بازی در دو نمایش متفاوت که این روزها به فاصله یکساعت در تالار حافظ به صحنه میرود اولین بهانه بود تا از هانیه توسلی و باران کوثری بخواهیم که در یک گفتوگوی مشترک شرکت کنند. اما این دو بازیگر در سالهای گذشته در یک موضوع دیگر اشتراک داشتند. هر دو در دورهای برای رفتن روی صحنه و بازی در فیلم با مشکلاتی روبهرو بودند و روزهای بیکاری را پشت سرگذاشتند. حالا هانیه توسلی با «قرار» سیامک احصایی و باران کوثری با «روایت یک فصل معلق» هومن سیدی به صحنه تئاتر بازگشتند و از تئاتر و نقشهایشان گفتند.
در سالهای گذشته اتفاقات زیادی برای باران کوثری و هانیه توسلی در سینما و تئاتر رخ داد که به نوعی شباهت زیادی به هم داشت. هردو در دورهای از کارکردن منع شدید و مشکلاتی برایتان پیش آمد. تجربهای که بهنظر خیلی سخت میآمد.
هانیه توسلی: اتفاقی که در چند سال گذشته برای من افتاد؛ خیلی به لحاظ کارآیی اذیتم نکرد. در این سه، چهار سال گذشته به غیر از یکسال که بهطور مشخص ممنوعالکار و ممنوعالتصویر بودم، خیلی کمکار نبودم. یک سالی که حتی تیزر فیلمهایی که سالهای قبل بازی کرده بودم هم مجوز پخش پیدا نکردند. برنامه هفت برای همان فیلم دعوتم کرد اما بعد تماس گرفتند که شما نمیتوانید به تلویزیون بیایید. اما بیشترین زمانی که اذیت شدم آبان 89 بود. ما در میانه فیلمبرداری فیلم «ندارها» بودیم. از کارگردان خواستند که بازیگر نقشی که من بازی میکردم را عوض کند و همین موضوع فیلم را تا مرحله تعطیلی پیش برد. بعد از آن هم آقای سجادپور با من صحبت کرد. البته بعد از سهسال با توجه به زمانی که گذشته و اینکه چندینبار در این مورد صحبت کردهام و سعی میکنم کمتر درباره آن صحبت کنم. اما 10، 15روزی که گفتم فشار زیادی روی من بود. یعنی فشار یک سالی که اجازه کار نداشتم به اندازه آن روزها و مکالماتی که با بعضی از این مسوولان داشتم آزاردهنده نبود. فکر میکنم باران بیشتر از من اذیت شد. در دوتئاتر و یک فیلم - که اگر اشتباه نکنم فیلم افشین هاشمی بود - اجازه بازی پیدا نکرد.
باران کوثری هم سر اجرای نمایش خشکسالی و دروغ خیلی اذیت شد. یادم هست برای اجرای شیراز با اینکه رفته بودی، حاضر شدی که روی صحنه نروی؟
باران کوثری: بله بازیگر جایگزین برده بودیم که اجازه بدهند کار با او روی صحنه برود. اما مردم اعتراض کردند و خواستند که من در نمایش باشم که در نهایت نشد که در شیراز به صحنه برویم. من نمیخواهم خیلی جزیی در مورد اتفاقاتی که افتاد صحبت کنم. اما جلو دوتئاتر گرفته شد و در یک فیلم سینمایی بعد از اینکه سکانسهای من را گرفتند، گفتند باید با بازیگر دیگری تکرار کنند. فیلمها و تئاترهای زیادی را از دست دادم. اما مهمتر از این کارهایی که من از دست دادم بهنظرم موضوعی که بیشتر از هر نکتهای آدم را در هشتسال گذشته اذیت میکرد حذف آدمها بود. یعنی بهصورت سلیقهای آدمها را حذف میکردند. تو فکر میکردی پایت را روی زمین نمیگذاری. فکر میکردی روی آب راه میروی. هر لحظه یک آدمی میتوانست تصمیم بگیرد تا کار کنی یا کار نکنی. در طول ممنوعالکاریم یکبار نتوانستم با یک مسوول صحبت کنم تا بفهمم مشکلم چیست؟ یعنی هنوز دلیل ممنوعالکار بودنم را نمیدانم. چند روز قبل از انتخابات من را خواستند و گفتند که دوران قانونی ممنوعالکاریتان تمام شد. بعد هم گفتند که این خیلی اتفاقی، همزمان با انتخابات شده است. من هم گفتم که چقدر عجیب. بعد از من خواستند که سریع یک کار انجام بدهم. اما من گفتم که نه منتظر دولت بعدی میمانم. گفتند که نه همین چند روزه یک کار انجام دهید. اما هیچکس جوابگوی این یکسالی که در اوج دوران بازیگریام ممنوعالکار بودم، نبود. هانیه خوب میداند هر فیلم خوبی که یک بازیگر از دست میدهد فقط آن فیلم نیست که از دست رفته است، یک عالمه موقعیت دیگر را هم از دست میدهی. الان خیلی بابت این جریان عصبانی نیستم، چون بهنظرم خیلیها هزینههای بیشتری دادند که کسی جوابگو نیست.
هیچوقت به هیچکدامتان رسما گفته شد که ممنوعالکار هستید؟
توسلی: به من گفتند که ممنوعالکار هستم. وقتی به دستور رییس اداره نظارت و ارزشیابی سینمای وقت فیلمبرداری فیلم «ندارها» تا تغییر بازیگر متوقف شد، به دیدنشان رفتیم. ایشان عازم مکه هم بودند. برای من روی وایتبرد نوشتند: «مثبت، خنثی و منفی». بعد گفتند آن فیلمی که من بازی نکردم فیلم مثبتی بوده است و وظیفهام بود که در این فیلم بازی کنم. خیلی هم لحنشان عصبانی بود. بعد هم گفتند که هیچجایی اینها را نگویید چون همه را تکذیب میکنم. حلالیت هم خواستند. بدترین بخشش این بود که از من خواستند در فیلم دیگری بازی کنم. خوشبختانه آن فیلم ساخته نشد. «ندارها» اما ساخته و اکران شد. در همان جلسه به من گفتند که نهتنها شما بلکه خیلیها مثل شما اجازه کار کردن ندارند. البته چون گفتند که تکذیب میکنند این هم که چاپ شود حرفهایم را تکذیب میکنند. البته این ممنوعیت برای من فقط در سینما نبود. یکماه بعد از این ماجرا، عصر روز دهم آقای راعی که ما کار کرده بودیم، قرار بود اکران شود. آقای منوچهر محمدی تهیهکننده به من زنگ زدند و گفتند که تیزرها را به تلویزیون دادیم و آنها گفتند که اجازه پخش ندارند تا زمانی که اسم و عکس من حذف شود. بعد ایشان گفته بودند که بازیگر اصلی ما ایشان است. چطور میشود با حذف اسم و تصویرم این تیزر پخش شود؟ البته در مورد آن فیلم کمی مشکل حل شد.
بعضی بیلبوردها را هم خراب کردند.
توسلی: بله. بیلبورد «ندارها» که یکسال بعد اکران شده بود پاره میشد و رویش ماژیک میکشیدند. اینکه باران میگوید درست است. در هشتسال گذشته فشار زیادی بود، اما نشانههایش در چهارسال گذشته بیشتر معلوم شد. فضا ملتهب بود. در این دوران عدهای تسهیلات و پولهای کلان میگرفتند که فیلم بسازند. عدهای دیگر مثل خانم بنیاعتماد که ارزش و سرمایهای برای سینمای ماست نباید کار میکردند. خیلیها بودند که یا اجازه کار کردن پیدا نمیکردند یا حمایتی نمیشدند که در نهایت میگفتند که فیلم نمیسازیم؛ مثل آقای تقوایی. من خیلی متاسفم اما درک میکنم که چرا عدهای از هنرمندان از ایران رفتند. امیدوارم که برگردند.
هرچند تئاتر بهگستردگی سینما نیست اما این ممنوعیت در تئاتر هم وجود داشت. چه در زمان «خشکسالی و دروغ» و چه همین «روایت ناتمام یک فصل معلق» وقتی میخواست نمایشنامهخوانی شود.
کوثری: «روایت ناتمام یک فصل معلق» روی صحنه رفته بود که خواستند جلو کار را بگیرند. انگار اینجوری بود که زورمان میرسد، نمیگذاریم کار کنید. حراست مرکز هنرهای نمایشی در میانه اجرای تئاترشهر این نمایش من را خواست و گفت که گروه را راضی کنم بازیگر را عوض کنند. اینکه کسی در مقابل تو بنشیند و بگوید که گروه را راضی کن که کسی را جایگزین تو کند خیلی رو میخواهد. من قبول کردم و خواستم تا 48ساعت وقت بدهند و اجرا را نخوابانند تا کسی را جایگزین کنیم. گفت: نمیشود، همین فردا بازیگر جایگزین کنید. گفتم: شما میفهمید؟ من سهماه برای این اجرا تمرین کردهام، چطور میتوانم کسی را جایگزین خودم بکنم؟ به من گفت: مدتی کار نکن خانم کوثری مگه چی میشه؟ انگار هیچدرکی از جایی که بودند، نداشتند.
توسلی: این نوع نگاه برای فضای فرهنگی سنگین و ضربهزننده است. ضربهای که جایش میماند و اگر چند سال دیگر کسی بهلحاظ تاریخی بخواهد بررسی کند میبیند که حفرهای در این قسمت تاریخ وجود دارد.
کوثری: جواب فیلمهایی که بیضایی و تقوایی یا مادر من نساخت را چه کسی میدهد؟
البته خانم بنیاعتماد در انتهای فیلم قصهها نوشته که «هیچ فیلمی برای همیشه در کمد نمیماند» و هیچ هنرمندی هم برای همیشه بیکار نمیماند.
کوثری: درسته اما شرمندگیاش به دولت دهم ماند که آقای بیضایی از ایران باید مهاجرت کند. مهتاب نصیرپور و رضا کاهانی باید مهاجرت کنند. این هنرمندان سرمایههای مملکت هستند. اینها چیزی نیست که تکرار شود.
شما الان همزمان در یک سالن در دو اجرای متفاوت هستید. باران کوثری در نقش یک دختر شیرازی با بازی برونگرایانه و بهشدت اکتیو که خیلی حرف میزند «در روایت یک فصل معلق» و بازی درونگرایانه هانیه توسلی در «قرار» سیامک احصایی که سعی میکند کمتر حرف بزند.
توسلی: اصلا نویسنده درباره این شخصیت کم اطلاعات میدهد.
اما در روایت یک فصل ناتمام نقش باران بهگونهای است که دایما دربارهاش حرف میزند. بخشی از آن معلوم است که از متن آمده اما بخش اصلیاش بهنظر میآید فاصلهای است که خودت بین نقش و متن گذاشتی.
کوثری: برونگرا بودن این نقش را خود شخصیت تعیین میکند. اما این میزان برونریزی و حرافبودنش در تمرینها شکل گرفت. این شخصیت روی کاغذ، یک دختر ساده بود که کمی خجالتیتر از این بود و این میزان حرافی نمیکرد. اما بنا بر بازیگر هر نقشی تغییر میکند. در تمرینها با حبیب رضایی و هومن سیدی به این نتیجه رسیدیم که شاید اینجوری شیرینتر و جذابتر باشد. اول قرار بود لهجه مشهدی داشته باشد. فقط میدانستیم که قرار است لهجه شهرستانی حرف بزند. لهجههای مختلف را تمرین کردیم و در نهایت به این نتیجه رسیدیم که لهجه شیرازی مناسبتر است.
خیلی هم روی شخصیت نشسته است.
کوثری: آره کاملا دختر شیرازی شده است. در تمرین خیلی از اینها درآمد. اما در همان متن اولیه که هومن نوشته بود شخصیتها رنگ داشتند. یعنی جزییات و دیالوگها را آنقدر خوب برای هر شخصیت نوشته بود که همه با هم متفاوت بودند و مسیر خودشان را داشتند.
این دختر به نوعی محور داستان است. برخلاف زن دیگری که برای تمامکردن یک زندگی آمده با همه وجود آمده تا زندگیاش را بسازد.
کوثری: برای اینکه انگار همه این اتفاقاتی که سر میزهای این کافیشاپ میافتد، قرار است در پایان نمایش سر این دختر آوار شود. برای همین نمایشنامه از ابتدا دارد یک زندگی به او میدهد که در نهایت تاثیر بیشتری روی تماشاگر بگذارد.
نقش هانیه توسلی در «قرار» درست روبهروی این نقش قرار دارد.
توسلی: اینجا هم متن نمایش به من میگفت که باید چه کنم. این متن اینگونه نوشته شده بود که کمتر اطلاعات به مخاطب بدهد تا خودش آنها را کشف کند. اول در یک خانه است بعد که جلوتر میرود فضا متفاوت میشود. نمیخواهم نمایش را لو بدهم چون ممکن است کسانی بخواهند آن را ببینند. اما زن این نمایش شخصیتی است که مشکلات زیادی دارد و گذشته مغشوشی داشته و دخترش را مدتهاست که ندیده است. این فضا به واقعیت خیلی نزدیک است و در طراحی صحنه سعی شده همهچیز شبیه واقعیت باشد. اما درنهایت بهدلیل چینش متن اجازه بازی برونگرایانه به بازیگر نمیدهد.
جالب است که در کارهای قبلی آقای احصایی این مقدار رئالیسم وجود ندارد. البته این کار هم فضای رئالیستی در ذات نمایش ندارد.
توسلی: دقیقا این نمایش خیلی هم رئالیستی نیست. یعنی اول که شروع میشود بهنظر واقعگرایانه میآید اما در نهایت به فضای غیررئالیستی میرسیم. خود آقای احصایی هم میگوید که این نمایش نسبت به کارهای قبلی تفاوت زیادی دارد. من «نامههایی به تب» را ندیدم اما شنیدم که فضایش به این کار نزدیک نبوده است. این متن مبتنی بر ریزهکاریهاست.
با اینکه هر دو شما را از سینما میشناسند اما نمیشود بهراحتی گفت که بازیگر ثابت تئاتر نیستید. خودتان فکر میکنید که به کدام حوزه نزدیکتر هستید؟
کوثری: خیلی نمیتوانم این موضوع را جدا کنم که تئاتر را بیشتر دوست دارم یا سینما؟ یا بازیگر کدام یکی قرار است باشم. واقعا بستگی به پیشنهادهایی دارد که در آن زمان به من میشود. در پنجسال گذشته وقتی از طرف محمد یعقوبی پیشنهاد کار تئاتر داشتم طبیعی بود که هر فیلم سینمایی را رد کنم تا در این تئاتر بازی کنم. پیشنهادهای سینمایی که در چند سال گذشته به من شد پیشنهادهای ویژهای نبود. پیشنهادهای تئاتریام را بیشتر دوست داشتم و دلم میخواست برای آنها وقت بگذارم.
توسلی: من هم یک جورایی کارم را قبل از اینکه به تهران بیایم با تئاتر شروع کردم. در 20سالگی زمانی که در دانشگاه رشته تئاتر قبول شدم به تهران آمدم؛ بازیگری را با تئاتر یاد گرفته بودم. خیلی علاقهمند بودم و میآمدم تهران تئاتر میدیدم و نمایشنامه میخواندم. دوست داشتم در سینما هم فعالیت کنم اما از سال 80 سعی کردم سالی یک تئاتر یا حداکثر دو سال، یک تئاتر بازی کنم. من هم مثل باران اگر نمایشی که دوست داشته باشم یا چالشی برایم به عنوان بازیگر داشته باشد سعی میکنم همیشه تئاتر را کنار سینما داشته باشم.
بیشتر بازیگرانی که هم در تئاتر و هم در سینما فعالیت میکنند با وسواس بیشتری نقششان را در تئاتر انتخاب میکنند. ممکن است در سینما هر پیشنهادی را بپذیرند، اما به تئاتر که میرسند حساسیت دارند و در هر کاری بازی نمیکنند.
توسلی: حتما باید کار خوبی باشد که بپذیرد در آن بازی کند. فکر میکنم دلیل این موضوع این باشد که تئاتر کارکردن خیلی سخت است. یعنی وقتی قرار است در تئاتر بازی کنیم میدانیم که دو، سهماه باید تمرین کنیم و مسیری را هر روز تا مرکز شهر بیاییم. سرویسهایی که در سینما هست در تئاتر نیست و دستمزدش کم است. تازه ممکن است بعد از این همهوقت تمرین، مجوز اجرا پیدا نکنیم. عشق میخواهد که در تئاتر باید داشته باشی. برای همین وقتی قرار است با این همه سختی در کاری بازی کنم گزیده انتخاب میکنم. در مورد سینما هرچند شاید گزیدهکار بهنظر بیایم اما خیلی فیلمها بوده که کار کردم اما دوستشان نداشتم فقط به این دلیل که از نظر مالی مشکلاتی داشتم کار کردم. اما در مورد تئاتر اینطوری نیست.
کوثری: همینهایی که هانیه گفت. این نکتهای که درمورد سینما و تئاتر میگوید کاملا درست است. بارها پیشآمده است که بازیگری به دلیل مشکل مالی در فیلمی بازی کند. اما تئاتر این را نمیتواند حل کند. بهدلیل لذتی که روی صحنه هست و اعتباری که تئاتر دارد بازیگر به سمت آن میرود. تئاتر هیچ توجیه مالی و امکاناتی ندارد.
توسلی: اما لذتبخش است. این حسی که قدیم میگفتند بهعنوان بازیگر خاک صحنه میخوری و نفست به نفس تماشاگر گره میخورد خیلی خوب است. مثلا اجرای دیشب که تو آمدی اجرای بسیار خوبی بود. چون کاملا به حس تماشاگر نزدیک است. یک شب ممکن است که اجرا به این خوبی نشود. یک جایی مثلا داری بازی میکنی و صدایی از بین تماشاگران میآید، میفهمی که کار درست بوده است.
اتفاقا برای خود من هم جالب است که میگویی اجرای دیشب خوب بود. اما اجرای پریشب خوب نبود. این حسی است که به نظرم بازیگر بیشتر متوجه آن میشود.
توسلی: چرا تماشاگران هم از واکنشهایی که نشان میدهند حسشان را نشان میدهند. وقتی یک اجرایی بد است، همه متوجه میشوند. اجرای زنده است دیگر. خیلی چیزها روی آن تاثیر میگذارد. بعضی وقتها ممکن است چیزهایی خراب شود. یک اتفاق یا اشکال فنی به وجود بیاید. در سینما میشود کات داد. اما در تئاتر یکجا ممکن است دیالوگ یادت برود. من یکبار این اتفاق برایم افتاد و روی صحنه مغزم قفل کرد و یادم نبود که اصلا کجا هستم. 10ثانیه هم طول کشید. در مقابلم ستاره پسیانی در کار آقای حداد بود که او دوباره دیالوگش را گفت و من تازه به خودم آمدم.
یادم هست سر خشکسالی و دروغ اجرایی که بعد از توقیف به صحنه بردید، فشار روی گروه بود.
کوثری: بله. وسط اجرا آقای دشتگلی آمد و گفت باید بازبینی کنیم. ما 10شب بود که اجرا رفته بودیم. بازبینی رفتیم و 30مورد اشکال گرفته بودند. آقای سرسنگی، الوند و دشتگلی آمدند که مثلا کمک کنند به آقای یعقوبی که متن را جوری تغییر دهد که این موارد حل شود. بعد از 10شب اجرا و چهارماه تمرین یکسری تغییرات جزیی که در مغزت حکشده را باید انجام نمیدادی. این استرس را داشتیم که آن موارد را رعایت نکنیم. اما فکر میکنم در آن اجرا آقای یعقوبی کار بزرگی انجام داد. برای اینکه این رفتاری بود که جلو اجرایی که همه بلیتهایش پیشفروش شده را بگیرند. آقای یعقوبی قبول کرد که همه 30مورد را تغییر دهد.
توسلی: این کار محمد یعقوبی خیلی خوب بود.
کوثری: همه عصبانی بودیم که چرا باید بخشهایی از اجرا را تغییر بدهیم. اما آقای یعقوبی میگفت نه این 30مورد را تغییر میدهیم، تا اجرا ادامه داشته باشد. همه تلاشش را کرد تا بتوانیم دوباره اجرا برویم. اما این تمرکز دو برابر میبرد. بعد از چهارماه تمرین باید یک مواردی را رعایت میکردیم.
توسلی: بعضی وقتها فکر میکنم که دوست دارند تئاتر باشد اما در یک حدی که ویترین باشد. تئاتر هنری است که باید نشانههای فرهنگی هر کشوری را در خودش جای دهد. در کشورهای پیشرفته که آمار جرم و جنایت در آنها کمتر است همیشه تئاتر بهعنوان هنر قوی عمل میکند. هرجا که مشکلات وجود دارد از تئاتر حمایت نمیشود. ما در ایران تماشاگر تئاتر داریم. الان تماشاخانه ایرانشهر چهار، پنجسال است که ساخته شده. چندتا ایرانشهر تا به حال میشد؟ این سالنها وقتی میزبان کار خوب هستند تماشاگر دارند. میشد در تهران 10سالن داشته باشیم. بدتر هم این است که همین تئاتر محدود در تهران متمرکز شده و در شهرستانها هیچ اتفاقی نمیافتد.
کوثری: در شهرستانها هم با تئاتر مقابله میکنند. ما رفته بودیم بندرلنگه، چه کارهای درخشانی این بچههای تئاتر روی صحنه برده بودند.
توسلی: من خودم چندینسال در همدان کار تئاتر کردم. خیلی از آموختههایم را در همانجا یاد گرفتم. نوجوان بودم و تشنه آموختن. آنجا چون جشنواره تئاتر کودکونوجوان داشت بیشتر کار کودک و نوجوان انجام میدادند. کار بزرگسال هم روی صحنه میرفت. اما مردم نمیآمدند تئاتر ببینند. شکل حمایتی نداشت که کسی تبلیغ تئاتر کند. اما همینطور که باران میگوید کارهای درخشانی در شهرستانها اجرا میشود.
کوثری: البته روند پیشرفت تئاتر در چند سال گذشته روبهرشد بوده است. بهنظرم در هر شکلی آدمها یک راهی پیدا کردند که درست سرجایشان قرار گرفتند. بهنظرم آقای بیضایی درست قهر کرد و یعقوبی درست تصمیم گرفت که هر جوری شده کار کند. عین پازل هرکسی سرجایش قرار گرفت. بعد بعضی گروهها شروع کردند که در کافهها و محیطهای دیگر اجرا کردند. نمایشنامهخوانیها بیشتر شد و آدمها شروع کردند به کار کردن و پیداکردن راهی برای اجرا. این اتفاق خیلی خوبی بود.
بعضیها هم مثل محمد رضاییراد سکوت کردند.
توسلی: رضاییراد هم به شکل خودش کار کرد. تماشاچیهایش را داشت. تئاترهایی که بهدلیل محدودیتها به شکلهایی اجرا میشد و مخاطبان خودش را داشت.
کوثری: هانیه درست میگوید محمد رضاییراد سکوت نکرد. در دورانی که ممنوعالکار بود راهحل منحصربهفردی برای کار کردن پیدا کرد. من واقعا بابت ممنوعالکاریام باید از دولت قبلی تشکر کنم که باعث شد با محمد رضاییراد آشنا شوم و تجربههای تئاتری منحصربهفردی را بهدست بیاورم. این تفکر اشتباه است که چون فلانی ممنوعالکار است ما هم کار نکنیم. اتفاقا عین پازل باید عمل کرد. یکی ممنوعالکار میشود و یکی بیشتر کار میکند. این درست است که هرکسی در هر جایی که هست عکسالعمل درست نشان دهد.
باران کوثری در همین دورهای که ممنوعالکار بود مثلا طراحی صحنه انجام داد.
کوثری: بله. من همیشه دوست داشتم این کار را انجام دهم و آقای یعقوبی هم این اجازه را دادند که طراحی کارشان را انجام دهم.
توسلی: منشی صحنه هم بودی.
کوثری: آره در یک «حبه قند» منشی صحنه بودم. ما که بیکار نمیمانیم. آقای سجادپور فکر کرده که میتواند ما را بیکار کند؟ او اصلا عددی نیست. تصمیم آنها فقط ما را محبوبتر و خودشان را منفورتر میکند، او مسوولی است که امروز هست و فردا نیست. اما ما هنرمندان سرجایمان هستیم و همیشه هم میمانیم.
یکی از کارهای خوبی که من در این سالها روی صحنه دیدم نمایش «در میان ابرها» بود که باران به همراه حسن معجونی در آن بازی میکرد.
کوثری: اولین حضور جدی من روی صحنه بود. من در تئاتر خیلی شانس آوردم که امیررضا کوهستانی من را در آن کار انتخاب کند و همبازی حسن معجونی باشم و حمایتم کند. اینقدر از حسن معجونی یاد گرفتم و مدیون او هستم. برای من شروع خوبی بود و در تئاتر به من مسیر داد. هر چند که من همیشه دلم میخواست تئاتر کار کنم. اما نمیدانستم از کجا باید شروع کنم.
توسلی: تو با حامد محمدطاهری هم کار کرده بودی؟
کوثری: من با حامد محمدطاهری کار تئاتر کردم اما در هیچکاری بازی نکردم. ما با گروه نرگس سیاه در یک ورکشاپ و یک دوره تمرین سهماهه کار کردیم که دوره بسیار درخشانی بود. هر چند که متاسفانه این تمرین به اجرا نرسید. اما آن سهماه سلیقه من را در تئاتر تغییر داد.
در میان ابرها کار بعدی بود که خیلی هم پرافتخار شد.
کوثری: ما هنوز هم اجرا میرویم. اجرای خیلی خوبی است و متن درخشانی دارد. از آن متنهایی هست که منحصربهفرد است.
این همزمانی هردو کار در تالار حافظ اتفاق عجیبوغریبی نیست؟
توسلی: خیلی خوب است. من حس خوبی دارم که هرروز بچهها را میبینم. گروههایی هستیم که با هم دوست هستیم و البته علی سرابی که بازیگر مشترک هر دو اجراست.
کوثری: بهنظرم سیامک احصایی خیلی لطف کرد. هرکسی نمیپذیرد که دو اجرای پشتسر هم پیش از اجرایش در سالن باشد. آن هم با دکور سنگینی که نمایش «قرار» دارد. اجرای ما فشاری روی اجرای شما هست و اجرای شما وابسته به اجرای ماست.
ترانه علیدوستی، باران کوثری و پگاه آهنگرانی نسلی هستند که با سینما و تئاتر ایران بزرگ شدند. فکر میکنم که حالا به دورهای رسیدید که انگار گزیدهکار شدهاید.
کوثری: اتفاقا خود ما هم وقتی دور هم جمع میشویم درباره این موضوع صحبت میکنیم. یک موقعی ما بچهکوچکهای سینما بودیم و سر هر کاری میرفتیم کوچکترینهای آن جمع بودیم. اما حالا همه ما بزرگ شدیم و بازیگران کوچکتر از ما آمدند. ما نسل آخر سینما نیستیم. اما اینکه میگویی گزیدهکار، من هیچوقت گزیدهکار نبودم. موافق این نیستم که فیلمی که همه شرایطی را دارد که بازیگر در آن بدرخشد را انتخاب کنم. همیشه دلم خواسته در فیلمهایی بازی کنم که من هم یک بخشی از آن اتفاق باشم. نه اینکه جایی قرار بگیرم. در یکی، دوسال گذشته شرایط کاریام عجیبوغریب بوده. هنوز هم دارم گیج میخورم و نمیدانم که چه کاری را باید قبول کنم. شرایط جامعه هم طبیعی نبود. فیلمهایی که سلیقه ما بود کمتر ساخته میشد و ما مجبور به انتخاب فیلمهایی میشدیم که شاید در شرایط دیگر قبولشان نمیکردیم.
در روزهای پیشرو فکر میکنید بیشتر روی صحنه باشید یا سینما؟
کوثری: بهنظرم الان وقت کار کردن است. همیشه موافق این هستم که آدم با شرایط جامعه همراه شود. وقتی جو جامعه و مردم اینقدر امیدوار و روبهجلو است و فضا رو به بازشدن است بهنظرم باید با این فضا همراه شویم و تا جایی که میتوانیم کار کنیم و کارهای خوبی بکنیم و از این چهارسال نهایت استفاده را ببریم. دوران خاتمی هم فکر میکردیم که همهچیز درست شده است. اما بعدش هشتسال سخت را داشتیم. تا این فضا هست و مردم همراه هستند باید کار کرد. من قربان این مردم بروم که در هیچجای دنیا مردم اینقدر دل به پیشرفت و رو به جلو بودن، نمیدهند. این دوران را هر ملتی گذرانده بود افسرده و کمکار میشد. اما مردم بعد از هشتسال در این انتخابات اینطور فعال شرکت میکنند و به یک عده بله میگویند و همراه میشوند. وظیفه ماست که هرچه سه، چهارسال گذشته کمکار بودیم و قهر کرده بودیم بیرون بیاییم و با این فضا همراه شویم. بهنظرم وقت کارکردن است.