آفتابنیوز : آفتاب: به گزارش اعتماد، تيم جنايي پايتخت در حالي بررسي ابعاد اين جنايت را در حال بررسي دارند كه اين دختر مدعي شده پدرش او را مورد اذيت و آزار قرار ميداده است.
جسدي در خودروي معيوبدوم بهمنماه امسال ماموران پليس از طريق مركز فوريتهاي پليسي 110 از كشف جسدي در يك خودرو خبردار شدند و براي بررسي اين گزارش راهي محدوده جنوبي خيابان آزادي شدند. ماموران طبق آدرس به ساختماني دو واحده در محدوده خيابان كميل رسيدند.
ماموران پس از بررسي اوليه جسد از حاضران در خانه شروع به تحقيق كردند و در همين حال موضوع را به بازپرس كشيك قتل پايتخت اطلاعدادند.
دختري كه در خانه حضور داشت گفت آمده تا به ماشين سري بزند و متوجه جسد پدرش شده است.
ماموران با اين احتمال كه ممكن است اين مرد قرباني جنايتي شده جستوجو براي يافتن آثاري از خشونت يا سر و صدا را آغاز و از همسايهها در اين باره پرس و جو كردند. در اين پرس و جوها مشخص شد خانهيي كه جسد در آن كشف شده محل زندگي مقتول و مادرش بود. ساختمان نيز دو واحد بود و مشخص شد مقتول و دختر و پسرش در طبقه بالا زندگي ميكردند و مادر مقتول نيز در طبقه پايين.
با ورود تيم تخصصي قتل صحنه كشف جسد مورد بررسي قرار گرفت و در نگاه اول مشخص شد مرد 55 ساله با 11 ضربه چاقو به قتل رسيده است. اين مرد گويا بازنشسته يكي از وزارتخانهها و در روز حادثه در خانه بود.
بازپرس شعبه چهارم دادسراي جنايي تهران و كارآگاهان ويژه رسيدگي به قتل نيز در محل حاضر و شروع به بررسي اطلاعات به دست آمده كردند. با اين حال شواهد اوليه نشان ميداد كه قتل در محل ديگري روي داده است. بازجوييهاي اوليه از دختر و پسر مقتول نيز كمك چنداني نكرد.
در همين حال كارآگاهان پليس در بررسي خانه مقتول و خودروي او به روايتي كه اعضاي خانواده بازگو كرده بودند مظنون شدند.
كارآگاهان دريافتند كه خودروي مقتول معيوب بوده و اصلا امكان جابهجايي نداشته است. بنابراين امكان اينكه اين مرد در محلي به قتل رسيده و سپس جسدش با خودروي خودش به خانه آورده شده باشد وجود ندارد. به همين دليل احتمال وقوع حادثه در همان خانه افزايش يافت.
به همين دليل بازپرس جنايي تهران دستور داد اعضاي خانه به طور جداگانه مورد تحقيق قرار گيرند. تحقيق جداگانه از مادر مقتول حكايت از آن داشت كه او هيچ رفت و آمد مشكوكي به خانه را
متوجه نشده است و او تاكيد كرد كه در روز حادثه هيچكس زنگ خانه را هم به صدا درنياورد.
كارآگاهان دريافتند كه همسر مقتول چندسال قبل از او جدا شده است و مقتول با دخترش «فريبا» و پسرش «ابراهيم» زندگي ميكرد. گرچه جدايي همسر مقتول نيز ميتوانست به فرضيهيي تبديل شود اما به دستور بازپرس جنايي تهران «فريبا» بازداشت و تحويل ماموران پليس آگاهي شد.
پدرم مرا اذيت ميكردپس از انتقال جسد به پزشكي قانوني تحقيق درباره اين ماجرا در پليس آگاهي ادامه يافت. كارآگاهان در نخستين اقدام به بررسي تماسهاي «فريبا» پرداختند.
كارآگاهان متوجه شدند كه او در همين روز با دو تلفن همراه چندين بار تماس گرفته است. در همين حال كارآگاهان با توجه به اعلام زمان تقريبي قتل توانستند بين زمان وقوع قتل و زمان تماسها رابطهيي برقرار كنند و با همين مساله به بازجويي از «فريبا» بپردازند.
«فريبا» درباره آن دو شماره تلفن توضيح داد كه يكي نامزدش است و ديگري نيز دوست اوست. پليس نيز با ردزني اين دو نفر پي برد آنها پسرهاي جواني هستند كه «فريبا» با هردو نفر آنها دوست بوده است. وقتي كارآگاهان علت اين تماسها را جويا ميشدند برادرش سرنخي به دست ماموران داد و گفت آن روز دوست خواهرم به خانه ما آمده بود.
همين سرنخ سبب شد تا كارآگاهان تناقضگويي اين دختر 17 ساله را بهانه قرار داده و دوباره از او بازجويي كنند كه اينبار او نتوانست آنچه گفته بود را تكرار كند و در پي تناقض در حرفهايش مجبور به اعتراف شد.
«فريبا» اعتراف كرد كه از قتل پدرش خبر داشته است و قرار بوده كه جسد را به جاده ورامين ببرند تا در آنجا دفن كنند. وقتي مقاومت او در برابر حقيقت شكست، كارآگاهان دو جوان ديگر را نيز احضار كرده بودند و قطعههاي مختلف اين جنايت كنار هم نشست تا راز آن برملا شود.
«فريبا» به كارآگاهان اعتراف كرد كه پدرش او را اذيت ميكرده و چون مدتها بود كه مادرش هم از آن خانه رفته بود از رفتار پدر به تنگ آمده و از دوست خود خواسته تا پدرش را بهسزاي اعمالش برساند.
«امير» دوست «فريبا» نيز كه سرباز وظيفه بود در اعترافاتي به كارآگاهان گفت: «فريبا» از من خواست تا او را از شر پدرش خلاص كنم تا بعد من و او بتوانيم زندگي بهتري داشته باشيم. براي همين آن روز من از پادگان مرخصي گرفتم و آمدم به محل. «فريبا» گفته بود كه به من خبر ميدهد چه موقع وارد خانه شوم و همان زمان در را برايم بازميگذارد.
اين جوان كه متهم رديف اول پرونده است درباره چگونگي ارتكاب جنايت توضيح داد: «فريبا» به من خبر داد كه پدرش خوابيده و زمان انجام كار است. من هم وارد خانه شدم و ديدم پدرش در اتاق خواب است. با چاقويي كه به همراه داشتم ضرباتي به پهلو و شكم اين مرد زدم و وقتي مطمئن شدم كه اين مرد جان باخته به «فريبا» خبر دادم.
«امير» درباره اين جنايت افزود: قرار بر اين بود كه «فريبا» برادرش «ابراهيم» را به بهانهيي به طبقه بالا بفرستد تا او را هم بكشم اما وقتي اين پسربچه را ديدم كه فقط 13 سال سن داشت دلم نيامد و نتوانستم او را بكشم.
كارآگاهان بعد تحقيق از «ابراهيم» را شروع كردند و او نيز به ماموران گفت كه خواهرش از او خواسته تا با آنها همكاري كند.
«ابراهيم» براي كارآگاهان تعريف كرده بود كه وقتي جسد پدرش را ديده تا ساعتي در حال گريه كردن بوده و بعد خواهرش آمده و با او صحبت كرده كه اگر همكاري كند زندگي بهتري خواهد داشت.
«فريبا» و «ابراهيم» پس ازاين قسمت بعدي نقشه خود را ميخواستند عملي كنند. به همين دليل جسد را در پتويي پيچيده و داخل ماشين گذاشتند. آنها وقتي خواستند خودرو را روشن كنند متوجه شدند اين ماشين خراب است و نميتوانند با آن از محل خارج شوند.
به همين دليل «فريبا» با دوست ديگرش «رضا» تماس ميگيرد و از او ميخواهد كه كمكشان كند اما او به آنها سناريويي را پيشنهاد ميكند كه زنگ بزنيد پليس بيايد و به پليس بگوييد پدرمان را كشتهاند و ما جسد را در خودرو كشف كردهايم.
به اين ترتيب مراحل اوليه تحقيق و چگونگي وقوع قتل براي كارآگاهان مشخص شد و تيم جنايي به دستور بازپرش شعبه چهارم دادسراي جنايي ادعاهاي دختر مقتول را مبناي تحقيق خود قرار دادند.
شوهرم سخت ناتوان شده بودكارآگاهان براي بررسي صحت و سقم ادعاي دختر مقتول شروع به تحقيقات علمي كردند. در همين حال همسر مقتول را به پليس فراخواندند تا در اين باره تحقيق كنند.
مادر «فريبا» كه در جريان مرگ شوهرش قرار گرفته بود نيز داستان چگونگي جدايياش را براي كارآگاهان بازگفت و تاكيد كرد: شوهرم اعتياد داشت و همين اعتياد سبب ايجاد اختلاف در زندگي زناشويي ما شده بود و همين مساله موجب شد كه ما از هم جدا شويم.
اين زن رفتار شوهرش تا زمان جدايي را فاقد هر نشانهيي دانست كه ممكن باشد اين مرد دخترش را اذيت و آزار كرده باشد. با اين حال كارآگاهان ضمن بازداشت «رضا» دوست ديگر «فريبا» و تحقيق از او بررسي ابعاد ديگري از اين ماجرا را در دستور كار قرار دادند.
در حال حاضر رمزگشايي از جنايت به نتيجه رسيده و تيم جنايي در حال تكميل تحقيق خود درباره ادعاهاي «فريبا» است.