آفتابنیوز : آفتاب: پوریا عالمی در شرق نوشت:
دیروز یکشنبه قرار بود یک آقایی برود شورای شهر، جلسه غیرعلنی، که «استعفا» بدهد. نه. نه... خودتان را کنترل کنید. بشکن نزنید. ایبابا. آقا شیرینی پخش نکن. عجب... آن خانم بیزحمت روی سر مردم نقل نپاشید... پدرجان، شاباش؟ شاباش برای چی؟ شاباش ندهید. چی؟ جشن ملی؟ چرا جشن ملی؟ چون یک مسوول آخرش استعفا داد و تا آخرین نفس ایستادگی نکرد؟ باباجان، عذر میخواهم. شوخی کردم. نمیدانستم ملت اینقدر خوشحال میشوند اگر یک مسوول استعفا کند وگرنه شوخی نمیکردم. ندیدبدید هستیم دیگر. توی اخبار میگفت در ژاپن یک وزیر هاراگیری کرده، آدم عقدهای میشود. حالا خوب است حمل شمشیر بهعنوان سلاحسرد در کشور ممنوع است و آدم توقع ندارد کسی اینجا هاراگیری کند.
وقتی یکشنبه قضاقورتکی تعطیل بوددیشب یکی از دانشمندان جوان به ما گفت: «هی، غافل چه نشستهای؟ که تمام تحلیلها و تعریفهای مسوولان از سرعت عمل زیر چهاردقیقه آتشنشانی برای رسیدن به مقصد که زیر استاندارد جهانی است، نقش بر آب است.»
راست میگفت. اینهمه مسوولان آمدند و پز دادند که زیر چهاردقیقه ماشین آتشنشانی رسیده به کارگاه خیابان جمهوری. اما عزیزان من ما در خواب غفلت هستیم. آتشسوزی ساعت 11:30 روز یکشنبه 29دی بوده، که دست بر قضا، تعطیل عمومی و رسمی بوده است.
یعنی اگر همین الان که شما دارید روزنامه را میخوانید، اگر کسی توی خیابان جمهوری نیاز به آتشنشانی که هیچی نیاز به قابله پیدا کند، طرف زیر نیمساعت بعید است برسد.
برای همین ما از افراد همیشه در لب پنجره 15ثانیه بیشتر آویزان، (به قول مدیرعامل سازمان آتشنشانی تهران) خواهش میکنیم برای همکاری با مسوولان، لطفا روزهای تعطیل آتش بگیرند یا از لب پنجره آویزان شوند تا آتشنشانی بهموقع برسد و مسوولان پزش را بدهند.
8روز گذشتآقای قالیباف قرار شده 15روز بعد از حادثه آتشسوزی خیابان جمهوری بهصورت شفاف موضوع را برای افکارعمومی تشریح کند که دلیل فوت دو زن کارگر که «بهدلیل ناتوانی در استقرار مستحکم خود» بر لب پنجره سقوط کردند (به قول سخنگوی سازمان آتشنشانی) چه بوده است.
تا الان هفت، هشتروز گذشته و آب از آب و مسوول از پشت میزش تکان نخورده است.
شهرداری بدهکاریدر همینرابطه و برای ریختن آب به آسیاب کسانی که چشم ندارند خدمات شایانتوجه شهرداری را ببینند، نماینده شرکت آلمانی ماشینهای آتشنشانی (که از عناصر آلمان برای ضربهزدن به شهرداری تهران است) به خبرآنلاین گفت: «شهرداری به ما بدهکار است و اجازه نمیدهد ماشینها را تعمیر کنیم.»
شهرداری گفت: پس چی؟ ما پل دوطبقه میزنیم که تو چشم باشد. کارگر آویزان از لب پنجره توی چشم نیست که الکی خرج آتشنشانی و نردبان کنیم.