارسایی در بیان واقعیات جنگ، در طول سالیان گذشته مورد غفلت قرار گرفته است.

جنگ در طول 8 سال، فرازونشیب‌ها، تابستان و زمستان‌ها، گرما و سرما، پیروزی و شکست، عید و عاشورا، رمضان و عید فطرهای فراوانی به خود دید و بدین‌سان به گنجینه نفیسی از تجارب و صحنه باشکوهی از ظهور توانمندی‌های ملتی بزرگ و تاریخی تبدیل شد.

از جمله شگفتی‌های جنگ انتقال مفاهیم و آموزه‌های دینی از حرف به عمل و از قبول ظاهری به باور قلبی بود، در میدان جنگ همه چیز واقعی شده بود و می شدزیبایی‌های دین را به صورت محسوس و مجسّم، در عمل و سیره فرماندهان و رزمندگان دید.

مجموعه این شرایط، تحولات بزرگ و فعل و انفعالات گوناگون در این 8 سال، فرهنگی را شکل داد که از آن با نام «فرهنگ بسیجی و جهادی» یاد می‌کنیم. فرهنگی که امروز به پشتوانه آن عرصه‌های دشوار را پشت سر می‌گذاریم و آن را "کلید میدان‌های سخت" می‌دانیم. فرهنگی که مولود آن شرایط، آن افراد و آن مقتضیات است. تولیدگران این فرهنگ امروز در آستانه پای گذاشتن به دوران پیری قرار گرفته‌اند، یعنی در سنینی که اهمیت سخن امام (ره) را بیش از پیش در مورد آنان محسوس و ملموس می‌کند: «نگذارید پیش کسوتان جهاد و شهادت در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند.»

نکته مهم در این‌جا این است که این فرهنگ اصیل و گره‌گشا نیاز به پاسداری دارد و باید کسانی باشند که آن را باز تولید کنند. هم‌چنان که رهبر معظم انقلاب اسلامی مدظله‌العالی در مورد ضرورت این امر فرمودند: «حفظ روحیه جهادی در زمان صلح سخت‌تر از زمان جنگ است.»

اما امروز که 25 سال از پایان جنگ می‌گذرد:

درست است که دیگر از غرّش توپ و بوی باروت و صدای آمبولانس ها و مارش پیروزی عملیات در کوچه و دیار، در رادیو و تلویزیون، خبری نیست اما آیا واقعاً تهدید و جنگ دیگر تمام شده است؟! و چه جنگی سخت‌تر و دهشتناک‌تر از جنگی که برای عقب نگه داشتن یک ملت و سدّ کردن مسیر پیشرفت آن وجود دارد؟!

تحریم و فشار اقتصادی در حقیقت در امتداد همان توپ‌هاست و شلیکی است که امروز از همان جبهه مقابل ما را هدف گرفته است. جبهه‌ای که با آرایش نوین در برابر ما صف کشیده است. این یعنی باز هم جنگ، باز هم «الخیر فی ما وقع» و در نهایت باز هم پیروزی که رهبر عزیزمان فرمودند:

«افق روشن است»

در این جا سخنم را معطوف به وضعیت فعلی کشور می‌کنم که در این اوضاع، پیروزی چگونه محقق می‌شود؟ و آن افق روشن چگونه تحصیل می‌شود؟ مهمترین مسأله‌ای که در این شرایط با آن روبرو هستیم استقرار دولت جدید و شکل‌گیری تعاملات و آرایش متناسب با آن در کشور است.

در این شرایط همه ما در مقابل سه سئوال قرار داریم:

1ـ سهم من، ما، حزب ما و یا گروه ما از دولت چیست؟

2ـ آیا این دولت موفق می‌شود؟

3ـ چگونه می‌توانیم به دولت کمک کنیم تا موفق شود؟

در ارتباط با سؤال اول تجربه هشت ساله جنگ به ما می‌گوید این که عده‌ای بجنگند و عده‌ای دیگر کشور را اداره کنند تجربه شکست خورده و ناموفقی است. این، تجربه بهینه‌ای نیست. این که سهم نداریم پس ما را کاری نیست عاقبتی جز جنگ ساختارها و رقابت‌ فرسایشی و کاهنده بین ساختارها، افراد، احزاب و شخصیت‌ها ندارد. اگر وضع چنین باشد نیل به آن افق روشن به تأخیر می‌افتد و روزبه‌روز بر مطالبات مردمی افزوده می‌شود.

و اگر سؤال من پیوسته این باشد که آیا دولت موفق می‌شود؟ این نیز یعنی انفعال و بی‌مسؤولیتی. این رویکرد مطابق با حال و هوای کسانی است که زمانی که خرمشهر در آتش می‌سوخت، غیر مسئولانه دنبال مسائل حاشیه‌ای بوده و متن را فراموش کرده بودند. آن زمان در نامه‌ای فریاد کردم «یا للمسلمین به داد ما برسید» و به این وضعیت اعتراض کردم.

در نهایت عرض می‌کنم آموزه‌های دینی، غیرت ملی، تجربه‌های انقلابی، رهنمودهای امام(ره) و مقام معظم رهبری مدظله‌العالی تنها این مجال و اجازه را به ما می‌دهد که همواره از خود بپرسیم: «چگونه می‌توانیم دولت را در این عرصه‌های سخت یاری دهیم تا سریع‌تر به آن افق روشن واصل شویم؟»

والسلام‌علیکم‌ورحمه‌الله‌وبرکاته
علی شمخانی
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین