خدا نکند بعضی به خواهش، افزایش جمعیت را طلب کنند!
بچه که بودم، طبق ذات کودکان، معصومانه هم فکر می کردم و همیشه، یک پرسش، مرتب، هر روز که نه، هفتهای، ماهی یکبار، ذهنم را به خودش مشغول میکرد. و آن، این بود که؛ چرا این همه بچه، توی کوچه و خیابون هست!؟ تازه، هر از گاهی هم، همه ما بچههای محل، صاحب یک خواهر یا برادر میشویم! و چه بسا، گاهی هم دوقلو!
آفتابنیوز : آفتاب: تصورش، حتی الآن، در نگاه بعضی، سخت مینمایاند چه رسد به این که همین ذهنیت، در عالم واقع، محقق شود. تصور کنید؛ جنگ بود! گرانی را نمیدانم! فراوانی یا قحطی اجناس و کالاهای مورد نیاز و ارزاق عمومی را هم نمیدانم! و خیلی چیزهای دیگر را هم نمیدانم! نه آن موقع میدانستم و نه الآن میدانم!
اصلاً بحث این نیست!
بعدها که به ظاهر قد کشیدم و بزرگ شدم، دانستم که جنگ، خیلی بد است، خیلی خیلی بد است.
و اما بعدترها که دیگر قد نکشیدم ولی بزرگتر شدم، دانستم که از نگاه بعضیها، متأسفانه، یکی از راههای کنترل و پیشگیری از افزایش جمعیت، تعمیر و راهاندازی ماشین جنگ است.
نکند که وارونهی این نگاه هم مصداق دارد!؟ و باشند بعضی که بر طبل جنگ میکوبند؛ و باورشان این باشد که شاید به عنوان پیش مقدمه، ضرورت داشته باشد که بیمحابا و بیحساب و کتاب و بیهیچ اندیشه و دوراندیشی، به خواهش، افزایش جمعیت را طلب کنند و با توجه به شدتِ این ضرورت، اگر لازم شد حتی به تبلیغ این مهم، متوسل شوند.
سؤال؛
قطع نظر از درستی و نادرستی این شعار که آیا با فرزند بیشتر، لزوماً زندگی شادتر می شود؟؛ اگر نگارنده، به عنوان یک شهروند، شهروندی مسؤول، تلقی میشود، مدیری یا مقامی آیا پاسخگوی چرایی نصب "بیلبوردهای کلانشهر تهران برای افزایش زاد و ولد" هست!؟!