کد خبر: ۲۳۰۴۳۷
تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۹:۳۵

طنز/ واکنش‌های وزیر خارجه سوئد به سبد کالا، اینترنت و تاخیر مصاحبه روحانی

کارل بیلدت، وزیر خارجه سوئد درباره جزئیات سفر خود به ایران در صفحه توئیترش نوشت: امروز صبح بالاخره موفق به دریافت «وی پی ان» برای عبور از فیلترینگ شدم تا بتوانم وارد حساب توئیتر خود شوم. همان کاری که مردم ایران نیز انجام می‌دهند.
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: بر این اساس و با تلاش برخی همکاران پرتلاش، به باقی خاطرات او که به خاطر سرعت پایین اینترنت آپلود نشد، دست یافتیم که در ادامه می خوانیم:

- صبح هنوز چشمانم را نمالیده بودم که با حجم بالایی از آزادی بیان مواجه شدم؛ آنقدر که فکر کردم در سوئد هستم و انقلاب هم شده است. یک روزنامه بزرگ کنار در اتاق گذاشته بودند که با فراق بال به همه کسانی که انتقاد داشت، هرچه خواسته بود گفته بود. واقعا شوک آور بود. خیلی خوشم آمد و قرار گذاشتم حتما از ظریف به خاطر این همه آزادی بیان در انتقاد از مسئولان کشور آن هم در یک روزنامه با کاغذ کاهی تشکر کنم.

*

- سرعت اینترنت خیلی خوب شده. این را گارسن هتل گفت. راست می گفت من هنوز اسم سایت های مورد علاقه را نزده بودم، صفحه اول سایت می آمد. فقط گویا در ایران همه سایت ها را با یک صفحه گل و بلبل بومی سازی می کنند. یک صفحه خیلی شیک و جذاب رویت می شد که کلی لینک مفید به آدم می داد. اتفاقا سایت آن روزنامه نیز در این لینک ها بود. باز هم قرار گذاشتم از ظریف تشکر کنم.

*

- کنار سینی ناهار یک حلقه دی وی دی گذاشته بودند با یک یادداشت: فوری ملاحظه شود. سریع گذاشتم توی دی وی دی پلیر. یک فیلم جذاب آیتم گونه یا اصطلاحا اپیزودیک  بود به نام بیست و سی. خیلی خوشم آمد. گویا در ایران خیلی طرفدار دارد. فقط یادم باشد از ظریف بپرسم چرا اسمش را گذاشته بودند: روزی سه مرتبه بعد از غذا، قبل از جلسه.

*

- عصر رفته بودیم جلسه سر راه صف های طولانی دیدم. پرسیدم بازهم انتخاباته؟ آیا زمان رای دادن تمدید شده؟ راننده مرا از گمراهی درآورد و گفت: دارند سبد می دهند. گفتم چی هست توش که اینقدر شلوغه. گفت: مردم در هشت سال گذشته کلی چیز از دست دادن، حالا هرکی بخواد یه چیزی بهشون بده، زودی صف می بندن که تموم نشه. گفتم چطور؟ گفت: آخه قرار بود 8 سال قبل نفت بیاد سر سفره هاشون ولی نون هم کم کم داشت از سفره شون می رفت...یادداشت نوشتم که به ظریف به خاطر این هوشمندی مردم ایران و آینده نگری شون، تبریک بگم.

*

- شب یه سر رفتم دفتر ظریف. چند تا فیلترشکن توپ بهم داد و گفت، اگر مشکلی پیدا کردم، اس ام اس بزنم بهش، خودش بیاد اینترنتمو ردیف کنه. قرار شد یه فکری هم برای آنتن بکنه. گفت یکی رو می فرسته.

*

- نیمه شب راننده پیشنهاد داد بریم خیابان گردی. می گفت تهران بیشتر از درخت و جای پارک و اتوبوس و مترو، بزرگراه داره و روگذر و زیر گذر که جون میده شب ها بندازیم توش چرخ چرخ بازی. گفتم خب صبح بریم. گفت: نه دیگه صبح ها که ترافیکه اعصاب خورد کنه! یه گوشه نوشتم از جواد بپرسم داستان این همه بزرگراه چیه؟ آخه قبلا گفته بود آلودگی هوا در تهران خیلی پیچیده شده، ولی انگار زیاد هم پیچیده نیس!

*

- امروز هرچه کردم نتوانستم به صفحه شخصی ام سری بزنم و پستی بنویسم. خدمتکار هتل می گوید برف آمده، لنگر کشتی خورده روی شیلنگ اینترنت و همه چیز فعلا قطع است.  

*

- هرچه منتظر ماندم شبکه یک ایران مصاحبه پرزیدنت روحانی را پخش کند، نکرد. حالا هم دارد سریال پخش می کند. رفتم راننده را صدا زدم که تحلیل کند چه اتفاقی افتاده. گفت: چند دقیقه صبر کن الان حل میشه. گفتم داستان چیه؟ گفت تو ایران رییس تلویزیون همیشه یه کم تاخیریه. مثل کش می مونه. چند سال باید بکشیش تا چند وقت بعد در بره! الانم دارن جواب یکی دیگه رو به یکی دیگه میدن. اینطوری هم عذاب وجدان ندارن هم احساس اقتدار می کنن. گفتم چه جالب. گفت: جالب تر هم میشه.

 

 محسن حدادی
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین