جماران در ادامه نوشت: پنجم آبان، سال روز رحلت مردی از تبار عالمان وارسته و مردم مدار و در عین حال از لحاظ نظری و عملی مخالف با عوامگرایی و مقدسمآبی است که توانست در زندگی خود مردم باوری را با خداپرستی و فقه را با خردورزی درآمیزد، علم را با عمل، گفتارنیک و کردارنیک را در سیره زندگی شخصی در پیش گیرد و اخلاق و نرم خویی و ادب را با شجاعت و سیاست به آشتی درآورد.
فقیه فرزانهای که شمع محفل بسیاری از روحانیون اندیشمند و روشنبین و مبارزان دلیر راه آزادی و استعمار ستیزان فداکار بیش از نیم قرن تاریخ پرحادثه این مرز و بوم بود. عالمی که از راه دین ارتزاق نمیکرد و زندگی شخصی خود را با درآمد حاصل از زراعت و کار بر زمینهای کشاورزی کویری اردکان میگذراند؛ مناعت طبع، سادهزیستی و احتیاط در بیتالمال از ویژگیهای اخلاقی او بود.
او که، خمینی عزیز او را «برادر عزیز و خاتمی زنده دل و روشن ضمیر» خود خواند. او که از پرفروغترین چهرههای تقوا و خلوص و ایمان بود؛ آن روشنفکر متدین و مجتهد بزرگوار و از خوبان امینی که یک عمر با تحجر و واپسگرایی جنگید و یکی از طرفداران بیبدیل اسلام ناب محمدی(ص) در عصر فریب و خودپرستی و از مبارزین دوران سکوت و مقدس مآبی و از حامیان و پیروان مخلص و بیادعای حضرت امام بود؛ یعنی آیتالله روحالله خاتمی! یاد و نامش را گرامی میداریم با گذری بر زندگی و نگاهی بر روابط ایشان با امام خمینی.
گذری مختصر بر زندگی
آیتالله سید روحالله خاتمی فرزند عالم فاضل آیتالله سید محمدرضا خاتمی، اوایل آبان ماه ۱۲۸۵ ش (اوایل رمضان ۱۳۲۴ ق) در شهرستان اردکان از توابع استان یزد چشم به جهان گشود. آیتالله خاتمی در نوشتهای خود را چنین معرفی میکند:
نام من «سید روح الله خاتمی» است. بر حسب نوشتهای که از پدرم در پشت قرآنش باقی مانده است، در سال 1324 ق (1385 ش) تولد شدم؛ و این را هم عرض بکنم، در تاریخی که والدم برای من نوشته است، نام مرا «محمد» گذاشته است و لقب مرا «روحالله»؛ ولی از آنجایی که من یاد دارم، چون از اول نام مرا روحالله خواندهاند، شناسنامهام را هم به نام روحالله گرفتهاند.
دوران طفولیت را در «اردکان» سپری کردهام و از آنجایی که خانواده من، هم از طرف پدر و هم از طرف مادر، در سلک روحانیت بودهاند، لذا من هم پس از طی دوران کودکی، به تحصیل علوم دینی پرداختم؛ و تا سن 17 سالگی در اردکان، مشغول تحصیل بودم. پس از آن، برای ادامه کسب علم، به «اصفهان» که در آن ایام، مرکز مهم و حوزه گرم علوم و مجمع دانشمندان در فنون مختلف بود، روانه شدم؛ و تا سال 1355 ق (1315 ش) در آنجا به سر بردم و از محضر بزرگان علم و ادب و فقه و اصول و فلسفه، به قدر استعداد و قابلیت، کسب فیض کردم. در این فرصت، برای آن که یادی از آن بزرگان علم و فضیلت کرده باشم، از آنهایی که حقشان بر من عظیمتر است، نام میبرم: حضرت عالم ربانی «میرزا علی آقا شیرازی»، حضرت علامه بزرگوار «حاج آقا رحیم ارباب»، حکیم و فیلسوف نامدار «شیخ محمد خراسانی»، حضرت «آیت الله حاج میر سید علی نجفآبادی» و حضرت «آیت الله سید محمد نجفآبادی»؛ که هر یک، علی اختلاف مراتبهم، از چهرههای درخشان فضیلت و خورشیدهای پر فروغ آسمان دانش و تقوا بودند؛ «جزاهم الله عن الاسلام، احسن الجزا»؛که همه به جوار حق رفتهاند.
آیتالله خاتمی پس از دوازده سال سکونت در اصفهان و استفاده از محضر استادان گرانقدر حوزه علمیه این شهر راهی زادگاهش اردکان شد و فعالیت علمی و فرهنگی خویش را با تدریس فقه و اصول و همچنین برپایی مجالس وعظ و تبلیغ در مساجد همین شهر آغاز نمود.
با گذشت زمان و سقوط رضاشاه و به وجود آمدن فضای مناسب، وی همراه عدهای دیگر از روحانیون، یکی از مدارس اردکان را ترمیم کرده و آن را به حوزه علمیه تبدیل نمود. در همین مکان آیتالله خاتمی به تدریس علوم دینی پرداخت و شاگردان بسیاری تربیت کرد و به حوزه علمیه قم روانه ساخت.
آیتالله خاتمی در نهایت پنجم آبان ماه ۱۳۶۷ ش، در سن ۸۴ سالگی دار فانی را وداع گفت و به ملکوت اعلی پیوست و با مشایعت با شکوه مردم استان یزد در زادگاهش اردکان، به خاک سپرده شد.
فعالیتهای سیاسی اجتماعی
آیتالله خاتمی همزمان با فعالیتهای علمی و فرهنگی، فعالیتهای سیاسی اجتماعی خود را نیز بلافاصله پس از اتمام تحصیلات و بازگشت به اردکان آغاز نمود. در این باره خود در زندگینامه خودنوشت چنین مرقوم کرده:
«از سال 1341ش که انقلاب اسلامی به رهبری قائد عظیمالشان «حضرت امام خمینی» شروع شد، در جریان آن قرار داشتم و همپای مردم و روحانیت، قدم برداشتم و کارهایی داشتم؛ که بزرگی و کوچکی آن، و یا در انقلاب چه اثری داشته یا اصلاً اثری نداشته را نمیدانم و نمیخواهم بدانم یا از آن ذکری کنم؛ که اگر چیزی از آن به حساب آمده باشد و به مقدار ذرهای، مورد قبول درگاه «او» قرار گرفته باشد، فَبها و نَعِمّا؛ وگرنه وای بر من که عمری تباه کردم و کاری که بتوان به حساب «او» بگذارم، ندارم.»
فعالیتهای سیاسی سیدروحالله خاتمی، اوایل، بیشتر در جلسات دینی و معارف اسلامی و خطابه و منبر نمود پیدا کرد. همچنین عدم همراهی با برنامههای دولت رژیم پهلوی از جمله اقدامات ایشان بود. وی در هیچ یک از جشنها و مراسمهایی که دولت برگزار میکرد حاضر نمیشد و به این ترتیب مخالفت علنی خود را با رژیم خودکامه پهلوی برملا میساخت. این امر به نوبه خود خشم مقامات محلی و دولتی را برانگیخته و وی را بیشتر تحت فشار قرار میدادند. طبق یکی از اسناد، بخشدار اردکان طی نامهای به فرماندار یزد، اعلام میکند که آیتالله خاتمی در مراسم و نیایشهایی که از طرف دولت برگزار میشود شرکت نمیکند.
سید روحالله خاتمی تا سال 1341 فعالیت سیاسی اجتماعی و مخالفت خود را با رژیم شاه به روشهای مختلف ادامه داد تا این که با شروع مبارزات روحانیت به رهبری امام خمینی در جرگه مبارزین و حامیان راه امام درآمد و به عنوان رابط مردم و امام فعالیت سیاسی خود را گسترش داد. ایشان همراه یاران خود اعلامیههایی را که از طرف امام میآمد، در میان مردم پخش میکردند. با توجه به این که در شهرستان اردکان سازمان امنیت (ساواک) خیلی فعال نبود، کار تبلیغات سیاسی و پخش اعلامیهها و آگاهسازی مردم به راحتی صورت میگرفت؛ بدین وسیله ارتباط ایشان با سایر نقاط ایران و روحانیون به صورت مستمر برقرار بود.
وی با آیت الله صدوقی ارتباط مستمر و دایمی داشتند و با همکاری یکدیگر قیام ۱۵ خرداد و وقایع بعدی را در استان یزد پیگیری میکردند. در اثر فعالیت مداوم ایشان و برخورداری از بینش سیاسی بالا، روز به روز بر نفوذ وی افزوده گشت. در همین زمان ساواک، میزان نفوذ وی در اردکان را خوب ارزیابی کرده و تعداد طرفداران وی را در شهر چندین هزار نفر ذکر میکند.
آیت الله خاتمی در آینه اسناد ساواک
با این که ساواک (سازمان امنیت رژیم شاه) در اواخر دهه سی تشکیل شده و بیشتر در مراکز استانها و شهرهای بزرگ فعال بود، اما فعالیتها و گسترش نفوذ سید روحالله خاتمی، ساواک را نگران کرده و باعث پیگیری مسئله میشود. با دستور ساواک مأموران شهربانی ملزم میشوند تا درباره فعالیتهای آیتالله خاتمی با استفاده از کلیه امکانات موجود مراقبت دقیق را به عمل آورده، وی را زیر نظر داشته باشند. با این حال، هیچ یک از این ترفندها کارساز نشده و آیتالله خاتمی همچنان فعالیت سیاسی خود را ادامه داد و ارتباط خود را در طول سالهای ۴۲ تا ۵۷ با امام خمینی حفظ کرده و به صورت مستقیم در جریان حوادث قرار داشت. در این زمان اطلاع از اخبار ایران و جهان از طریق رسانههای گروهی، که برای عدهای کاری عبث و بیهوده تلقی میشد و متحجران و به ظاهر مقدسین آن را برنمیتابیدند، برای وی یک فرض واجب بود. همین مسئله موجب گردید که دید وسیع سیاسی و روشن اندیشی وی کماکان حفظ شده و تقویت گردد.
در سند دیگری که به مرداد ماه سال 49 مربوط است، به مسئله مسافرت آیتالله صدوقی و آیتالله خاتمی به قم به منظور اطلاع از وضعیت امام صورت گرفته بود، اشاره شده است.
بسیج نیروهای انقلابی و سازماندهی آنها در استان یزد و اردکان نیز از جمله اقدامات دیگر آیتالله خاتمی بود که باز در اسناد ساواک به آن اشاره شده است.
در سالهای پیش از انقلاب و دوران تبعید حضرت امام، آقای خاتمی هیچگاه صحنه و پایگاه وعظ و سخنرانی را ترک نکرد و به طور مرتب در مسجد جامع اردکان به سخنرانی علیه رژیم میپرداخت. باز در اسناد ساواک آمده است که در یکی از این جلسات با حضور سه هزار نفر از مردم اردکان، آیتالله خاتمی بالای منبر رفته و ضمن حمایت از امام خمینی به شاه حمله کرده و رژیم وی را فاسد نامید و تصریح کرد که این نوع حکومت مورد قبول ما شیعیان نیست. همچنین به مناسبت چهلم کشته شدگان تهران، مجلسی توسط آیتالله خاتمی برگزار شد که پس از آن مردم به خیابانها ریخته و شعارهایی را بر علیه رژیم بر دیوارها نوشتند.
به گزارش ساواک همزمان با اوجگیری انقلاب آیتالله خاتمی به همراه آیتالله صدوقی و جمعی دیگر از علما، اعلامیهای را به مناسبت فاجعه کشتار مردم اصفهان و شیراز و سایر شهدای ایران صادر کردند.
بر اساس اسناد مأموران امنیتی رژیم شاه، از دیگر فعالیتهای سید روحالله خاتمی این بود که در بین سال های ۱۳۵۳ ۱۳۵۷ وقتی عدهای از مبارزین ضدرژیم در منطقه میبد، انارک و نائین به صورت تبعیدی زندگی میکردند و هیچکس جرأت نمیکرد به آنان نزدیک شود، آیتالله خاتمی بدون هیچ واهمهای چندین بار از این افراد دیدار کرده و به آنان روحیه می داد. از جمله تبعیدشدگان به منطقه مذکور می توان به آیت الله پسندیده اشاره کرد که آیت الله صدوقی و خاتمی به دیدار ایشان رفتند و از وی دلجویی کردند. علاوه بر آن، به دیدار دیگر تبعیدیان چون مقام معظم رهبری در دوران تبعید در ایرانشهر نیز رفتند.
یکی دیگر از مبارزین تبعید شده به این منطقه آقای دکتر فضل الله صلواتی بود. ایشان در یادداشتی با عنوان «خاطراتی از دوران تبعید در یزد» می گوید:
«هنگام تبعیدم مرحوم آیت الله سید روح الله خاتمی در یزد پناه من بود و مرتب به دیدنم می آمد و مصر در برطرف کردن نیازهایم بود.»
سید روح الله از منظر سید روح الله!
آشنایی آیت الله سید روح الله خاتمی با حضرت امام به سالهای پیش از آغاز مبارزات برمی گشت، اما ارتباط نزدیک و مستمر آنان پس از 1340 بود. ایشان در این باره گفته است:
«اولین ملاقات حضوری من با امام، زمان رحلت حضرت آیت الله بروجردی(ره) (دهم فروردین 1340) بود که من آن زمان در قم بودم.»
بعداز این تاریخ و آغاز مبارزات است که خاتمی «زنده دل» بی هیچ تکلفی پیرو و حامی حضرت امام شده و در همه حال پشتیبان او و پیگیر اهداف او می گردد. با اینکه خود فقیه است و صاحب نظر و کرسی تدریس دارد و امام در تبعیدگاه نجف، جهت زنده نگه داشتن نام و یاد امام و ابراز ارادت، از ایشان درخواست اجازه در امور حسبیه و شرعیه می کند. حضرت امام نیز در تاریخ 22 اسفند 1344 ش، اجازهنامهای برای ایشان مرقوم می کند:
«جناب مستطاب سید العلماء الاعلام و حجت الاسلام آقای آقا سید روح اللَّه خاتمی- دامت برکاته- از قِبَل حقیر مجاز هستند در امور حسبیه و شرعیه... و نیز وکیل این جانب هستند در اخذ وجوه شرعیه از قبیل مظالم و مجهول المالک و زکات و ایصال آن به محالّ مقرره شرعیه؛ و اخذ سهمیْن مبارکیْن و صرف آن در اعاشه اقتصادیه خود، و صرف بقیه سهم سادات را در محل مقرر آن، و صرف نصف سهم مبارک را در حفظ حوزه علمیه محل و سایر مصارفی که مصلحت میدانند، و ایصال نصف دیگر را برای این جانب برای ادامه و اقامه حوزههای علمیه. و نیز وکیل هستند در دستگردان نمودن و امهال به مقدار مصلحت و اخذ و اعطا.»
آیتالله خاتمی درباره خصوصیات روحی و شخصیتی امام می گوید:
«هر بار دیدن سیمای نورانی حضرت امام برای همه ما روحیه بخش بود.» او « تجلی کامل روحانیت حقیقی در مذهب شیعه است زیرا توانست با تقوا و شجاعت خود همه ملت ایران را پشتوانه اسلام قرار دهد و نخستین حکومت واقعی اسلام را پس از صدر اسلام تشکیل دهد.»
این ارتباط دو طرفه، به صورت نامه و گاه از طریق دیگر رابطین تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. برای نمونه، بعداز گذشت چند ماه از حضور حضرت امام در نجف آیت الله خاتمی طی نامه ای از مشکل تشتت آرای علما و اتحاد دشمنان در ایران ابراز نگرانی کرده و برای رفع این مشکل از امام چاره جویی می کند، امام پاسخ می دهند:
«مرقوم محترم که حاکی از سلامت مزاج شریف و حاوی تفقد از این جانب بود، موجب تشکر گردید. مطالبی که مرقوم شده بود صحیح، و غفلت از آن نداشته ام؛ لکن جنابعالی که از وضع نابسامان ما اطلاع دارید، و از اختلاف اجتهاد و آرا در جمیع امور واقف می باشید، تصدیق بفرمایید که این امر با آنکه در رأس اصلاحات است در رأس مشکلات نیز هست. این جانب در رجوع از حبس سابق در نظر گرفتم که کاری که مقدمه این نحو امور و طلیعه تفاهم بین حضرات است انجام دهم. بعضی اصلاً در شور هم حاضر نشدند، و بعضی که در ظاهر صلاح دیدند عمل نکردند و کسانی هم به اعذار مختلفه متشبث شدند و بالجمله وقتی ما بیدار خواهیم شد که بکلی کار از کار گذشته و راه چاره مسدود گردیده. دیگران برای مقاصد باطل خود مشغول کار و مجتَمع هستند، و ما در حق خود متفرق و مختلف الآراء و الاهواء هستیم.»
بعد از پیروزی انقلاب، آیتالله خاتمی در سوم آبان 1358، از سوی امام به امامت جمعه شهرستان اردکان منصوب شد. وی در این سنگر نیز فعالیتهای خود را ادامه داده و بدون دخالت در کارهای اجرایی به ارشاد مسئولین و نهادهای دولتی می پرداخت. با شروع جنگ وی چندین بار به جبههها رفته و به بسیجیان روحیه میدادند. پس از شهادت آیتالله محمد صدوقی امام جمعه یزد، وی با حکم امام، در تاریخ 15 تیر 1361 به امامت جمعه در شهر یزد منصوب و سمت نمایندگی امام در استان را برعهده گرفت.
آیتالله خاتمی نسبت به امام دید وسیع و اعتقاد راسخی داشت و عشق و علاقه وی نسبت به امام در حدی بود که از امام به عنوان «مراد» خویش نام می برد.
حضرت امام نیز به آیتالله خاتمی ارادت خاصی داشت؛ به گونهای که در تجلیل از ایشان، بعداز رحلت، ضمن صدور پیام تسلیت، بیش از 10 صفت برجسته اخلاقی و رفتاری برای وی متصف کرده و نوشتند:
«اسلام و ایران یکی از پرفروغترین چهرههای تقوا و خلوص و ایمان خود را از دست داد. برادر عزیزم، خاتمی زنده دل، چهره تابناک مبارزات خستگی ناپذیر روحانیت روشن ضمیر در دهههای اخیر این مرز و بوم بود. او روشنفکری متدین و مجتهدی بزرگوار، و از خوبان امینی بود که اگر نتوان گفت بینظیر، مسلماً کمنظیر بود. او با گوشت و پوست خود مبارزه را میفهمید؛ و سختیهای آن را چون شربتی گوارا مینوشید. او یار و پناه محرومان بود. او یک عمر با تحجر و واپسگرایی جنگید؛ و یکی از طرفداران بیبدیل اسلام ناب محمدی- صلیاللَّه علیه و آله و سلم- در عصر فریب و خودپرستی بود. او پاک زیست و پاک مرد، و پاک در جوار رحمت ربّش آرمید.»
اگر به سیره نظری و عملی حضرت امام نگاه کنیم، خواهیم دید ایشان در دوران حیات پرفروغ خود از کمتر کسی اینگونه تجلیل کرده است. در ضمن همه میدانند که حضرت امام اهل تعارف و تجلیل بیمورد از کسی نبود، لذا این فضایل اخلاقی که ایشان برای آیتالله خاتمی شمرده به دور از اغراق و مبالغه است.
شباهتها در سیره نظری و عملی دو روحالله
با مطالعه و دقت در آثار امام خمینی و آیتالله سید روحالله خاتمی، شباهتهای زیادی در سیره نظری و عملی این دو فقیه بزرگوار دیده میشود. عمده شباهتها را می توان در موضوعاتی همچون: روحیه مبارزاتی و انقلابی و هم افقی در دیدگاه سیاسی، مخالفت و مبارزه با تحجر و تحجرگرایی و واپسگرایی، نوگرایی و نواندیشی در نظر و عمل و عقل گرایی و عملگرایی خلاصه کرد.
یکی از مشترکات اعتقادی، نگاه منفی هر دو نسبت به تحجرگرایی و مقدس مآبی و اعتقاد به اسلام ناب محمدی (ص) در جامعه، به خصوص بین روحانیت بود. در این باره به نظرات و مطالب زیادی، هم از حضرت امام و هم آیت الله خاتمی می توان استناد کرد. در اینجا برای تبیین دیدگاه آیت الله خاتمی به بیان خلاصه یک خاطره بسنده می کنم.
یکی اساتید برجسته دانشگاه و فعال انقلابی و سیاسی، آقای دکتر علیمحمد حاضری نقل می کند: در دوران دانشجویی دهه پنجاه در تهران همراه با دیگر دانشجویان با همکاری و همیاری حجتالاسلام و المسلمین محمدکاظم راشد یزدی محفل و جلسه مذهبی و تربیتی تشکیل داده بودیم. آقای راشد با روحیه و اخلاق جذاب و خاص خود گرمی بخش جلسات ما بود. عید سال 1353 بود که آقای راشد پیشنهاد داد؛ برای تغییر حال و هوا هم که شده بهتر است امسال چند روزی گردش دسته جمعی داشته باشیم. اتفاقاً سفر به استان یزد را پیشنهاد داد و در حدود 20 نفر از دانشجویان جوان به همراه آقای راشد با یک مینی بوس عازم یزد شدیم.
آقای راشد که روحانی سرشناس استان بود جاهای خوبی را در نظر گرفته بود. یک روز را به میبد و اردکان رفتیم. بعداز گشت و گذار، آقای راشد به دوستان گفت: «حالا می خواهم ببرمتان دیدار پیرمردی که نسبت به همه شما جوانتر است!» بعد ما را به درب خانه آیت الله سید روح الله خاتمی برد. اهالی منزل گفتند: حاج آقا رفته صحرا! بفرمایید داخل تا تشریف بیاورند. حاج آقا راشد گفتند: ما میرویم همانجا. لذا با راهنمایی یکی بچههای محل به طرف باغچه محل کار آقای خاتمی که بیرون از اردکان بود، رفتیم.
بعداز طی مسافتی در یک مزرعه کوچک، یک پیرمردی نزدیک به 70 ساله را دیدیم بدون لباس رسمی روحانیت و با یک لباس روستایی و جلیقه برتن و عرقچین بر سر و بیل به دست که داشت اطراف درختها و درختچهها کار میکرد.
بعداز سلام و احوالپرسی زیراندازی پهن کردیم و همانجا نشستیم. بین آقای راشد و آقای خاتمی مباحثی مطرح شد و بعد آقای خاتمی حول موضوعات مختلف اخلاقی و اعتقادی و مسائل روز اجتماعی و غیره مطالبی فرمودند که برای جمع خیلی جذاب و جالب بود. این که یک روحانی با این سن و سال و با این روحیه شاد و مهربان و خوش برخورد و مسلط به مسائل روز در این شهر کوچک اردکان زندگی میکند. صحبتهای شیرین و روشن و جوانگرای آقای خاتمی طوری جوانان دانشجو را سرحال و ذوق آورد که هرکدام سؤالی را مطرح میکردند.
در نهایت من از ایشان سؤال کردم؛ حاج آقا اگر در تهران از روحانیون کسی را میشناسید به ما معرفی کنید که از محضرشان استفاده کنیم؟
ایشان پرسید: برای چی می خواهید؟ گفتم: از نظراتشان بهره مند شویم و ما را راهنمایی و هدایت کند!
آیتالله خاتمی با همان لهجه و دأب یزدی و شوخ طبعی پاسخ دادند: شماها خیلی پیگیر این نباشید که خودتان را به کسی وصل کنید و حالت مرید و مریدبازی داشته باشید؛ نیازی به این کارها نیست.
بعد ادامه دادند: همین روحیه و علاقه به دین و دینداری را در خودتان حفظ کنید کافی است. اگر هم آخوندی مثل آقای راشد را گیر آوردید که چه بهتر، ولی دنبال این کارها نباشید!
آقای حاضری ادامه می دهد: باز من اصرار کردم! ایشان فرمود: حالا که اصرار میکنید من کسی را معرفی نمیکنم، ولی ملاکهایی میگویم که شما اول آن آخوند را با آن ملاکها امتحان بکنید، اگر قبول شد و جواب مثبت گرفتید، با او رفیق شوید و مراوده کنید و الا نه!
بعد سه مسئله را در حوزههای مختلف مطرح کرد که اینها را ما بپرسیم و بعد نسبت پاسخهای داده شده، تصمیم بگیریم. ایشان فرمود: یکی درباره این ماشینهای لباسشویی که جدیداً به بازار آمده و متصل به آب منزل میشود و همه لباسهای نجس و پاک را با هم شسته و تحویل میدهد، بپرسید که آیا این لباسها توسط این ماشینها پاک می شوند یا نه؟ اگر پاسخ داد: احتیاطاً بهتر است یک بار هم خودت آنها را آب کش بکنی! شما هم احتیاط کنید از او و به طرف چنین شخصیتی نروید. این طیف روحانی به درد مراوده و دوستی با شما نمیخورد.
دوم، درباره آثار و کتابهای آقای دکتر علی شریعتی سؤال کنید، مثل «تشیع علوی و صفوی» یا «پدر و مادر ما متهمیم» که آیا کتابهای آقای شریعتی را بخوانیم یا نه؟ آیا اینها به ضرر دین و ایمان ما هست یا نه؟ ما را منحرف میکند یا نه؟ اگر پاسخ داد؛ از آثارش دوری و پرهیز کنید و بهتر است به کتابهای دیگری که از بزرگان و علما موجود است رجوع کنید! این آخوند هم به درد دوستی شما نمیخورد و با هم نمیتوانید مراوده داشته باشید و پرهیز کنید از امثال اینها.
آقای دکتر حاضری گفتند که آیت الله خاتمی به مسئله سومی هم اشاره کردند که دقیقاً عین عبارت ایشان یادم نیست، ولی حول میزان عمل و مقید بودن به اذکار و ادعیه و خواندن مفاتیح بود که آیت الله خاتمی در کل نظرشان این بود که روحانی و عالمی که به جای توصیه به واجبات و محرمات، صرفاً به مفاتیح و ادعیه و اذکار توصیه نماید، به درد مراوده و دوستی جوانان متدین روشنفکر و دانشگاهی نمی خورد.