آفتابنیوز : آفتاب: شرق با این مقدمه، گفتوگوی خود با سامیه بلوچزهی را منتشر کرده که مشروح آن در پی میآید:
چطور شد که تصمیم گرفتید، شهردار شوید؟
میخواستم کمبودهایی که خودم با آنها دست و پنجه نرم کردم، نسلهای بعد از من نداشته باشند. نمیخواستم برادرزاده، خواهرزاده و کودکان شهرم بدون داشتن پارک بزرگ شوند. اینجا بیشتر بچهها افسرده هستند. شاید باور نکنید اما بچههای شهر ما با دیگر شهرها متفاوتند. آنها وقتی در شهر دیگری پارک میبینند، انگار با چیز عجیبی روبهرو شدهاند. بینهایت هیجانزده میشوند. آخر، شهر ما هیچچیز ندارد. ما کمبودهای بسیاری داریم. حتی طرح جامع شهری نداریم. جایی نداریم که زنان و مردان بتوانند به راحتی در آن قدم بزنند. یک قلعه تاریخی داریم که سالهاست بازسازی نشده و دارد از بین میرود. شهر کلات 1200 نفر جمعیت دارد اما روزانه پنج هزار نفر از روستاهای اطراف برای فروش محصولات تولیدی خود وارد این شهر میشوند و این جمعیت شناور باعث ایجاد سد معبر و ترافیک شهری شده است. من میخواستم کاری کنم که این مشکلات رفع شود، بنابراین تصمیم گرفتم شهردار شوم.
ابتدا که فکر شهردارشدن در ذهن شما جرقه زد، با چه چالشهای درونی روبهرو بودید؟
من وقتی بحث شوراها مطرح بود، به این علت که خواهرم میخواست در شورای شهر عضو شود، برای نخستینبار به فکر افتادم که من هم باید کاری انجام دهم اما واقعا نمیدانستم که من میتوانم شهردار شوم و مدیریت کنم یا خیر. با انبوهی از این سوالات روبهرو بودم. در این میان، پدرم بسیار از من حمایت کرد. بعضی وقتها بود که ناامید میشدم اما پدرم به من امید میداد. اعضای شورای شهر به خصوص رئیس شورا هم از من حمایت خوبی کردند.
شما سالهای تحصیل خود را در تهران گذراندید. در کدام منطقه ساکن بودید؟ آیا فکر میکردید که روزی بتوانید مسئولیت شهرداری شهر خودتان را برعهده بگیرید؟
من در غرب تهران در «چاردیواری» ساکن بودم. دانشگاه علوم تحقیقات درس میخواندم. آن سالها همیشه به نحوه شهرداری بهخصوص شهرداری منطقه2 تهران توجه میکردم. چگونگی اداره تهران همیشه مورد توجه من بود.
چرا مانند بسیاری از دانشجویان شهرستانی، تهران نماندید؟
من جزو کسانی بودم که از همان اول که به تهران آمدم، تصمیم نداشتم در این شهر بمانم. میخواستم برگردم و به شهر خودم خدمت کنم. با اینکه من تهران را خیلی دوست داشتم، حتی روزهای اولی که به شهر خودم برگشتم، خیلی برایم سخت بود. محرومیتهای اینجا، بسیار آزاردهنده است. اما من میخواستم برای برداشتن این محرومیتها تلاش کنم.
برای خیلیها عجیب است که چطور شورای شهر کلات، با توجه به محدودیتهای موجود نسبت به زنان، به شما بهعنوان شهردار رای داد.
به نظرم شورای شهر در راستای اهداف خود به وجود یک شهردار همراه، خلاق و توانا نیاز داشت. من برنامه مشخصی داشتم. جوانگرایی و پیشرفت و توسعه شهر سرباز از مهمترین اهدافم بود. تقویت اندیشه شورایی و مشورتی، استفاده از نخبگان جوان و در نهایت برنامهمحوربودن را بهعنوان عنصر مفقوده در تمام عرصههای مدیریت شهری لازم میدانستم. از سوی دیگر معتقدم که شورای شهر هوشیارانه پی برده است که راز موفقیت پدرانمان پرداخت حقوق نیمه دیگر جامعه یعنی زنان است و دریافتهاند که سرنوشتشان به گونهای پیچیده با سرنوشت ما گره خورده است. به همین دلیل با اکثریت مطلق آرا (پنج رای) توسط اعضای شورای اسلامی شهر سرباز به این سمت انتخاب شدم؛ انتخابی که با توجه به فضای استان و بافت سنتی آن بیسابقه بوده است.
مردم هم از این انتخاب حمایت کردند؟
بله خوشبختانه، اکثر مردم از این انتخاب استقبال کردند، بهخصوص مورد حمایت روحانیون قرار گرفتم. من یک سال سابقه کار در اداره منابع طبیعی به عنوان ناظر بخش جنگل را داشتم. به نظرم این سابقه در اعتماد مردم به من بسیار موثر بود.
جالب است که زنبودن شما در این انتخاب تاثیر منفی نداشته است.
من با توجه به حقوق مسلم خود در اصل بیست و یکم قانون اساسی، دنبال احقاق حقوق از دسترفته زنان شهرم بودم. میخواستم زنان، این قشر همیشه قربانی، به خودباوری برسند. امیدوارم که این حرکت، شروعی برای تمام زنان زادگاهم باشد و آنها بتوانند نقش بیشتری در جامعه ایفا کنند. دوست دارم زنان، همراه برادران خود در ساختن بنیادهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بکوشند. یادمان نرود، سالها پیش زمانی که پدرانمان و برادرانمان در روستاها برای امرار معاش بر سر زمینهای کشاورزی میرفتند، مادران و دختران نیز چه در کارهای خانهداری و چه در امور کشاورزی و دامداری دوشادوش آنها بودند. امیدوارم با انتخاب من به عنوان نخستین شهردار زن بلوچ، در منطقهای که همچنان عده قلیلی بر به حاشیه راندن زنان اصرار دارند، بهزودی شاهد حضور بیشتر زنان در سمتهای مدیریتی باشیم.
شما در این مدت با برخورد نامناسبی روبهرو نشدهاید؟
من در این مدت با هیچ برخورد نامناسبی مواجه نشدهام. به نظرم پس از اینکه ما شهرنشین شدیم، زنان و دختران به مرور زمان از صحنه امور اجتماعی حذف و خانهنشین شدند. مردمان شهر سرباز، مردمان فهیمی هستند. آنها با انتخاب شورایی متفاوت، روح تازهای در کالبد این شهر تاریخی دمیدند. این مردم درس استواری را از کوهها و درس تلاش و تکاپو را از رود همیشه جاریشان و درس نوعدوستی و صداقت را از اجدادشان آموختهاند.
زنان شهر سرباز نسبت به انتخاب شما چه واکنشی داشتند؟
زنان شهر، از این انتخاب خوشحال شدند. میدانید که بافت شهر سرباز، یک بافت سنتی است. انتخاب یک شهردار زن به خودی خود یک رویداد بسیار نادر در ایران است اما انتخاب یک شهردار زن از اقلیت قومی و مذهبی بلوچ و اهل سنت تاکنون اتفاق نیفتاده بود. من با شهردار شدنم امید و خودباوری را در بین زنهای بومی زنده کردم. فکر میکنم با این اقدام، تعداد بسیاری از زنان بتوانند وارد عرصههای مدیریتی و سیاسی شوند. در واقع این فرصتی است برای تمام کسانی که با وجود داشتن تخصص در انزوا قرار گرفته بودند.
بنابراین، بهنظر شما این انتخاب، سرآغازی برای بازنگری در نظام مردسالاری سیستانوبلوچستان است ...
بله، این انتخاب میتواند سرآغازی باشد برای خودباوری زنان بلوچ و بازنگری در نظام مردسالاری و تقویت حقوق و نقش اجتماعی زنان.
در این چند روز شهردار بودنتان برخورد اربابرجوعها و پرسنل شهرداری با شما چگونه بوده است؟
برخوردها خیلی خوب است. مدیریت قبلی عملکرد مناسبی نداشته است. احساس میکنم که در حال حاضر، پرسنل شهرداری خیلی راضی هستند. آنها به من احترام میگذارند. اربابرجوعهایی که در این یکهفته به شهرداری آمدهاند، خیلی برخوردهای خوبی داشتهاند. فکر نمیکردم که مردم به این خوبی از من استقبال کنند.
حالا از برنامههایتان بگویید. از برنامههایی که برای اجرای آنها انتخاب شدید.
شهر سرباز با مشکلات بسیاری روبهروست. من راهاندازی و توسعه زیرساختهای فرهنگی، ورزشی، رسانهای، اجتماعی و هنری را در اولویت برنامههایم قرار دادهام. میخواهم از زنان و جوانان در اجرای فعالیتهای شهری استفاده کنم. طرحهایی هم برای اوقات فراغت جوانان و زنان دارم. من خدمتگزار مردم شهر سرباز هستم و میخواهم شرایط مناسب شهری را برای سلامت جسمی و روحی آنها فراهم کنم. از آنجا که زنان قشر آسیبپذیر جامعه هستند و بخش اشتغال زنان تاکنون نادیده گرفته شده است، میخواهم شرایط مناسب کاری را برای آنها فراهم کنم. برای مثال، هیچ اقدامی برای زنان دستفروش انجام نشده است. دستفروشی یک زن یعنی مرگ تدریجی او که از سر ناچاری به دستفروشی روی آورده است. من میخواهم این خلأها را برطرف کنم.
و حالا حس شما به عنوان یک خانم شهردار؟
من زن بلوچی هستم که طلسم مدیریت در این شهر را شکستهام و تنها امیدم داشتن شهری سبز و آسمانی آبی است.