کد خبر: ۲۲۶۷۰۵
تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱۳۹۲ - ۱۹:۰۴

توضیحات جواد لاریجانی درباره دیدار با مقام انگلیسی در سال ۷۶

محمدجواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه در برنامه «شناسنامه» این هفته، در پاسخ به این سؤال که برادران لاریجانی چطور امکان طی کردن تحصیلات عالیه را پیدا کردند، اظهار داشت: به نظرم ما برادران لاریجانی، تحت تاثیر شخصیت و تعلیم و رفتار مرحوم آیت‌الله میرزا هاشم آملی (پدر برادران لاریجانی) بودیم، ایشان شخصیت جالب، جذاب و مفیدی برای نسل جوان است. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های ایشان زندگی هدفمند بود. ایشان تصمیم داشت تمام عمر خود را وقف توسعه فقه جعفری نماید و حدود ۸۵ سال هم این کار را انجام داد و هر امری که معارض با این هدف بود را قاطعانه کنار می‌گذاشت.
آفتاب‌‌نیوز :
آفتاب: فارس نوشت: وی ادامه داد: زندگی هدفی خیلی مهم بود. در منزل ما علم بعد از دیانت سوپریم بود. در خانه ما هر کسی به اندازه علمی که داشت احترام داشت. البته والده ما دختر آیت‌الله العظمی سید محسن اشرفی بود که از زهاد بزرگ بود و ایشان هم این گرایش و نظر پدر را تایید می‌کردند. لذا بین ما در خانه نوعی مسابقه وجود داشت برای کسب شرافت از طریق سواد و علم بیشتر! این موضوع باعث شد همه برادران لاریجانی به کسب علم توجه داشته باشند. از طرف دیگر مرحوم ابوی اهل تحمیل نبود بلکه اهل مباحثه بود. ایشان هیچ چیزی را در گرایش‌های علمی به فرزندان خود تحمیل نمی‌کرد و این موضوع هم سبب شد که فرزندانشان به شاخه‌های مختلف علوم علاقمند شوند.
 
لاریجانی افزود: ایشان نظراتشان را بیان می‌کردند اما دست ما برای انتخاب گرایش علمی باز بود. مثلاً من همه اخوان را به ریاضی خواندن تشویق کردم. غیر از دکتر باقر که فریب من را در ریاضیات نخواند، بقیه وارد ریاضیات شدند. مثلاً فکر می‌کنم حضرت آیت‌الله صادق لاریجانی بیش از حد لیسانس ریاضیات بلد است. البته ایشان در کارهای علمی انسان پرنبوغی است.
 
جواد لاریجانی صحبت‌هایش را اینطور ادامه داد: وقتی به گذشته نگاه می‌کنم به این نتیجه می‌رسم که سه نفر بیشترین تاثیر را در زندگی علمی من داشتند. یکی مرحوم پدر ما بود که توجه ایشان به معارف حقه و معارف جعفری سبب علاقمندی عمده ما به این معارف شد و به لطف الهی آن را همیشه تا حدی نگه داشتیم. نفر دوم استاد بزرگوارم جناب آیت‌الله حسن‌زاده آملی است که بر گردن من حق زیادی دارند و خودم را شاگرد ناقابل وی می‌دانم.
 
وی افزود: آقای حسن‌زده آملی از شخصیت‌هایی است که باید برای نسل جدید او را تعریف کرد. من از وی پرکاری، عشق علمی و از همه مهم‌تر عشق به ریاضیات را یاد گرفتم. سومین نفری هم که در زندگی علمی من تاثیر داشت استاد ریاضیات من در دانشگاه برکلی بود که از ریاضی‌دان‌های قرن بیستم بود.
 
لاریجانی ادامه داد: از همه این‌ها که بگذریم باید بگویم کسی که بیشترین تحول را در زندگی من ایجاد کرد، حضرت امام بود که ما را بعد دیگری از اسلام آشنا کرد و اسلام را برای ما در زندگی جمعی مطرح کرد.
 
دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه در پاسخ به این سوال که علاقمندی برادران لاریجانی از چه زمانی به سیاست آغاز شد، اظهار داشت: من سیاست را از کلاس هشتم دبیرستان، به راهنمایی مرحوم شهید بهشتی در قم آغاز کردم. انجمنی به نام انجمن سجادیه ایجاد کردیم که جمعه‌ها خود ایشان، مرحوم مفتح و... می‌آمدند برایمان صحبت می‌کردند. در آن سال‌ها نهضت امام به تازگی شروع شده بود. این انجمن ۳-۲ سال ادامه داشت تا اینکه ساواک چند نفر از ما را احضار کرد. یک صبح تا بعد از ظهر ما را آنجا نگه داشتند و از ما تعهد گرفتند که این انجمن باید تعطیل شود. این زمینه بود که ما به نحوی از مسائل سیاسی آشنا شویم.
 
وی ادامه داد: حضرت امام تحول بزرگی در نسل ما ایجاد کردند. در دانشگاه فضای تحرکات سیاسی بین چپ و مسلمانان تقسیم بندی می‌شد. گروه‌های مارکسیستی هم کار می‌کردند و شاه هم از وجود این گروه‌ها بدش نمی‌آمد تا مسلمانان محدود شوند. کسی که بیشتری تاثیر را در این میان داشت شخصیت، تعالیم و حرف‌های حضرت امام بود.
 
لاریجانی همچنین در مورد اولین دیدارش با امام خاطرنشان کرد: حضرت امام در قم رابطه دوستانه بسیار وثیقی با پدر ما داشتند، لذا از سالی که وارد قم شدیم، هفته‌ای یا دو هفته‌ای یک بار پدر و حضرت امام با هم دیدار داشتند. در این دیدار‌ها مباحثه علمی صورت می‌گیرد و در کنار آن مقداری هم اختلاط می‌کردند. غالباً بعد از این صحبت‌ها شام هم برگزار می‌شد. حضرت امام هم در مزاح چیزی کم نداشتند و پدر ما هم معروف به شوخ طبعی بودند. یک شب غذا آبگوشت بود. ظاهراً آب این آبگوشت قدری زیاد بود، حضرت امام به مزاح گفتند آشیخ جواد دو تا لنگ بهم بیار، چون می‌شود در این آبگوشت شنا کرد (خنده).
 
محمدجواد لاریجانی در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود در مورد اولین مسئولیت‌های بعد از پیروزی انقلاب خود هم گفت: صدا و سیما و وزارت علوم اولین نهادهایی بود که من در آن فعالیت کردم. همیشه کار علمی به نحوی با من همراه بود.
 
وی ادامه داد: دو سال قبل از انقلاب به تهران آمدیم. وقتی که امام در نوفل‌لوشاتو بودند هم مدتی خدمت ایشان رفتیم و بعد از حضور ایشان در ایران، به کشور برگشتیم.
 
لاریجانی در پاسخ به این سوال که خروج شما از معاونت بین‌الملل وزارت خارجه با قطعنامه ۵۹۸ ارتباطی داشت یا خیر، گفت: قطعنامه ۵۹۸ که بنده مذاکرات عمده‌اش را انجام می‌دادم، با ایده‌ای آغاز شد و در یک زمانی می‌توانست سند جالبی باشد. عراق به ما حمله کرده بود ولی در عین حال پرچم صلح را در دست داشت و هر روز یک پیشنهاد جدید صلح به دست ما می‌رسید و ما به آن جواب منفی می‌دادیم. در اینجا ما تبدیل به شخصیت نه گو و ادامه‌دهنده جنگ تبدیل شده بودیم. به همین دلیل لازم بود این پرچم صلح را از دست عراق بگیریم.
 
وی افزود: این ایده اول خدمت مقام معظم رهبری مطرح شد، آقای هاشمی و آقای موسوی اردبیلی هم این موضوع را پسندیدند. حضرت امام هم فرمودند ایده خوبی است، روی آن کار کنید. امام در فهم سیاسی نابغه عجیبی بود و مبتنی بر پند امام بندهای این قطعنامه شکل گرفت.
 
وی ادامه داد: رفتن من از وزارت خارجه ارتباطی به قطعنامه ۵۹۸ نداشت. بین من و آقای ولایتی اختلاف نظر وجود داشت و به نوعی حس کردم برایشان راحت نیست که آنجا باشم.
 
لاریجانی در پاسخ به این سوال که انتخاب روش تاخیری در مذاکرات ۵۹۸ دلیل خاصی داشت، یادآور شد: دلیل این موضوع این بود که نظام باید تصمیم می‌گرفت که قطعنامه را قبول کنیم یا خیر، از طرف دیگر غرب هم اصرار داشت یا این قطعنامه را بپذیریم یا اگر آن را قبول نداریم بگوییم که آن را نخواهیم پذیرفت. تئوری اطاله یک تکنیک است که گاهی خیلی سخت و مشکل است. قطعنامه سه فاز عمده داشت. فاز اول انعقاد نطفه این ایده و چهارچوب برای قطعنامه بود. این خیلی مهم است که ما ایده‌های مورد اتفاق نظام را وارد قطعنامه کنیم. مرحله دوم رشد متن قطعنامه بود که فراز و نشیب زیادی داشت. سومین مرحله هم مرحله توافق و اجرا بود.
 
لاریجانی در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود در مورد پیام امام به گورباچف اظهار داشت: برداشت من از پیام حضرت امام به گورباچف دو چیز بود. اول اینکه ایشان پیش‌‌بینی می‌کردند شوروی از هم می‌پاشد. نکته دیگر اینکه ایشان معتقد بودند تجربه‌ای که ملت ایران در کشور شروع کرده (بنای یک نظام مدنی- سیاسی بر اساس تفکر اسلامی) محدود به سرزمین ایران نیست چون اسلام دینی نیست که عرب و عجم و سیاه و سفید داشته باشد. اسلام یک دین جامع و جهان‌شمول است. حضرت امام می‌خواست این تجربه را آغاز کند که تجربه ملت را به دنیا عرضه کند که خیلی خوب هم این کار را انجام دادند.
 
وی ادامه داد: بعد از اینکه نامه را چند بار خواندم شش پیشنهاد به امام دادم که پنج پیشنهاد در مورد عبارات بود و یکی مربوط به محتوا بود و آن هم این بود که در پیام امام با قاطعیت گفته بودند مارکسیسم در دنیا از بین رفته است. من عرض کردم شاید اینطور نباشد، این عبارت باید اندکی معتدل‌تر شود. حضرت امام آن پنج پیشنهاد را قبول کردند اما این آخری را نپذیرفتند. من رفتم و این پیام را به گورباچف دادم. گورباچف وقتی متن را خواند نه تنها ناراحت نبود بلکه گویی صحبت‌ها را قبول داشت. وقتی به ایران بازگشتم و خدمت امام رسیدم، ایشان فرمودند آقای لاریجانی آن مساله درست بود یا نه؟ من هم عرض کردم او اگر کمترین علاقه‌ای به مارکسیسم داشت باید عصبانی می‌شد اما به نظر می‌آید آن‌ها هم به این نتیجه رسیده‌اند که مارکسیسم برای همیشه مرده است.
 
لاریجانی در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود در مورد مذاکره با یکی از مسئولان وقت وزارت امور خارجه انگلیس در آستانه انتخابات سال ۷۶ هم گفت: علت این دیدار پیچیده نبود. وزارت خارجه انگلیس به کاردار ایران در انگلیس نوشت که این شخص می‌خواهد بعداً در ایران سفیر شود به همین دلیل می‌خواهد قبل از سفر به ایران ملاقاتی داشته باشد و آشنا شود. این ملاقات در محیط سفارت و با حضور کار‌شناسان مختلف انجام شد. این دیدار پیامی هم از سوی دولت انگلیس داشت که می‌گفت شما مساله جایزه مرگ سلمان رشدی را مطرح کرده‌اید که در اروپا باعث ایجاد حساسیت شده است. ما هم جوابشان را دادیم.
 
وی گفت: زمانی که ملاقات به پایان رسید به او گفتم شما راجع به انتخابات ایران چه برداشتی در اروپا دارید که او گفت ما در جامعه اروپا به این نتیجه رسیده‌ایم که به هر ترتیب آقای ناطق نباید رئیس‌جمهور شود. ما تضمین‌هایی پیدا کردیم که در دولت آقای خاتمی دگراندیشان می‌توانند فعالیت داشته باشند.
 
وی ادامه داد: یکی از کارشناسانی که در آنجا بود با دوستان ما مثل بهزاد نبوی در ارتباط بود و احساس خطر کرد که اگر به ایران بیایم و این مساله را مطرح کنم اتفاق عجیب غریبی خواهد افتاد. قبل از اینکه به ایران برسم یک نشریه دو صفحه‌ای درست شده و در تیراژ ۲۰ میلیون در سراسر ایران پخش کرده‌اند. این دو صفحه هم شاید دو جمله درست داشت اما عمدتاً چیز غلطی بود. در واقع دست پیش گرفتند که پس نیفتند. چون فضای انتخاباتی بود بعضی از دوستان دستپاچه شدند اما من از این موضوع ابایی نداشتم. دوستان تبلیغات زیادی کردند و گفتند لاریجانی انگلیسی است، باید اعدامش کنید و عده‌ای هم در دانشگاه جمع شدند و خواستار راهپیمایی علیه من شدند. آقای هاشمی من را صدا زد. خدمت وی رفتم، گفتم آقای هاشمی چی شده؟ وی گفت اگر خودت همین جوری به دانشگاه بروی و بگویی می‌خواهم سخنرانی کنم ۳۰۰ نفر جمع می‌شوند اما این‌ها تراکت پخش کرده‌اند و با تبلیغات فقط توانسته‌اند ۸۰-۷۰ نفر جمع کنند.
 
لاریجانی افزود: بعداً معلوم شد آن‌هایی که به من می‌گفتند با انگلیس مراوده داری، سرشان کجا بند بود. انگلیس هم خودش در این قضیه بی‌تاثیر نبود. آن‌ها حس کردند گاف داده‌اند و به همین دلیل سعی کردند با کمک عواملی که در داخل داشتند موضوع را جمع کنند. بعضی از دوستانی که الان به سمت غرب غش می‌کنند در دهه اول انقلاب جزو رادیکال‌های درجه یک بودند.
 
وی ادامه داد:‌ در زمان حضرت امام در روزنامه ستونی داشتم که هر هفته پنج‌شنبه‌ها می‌نوشتم. آنجا نوشتم که بحث مذاکره ما با آمریکا به تنهایی موضوعیت ندارد. باید ببینیم مذاکره منافع ما را تامین می‌کند یا نه، فکر می‌کنم در موردی بود که در مورد مسائل منطقه‌ای می‌خواستیم با آمریکا مذاکره کنیم. من نوشتم ما از مذاکره با هیچ کشوری ابایی نداریم اما باید بدانیم از مذاکره چه می‌خواهیم. بعد از این بود که در روزنامه‌هایی مثل سلام غوغایی به پا شد و گفتند این‌ها سرشان در آخور اسرائیل است و این‌ها نوکر اسرائیل هستند. سنت افترا و هوچی‌گری چیزی است که از سمت جناح اصلاح‌طلبان که در دهه اول رادیکال هم بودند پایه‌ریزی شد.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین