آفتابنیوز : آفتاب: به گزارش ایسنا به نقل از سایت خبری محیط زیست ایران، معصومه ابتکار در این یادداشت نوشته است: «نیم قرن گذشته عرصه پیشرفتهای بیسابقه بشری بوده است. به همین میزان، این دوره شاهد آغاز جنگها و درگیریهایی بوده که جان میلیونها نفر را گرفته و مصیبتهای بیپایانی را موجب شده است. در این دوره، دستیابی به صلح در بخشهایی از دنیا مثل خاورمیانه و آفریقا بیش از همیشه به یک توهم تبدیل شده است.
در سه دهه گذشته ما در قلب سرزمینهای اسلامی شاهد بیش از 10 جنگ بزرگ و درگیری بودهایم که منطقه را ویران کرده است. در حالی که منشاء هریک از این درگیریها مولفههای داخلی و خارجی مختلفی بوده، در دل همه آنها درسهایی هست که رهبران جهانی باید با توجه به آنها و اقدام بر اساس این تجربیات، به این جنگها و قتلعامها پایان دهند.
این جوامع در سیر پیشرفت خود با حمایت جامعه بینالملل به تلاشهایی بلندمدت نیاز دارند تا بتوانند جراحتهای عمیق خود را درمان، ساختار گسسته خود را مرمت، شهرهایشان را بازسازی، نواحی زراعی خود را بازیابی و محیط بشری و طبیعی آسیبدیده خود را احیا کنند.
در هر جنگی تلفات انسانی موجب بیتوجهی به آسیبهای زیستمحیطی ناشی از آن شده و این آسیبها به ندرت مورد بررسی و ارزیابی قرار میگیرند. آسیبهایی ماندگار که منابع طبیعی را نابود میکنند، خسارات اقتصادی و زیستمحیطی عظیمی به بار میآورند و در مواردی اثر آنها تا چندین نسل باقی میماند. مواردی هم وجود داشته است که با هدف تضعیف «دشمن» به منابع طبیعی و آبی ضربه زده شده است. جنگافزارهای غیرمتعارفی نیز به کار گرفته شده که موجب آلودگی شدید آب و خاک شده است. حمله «صدام حسین» به غیرنظامیان ایرانی با گاز خردل، یکی از این موارد است که اثرات آن هنوز بعد از 25 سال همچنان پابرجاست. اثرات استفاده از مهمات اورانیوم ضعیفشده در حمله به عراق توسط نیروهای ائتلاف هم تا قرنها در این کشور بر جای میماند.
همه این موارد، بیانگر اهمیت برقراری صلح به عنوان لازمه پیشرفت و رشد تمام ملتها است. سابقه دراز مداخلات و اشغالگریهای خارجی، ساختارهای ضعیف حکومت ناشی از عدم وجود شفافیت و پاسخگویی، منازعات و درگیریهای مدنی، همه و همه دلایل بروز تنش و جنگ در این منطقه هستند. تاریخ پیچیده استعمارگری و عقیمسازی غرب در قرون نوزده و بیستم میلادی، آتش تنفر واقعی را شعلهور کرد. یکی از نتایج این روند، شاخه انحرافی و خشن «تکفیریها» است که اعمال امروز آنها در تناقضی آشکار با روح آموزههای اولیه اسلام است. هر چند که اسلام از مقاومت در برابر تجاوز حمایت میکند و به مظلومین اجازه میدهد از شأن فردی و جمعی خود و ارزشهای انسانی دفاع کنند اما در قرآن اشارات متعددی هم به رأفت، معیارهای معنوی، ارزشهای اخلاقی و دوری از افراطگری شده است. به عقیده من، جنگ و افراطیگری دو تهدید عمده برای توسعه پایدار در جهان امروز هستند.
با در نظر گرفتن این شرایط، هر تلاشی که در جهت تقویت روابط میان ملل، حل درگیریها و با هدف جلوگیری از ایجاد تنشهای بیشتر انجام گیرد، اقدامی در راستای پیشرفت بشریت است. بنبست سیاسی که غرب در مواجهه با برنامه انرژی هستهای ایران با آن روبروست و همچنین فاجعه انسانی و بحران سوریه دو چالشی است که باید فورا برای آنها چارهای اندیشید. هم استفاده از قوای نظامی و هم حتی تهدید به استفاده از قوای نظامی هر دو بر خلاف منشور سازمان ملل هستند.
شصت و هشتمین نشست سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل فرصتی بینظیر فراهم آورد تا سران ایران و کشورهای غربی با ورود به مذاکراتی سازنده، به حل مسائلی بپردازند که ناشی از سالها عدم ارتباط و حتی بیشتر از آن سابقه دراز مداخله آمریکا در ایران بوده است. این سران با اختیار برای انجام مذاکره به آنجا آمدند و با اولین تماس تلفنی میان روسای جمهوری آمریکا و ایران از سال 1357 به بعد، تمایل خود به این امر را نیز به نمایش گذاشتند. هرچند که این تماس ناچیز به نظر میرسد، اما از اهمیت سیاسی عظیمی برخوردار است. پیشتر هم وزرای خارجه دو کشور رو در روی هم نشستند و فضایی مثبت را برای مذاکره و یافتن راهحلی برای بحرانهای منطقه ایجاد کردند. این تحولات با وجود فشار تندروهایی که به جای نگاه به آینده، همواره به گذشته نگاه میکنند، در هر دو طرف با موفقیت پیش رفت.
رئیسجمهور روحانی که ندای تغییر و اعتدال در ایران سر داد، در یک روند رأیگیری رقابتی و دموکراتیک، انتخاب شد. او حالا از جانب افکار عمومی از جمله نخبگان و منتقدانی که در هشت سال گذشته و به سبب سیاستهای غیرمنطقی و غیرسازنده رئیسجمهور قبلی به حاشیه رانده شدهاند، اختیاری قدرتمند دارد. رئیسجمهور جدید با اختیار نامحدود به سازمان ملل آمد تا مناقشه هستهای با غرب را حل و فصل کند. رئیسجمهور روحانی در سخنرانی خود در سازمان ملل جنبشی جهانی موسوم به «WAVE» به معنی «جهان علیه خشونت و افراطیگری» ارائه کرد. وی بعد از آنکه «جواد ظریف» وزیر خارجه مباحث دیپلماتیک قدرتمندی از جانب ایران ارائه کرد، به خوبی در این راستا عمل کرد.
پس از آنکه رهبر معظم از این تلاشها با تعبیر «نرمش قهرمانانه» یاد کردند، مشخص شد که در داخل نیز تلاش جمعیای برای فائق آمدن بر تنشها وجود دارد. انتخاب رئیسجمهور روحانی، خوشبینیای را برای حل تنشهای سیاسی در داخل کشور به وجود آورد. روندی تدریجی از آزادی زندانیان سیاسی که بعد از انتخابات سال 88 بازداشت شده بودند نیز آغاز شد. همه این موارد نشاندهنده تلاشهای یکپارچه و واقعی ایران برای تغییر فضای سیاسی و در عین حال پافشاری بر اصول و مبانی انقلاب اسلامی و البته حق ایران برای غنیسازی اورانیوم با مقاصد صلحآمیز است.
رئیسجمهور اوباما هم اعلام کرده است که ایالات متحده به دنبال تغییر نظام در ایران نیست و دو کشور بعد از حل مناقشه هستهای میتوانند روابطی متفاوت و گستردهتر داشته باشند. در حالی که به نظر میرسد آمریکا برای جبران آماده است، برخی ناظران این سوال را مطرح میکنند که آیا همه اجزای حکومت آمریکا در همین جهت حرکت میکنند و اینکه آیا در آینده نزدیک گامهایی عملی را از جانب آمریکا شاهد خواهیم بود که نتیجه دیدار اخیر به تحقق بپیوندد؟
در سال 1998 رئیسجمهور خاتمی مبحث نو «گفتوگوی تمدنها» را در سازمان ملل مطرح کرد اما در داخل با فشار شدید مواجه شد و همزمان رئیسجمهور آمریکا هم ایران را جزو «محور شرارت» قرار داد و بدینسان این ابتکار عالی هم در داخل و هم در خارج از کشور بیاثر شد.
با گذشت 15 سال و از دست رفتن جان میلیونها نفر در جنگهای جهان، احتمالا همه ما درس گرفتهایم و رهبران جهانی نیز بیش از گذشته برای نه گفتن به نظامیگری، تروریسم، ذخایر تسلیحات هستهای و افراطیگری، آماده هستند.
من به عنوان یک فعال زیستمحیطی و سیاسی که در رخدادهای اولین روزهای انقلاب ایران هم حضور داشتم، خالصانه معتقدم که جهان امروز به ائتلافی علیه جنگ و خشونت نیازمند است. باید به خاطر صلح به پا خیزیم. ما باید در حفاظت از محیط طبیعی ارزشمند خود سهیم باشیم. گذشته را باید به گذشتگان سپرد. مناظر بزرگی هستند که انتظار روزی را میکشند که بشریت چشمان خود را به روی آنها باز کند.»