آفتابنیوز : آفتاب: شهروز ابراهیمی - خیلی از ما مسلمانان شیعه و بویژه ایرانیان شیعه با تجسم صحنه های عاشورا درقالب فیلم و نمایش و شبیه سازی و دسته های عزاداری، به یاد ایثار و جان گذشتگی های سالار شهیدان و پیروان آن حضرت می افتیم واشک می ریزیم. عاشورا تجلی از خود گذشتگی، تجلی اراده آزاد انسانی و انسانیت،آزاد زیستن، اوج فداکاری و حق جویی و نشانه واقعی نمونه اعلایی از زندگی با عزت و تسلیم ذلت نشدن است. شیعیان جهان و ایرانی در سالروز آن حادثه عظیم، دسته های سینه زنی و زنجیر زنی راه انداخته و در برخی جاها، شبیه سازیها و مرثیه خوانیها به راه می افتد تا آن حادثه عظیم تاریخی را در دل و خاطره ها زنده نگه داشته و از نسلی به نسلی منتقل نمایند. علیرغم این که این بازآفرینی های تاریخی است که باعث جاودانه ماندن این حادثه و انتقال نسلی ان شده است ولی پرسش اینجاست که چه رابطه ای بین احساس و تعقل در این بازآفرینی ها وجود دارد؟ سوال مرتبط دیگر این که چه درسهایی ما ایرانیها در عمل باید از این حادثه عظیم تاریخی یاد بگیریم؟
پاسخ به دوسوال فوق (ایده نوشتار) این است که گاها جنبه " احساسی " این بازآفرینی ها بر جنبه " تعقل و تفکر " غلبه دارد و این که اگر ما واقعأ به دنبال درس گرفتن از این حادثه تاریخی هستیم، کردار ما باید تا آنجا که ممکن است نزدیک به آن ایثارگریها باشد وگرنه بدون درس گرفتن، بازآفرینی این حادثه ممکن است صرفأ جنبه نمادین به خود گیرد کما اینکه در برخی ادیان، همچون مسیحیت کاتولیک تاریخی، نشانه یک دور باطلِ" گناه – آمرزش وآمرزش- گناه " شکلل گرفته است. حتی گاهأ این بازآفرینی ها محملی برای اهداف سیاسی شده و جوهر دینی ناب آن، کم رنگ میشود و از طرفی برخی مداحی ها، به مرور زمان، هم از حیث آهنگ و هم از حیث محتوا از جریان واقعی و عظمت حادثه کربلا فاصله گرفته و به پدیده ای بدون محتوا تبدیل می گردد.
تغییرات انحرافی در مداحی ها به مرور زمان صورت گرفته و آن را تهی از محتوا می کند.
اگر چه بعد احساسی این واقعه باید اهمیت بالایی داشته باشد ولی اگر تعادلی بین دو بعد احساس و عقلانی وجود نداشته باشد نماد جای محتوا را می گیرد و در عمل، انسان شیعی (در اینجا انسان ایرانی) آ»گوه که شایسته است از آن حادثه الگو و نمونه ای برای زندگی نخواهد ساخت و همین طور حیات سیاسی در عرصه حکومتداری آن را الگوی شیوه حکومتداری نخواهد کرد و شعار احساسی بر زندگی "حسین وار" غلبه خواهد نمود. اگر بخواهیم حسینی وار زندگی کنیم و به معنای واقعی پاداش اشک ریختن ها برای سرور شهیدان را بدرقه راه آن دنیای مان کنیم، سزاوار است تمام روزها مثل آن دو روز تاسوعا و عاشورا زندگی کنیم. در روزهای تاسوعا و عاشورا، عطوفت و محبت واز خود گذشتگی در قلب هر انسان ایرانی در جریان است. احساس این است که انسان ایرانی نه به فکر گناه است و نه به فکر حق کشی. ولی متاسفانه این احساس منحصر به آن دو روزاست و پایدار نیست. بلافاصله با سپری شدن ظهر عاشورا انسان ایرانی به زندگی طبیعی خود بر می گردد. گو این که بین این انسانِ فردای عاشورا با آن انسانِ عاشورا تفاوت اززمین تا آسمان است. این نشان دهنده این است که جنبه احساس بسی بر جنبه تعقل در اطراف این حادثه می چربد وکلأ جنبه تعقل وتفکر نزدیکِ صفر است.
"کل یومً عاشورا، کل ارضً کربلا" بدان معناست که در اطراف این حادثه بایستی تعقل و تفکر صورت گیرد. اگر تعقل صورت گیرد کل زندگی انسان ایرانی به شیوه زیست حسین(ع) نزدیک خواهد شد و نه فقط دو روز تاسوعا و عاشورا بلکه کل ایام، عاشورا خواهد بود و کل زمین ایرانی، کربلا خواهد بود. این بدان معنا خواهد بود که ما از عاشورا در ابعاد عملی خود، درسی برای شیوه زیست انسان ایرانی و فرهنگ ایرانی و شیوه حکومتداری ایرانی اخذ کنیم. بی تردید مرگ در زندگی هر انسانی طبیعی است و هر انسانی یک روزی از این دنیا دیر یا زود رخت برخواهد بست. امام حسین می توانست به جای این که در عاشورا حیات را ترک نماید در یک زمان دیگر حیات راترک نماید ولی امام حسین با این حادثه به دنبال درس دادن به انسان پس از خود بود. پس امروز مهم، خود آن واقعه نیست که سپری شده است بلکه مهم در س گرفتن از آن واقعه است که ماندگاراست. هر واقعه ای منحصر به فرد است ولی درسهاست که پایدار می ماند.
بزرگترین درس عاشورا این است که انسان ذلت زیستن در هر شرایطی را نپذیرد و به عزت انسانی بیاندیشد. آگاه باشد که خداوند اور ا آزاد آفریده پس باید آزاد زندگی گند وآزادی بزرگترین نعمت است و با هیچ چیزی قابل تعویض نیست. از یک نظر فرق بین انسان و حیوان در آزادی اوست چرا که حیوان به حکم غریزه زندگی می کند و انسان به حکم آزادی و اصولأ بدون نعمت آزادی هیچ پیشرفتی در تاریخ جهان میسر نبوده است. به قول اندیشمند برجسته و فیلسوف اسپینوذا: "اگر حاکمان می توانستند بر دهان انسانها قفل بزنند نوع بشر ذره ای پیشرفت نمی کرد" امام حسین(ع) درروز عاشورا رو به پیروان خود کردند و فرمودند: این فرومایه (یزید) مرا میان در چیز مخیر کرده است: یا تسلیم و زندگی با ذلت و یا مرگ با عزت. هیهات منا لذله. در همه جا و در همه ایام عاشورا تکرار می گردد. مهم این است که انسان با عزت، زندگی خود را با واقعه نزدیک بگرداند. درشیوه زیست سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ما صدها مورد است که لازم است اصلاح گردد. به عنوان مثال آن بازاری که در دسته های عزاداری شرکت می کند یک نکته را در دستورکار زندگی بازاری خود قرار دهد و آن این که کم فروشی نکند و انصاف را رعایت کند و احتکار ننماید. یک مهندس ایرانی زمانی نذرش توام با پاداش خواهد بود که در نظارت مهندسی خود در نقشه کشی و ساختمان سازی و شهر سازی استانداردهای علمی را رعایت کند تا مبادا در هنگام بلای طبیعی مثل یک زلزله برسر انسان ایرانی خراب شود. یک دولتمرد شیوه زیست عاشورایی را الگوی حکومتداری نماید تا مبادا با شیوه های نادرست ملتی را فلج نماید. یک دولتمرد شایسته سالاری را جایگزین رابطه سالاری نماید تا اجرواقعی شرکت دردسته های عزاداری حسینی درآن دنیا و این دنیا نصیبش گردد. آن انسان ایرانی اعم از کارمند، بازاری، مهندس، پزشک، معلم، قاضی دادگاه، دولتمرد وغیره بداند که نذر و ادای نذرش آن زمانی ارزش دارد که توام با کردارش باشد ودر کردار خود حق کشی نکند، دروغ نگوید، فریب ندهد، وفای به عهد نماید، ظلم نکند، تکبر به خرج ندهد، رشوه نستاند، رشوه ندهد، تفتیش عقیده نکند، بی جهت به همنوع خود برچسب نزند، چیزی را ندانسته و متنی را نخوانده نقد نکند، ناسزا نگوید، به حقوق شهروندی و انسانی دیگران احترام گذارد، از ساعت کاری نزند، محیط زیست را آلوده ننماید، حق عابر پیاده را نگه دارد، به حق دیگران تعدی نکند، استثمار نکند، احتکار نکند، دیگری را تحقیر ننماید، آلوده قدرت به هر وسیله ای نگردد، ثروت ملت را چپاول ننماید، دربرابر بی عدالتی و انحراف سکوت نکند، دغدغه اصلاح جامعه داشته باشد، فقط پول برای او ارزش نداشته باشد، ارزش انسانی خود را به خاطر مطامع ناچیز مثل پول و قدرت زیر پا نگذارد، حق را بگوید، نارساییهای اجتماع و سیاست را نقد کند، آزاد زندگی کند ودریک امر رسالت انسانی خود را ادا نماید.
اگر به دنبال درس واقعی از این حادثه باعظمت تاریخی هستیم بایستی اصحاب اندیشه و قلم و اساتید حوزه و دانشگاه، در ایام محرم درس های واقعی را به مردم یاد دهند. این که روح قیام حسین(ع) چه بود. وقتی که روح قیام را باآگاهی و تعقل و تفکر فهمید سعی نماید زندگی خود را متناسب با آن تنظیم نماید. این که بفهمد که یزیدیان زمانه و حسین های زمانه چه کسانی هستند. چگونه باید با حسین ها همراه گردد و با یزیدها مبارزه نماید. چگونه همچون زینب دست به افشاگری ها بزند و کار زینبی بکند. هم لازم است کار حسینی کند و هم کار زینبی. چگونه ماهیت یزیدهای زمانه را آشکار سازد و چگونه رسالت روشنگری و اصلاحی خود را به انجام رساند.
بزرگترین درس واقعی اصلاح شیوه زندگی در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است.
بزرگترین درس زندگی واقعه عاشورا، اصلاح شیوه حکومتداری است. آن درسی است هم برای انسان ایرانی(وهر انسانی) در ابعاد فردی و جمعی، درسی است هم برای زندگی فردی و هم برای تدبیر سیاسی جامعه. اتفاقأ مقدم برهر چیز، یکی از بزرگترین درس های آن این است که شیوه عزاداری ها را اصلاح نماییم وعزاداریها ماهیت واقعی قیام را تجسم بخشد و ماهیت روشنگرانه و اصلاحی به خود گیرد، چرا که حسین(ع) در درجه اول برای اصلاح سنت رسول اکرم(ص) قیام نمود. به جای بازآفرینی آن در قالب دسته های نمادین عزاداری، در قالب تدریس و تعلیم شیوه های عملی از سوی بزرگان اندیشه در حوزه و دانشگاه بازآفرینی نماییم. در چنین صورتی است که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا خواهد بود.