آفتابنیوز : آفتاب: فائزه هاشمی درمصاحبه با روزنامه شرق گفت: اصولگرایان مجلس پنجم با اصولگرایان کنونی مجلس تفاوت بسیاری داشتند، به این معنا که نسبت به الان منطقیتر و واقعبینانهتر به مسایل نگاه میکردند، نه اینکه مسایل را احساسی و مبتنی بر منافع شخصی، گروهی و صرفا سیاسی دنبال کنند یا در برابر مسایلی که از وظایف دولت است، بنای مخالفت بگذارند. بنابراین شرایط آن زمان کشور و بافت اصولگراها بسیار با دوران کنونی متفاوت بود.
*درست است که اکثریت و اصولگرایان مجلس پنجم سعی میکردند موانعی بر سر راه آقای خاتمی قرار دهند، اما به این شدت نبود، در تمام دوران همزمانی مجلس پنجم با دولت اصلاحات، تنها دو استیضاح آقایان نوری و مهاجرانی - وزرای کشور و ارشاد - در دستور کار مجلس قرار گرفت که استیضاح آقای نوری رای آورد اما آقای مهاجرانی به دلیل دفاع خوب خودش، وزیر ماند. اما الان میبینیم که در چندماهه نخست کار دولت، تاکنون سه «کارت زرد» به وزرا داده شد و یا اینکه سه بار وزیر پیشنهادی ورزش رای نیاورد.
*به نظر من اصولگرایی ارتباطی با طیف سیاسی ندارد. اگر بخواهیم به صورت مفهومی به واژه «اصولگرا» نگاه کنیم، باید اذعان کرد که اصلاحطلبان هم اصولگرا هستند، یعنی در عین اینکه روی اصول خود ایستادگی میکنند خواهان اصلاح و بهبود امور جامعه هم هستند. پایبندی به اصول خاص اخلاقی، سیاسی، فرهنگی و... میتواند افراد را اصولگرا کند اما در مفهوم سیاسی بهنظر من اصولگرایی مفهوم خود را از دست داده است.
*برخی از اصولگرایان در شرایط کنونی پایبندی به اصول را از دست دادهاند، البته برخی از آنان مانند آقای مطهری و ناطقنوری حسابشان جداست. آقای احمدینژاد به اصولگرایی هم آسیب زد و باعث نزول آن شد. به نظر من اصولگرایی برای بعضی افراد دکانی است برای بقایشان. مشکل اینجاست که خود را عین اسلام و نظام و انقلاب نیز میدانند.
*شرایط نمایندگان اصلاحطلب مجلس شرایط مناسبی نیست با این حال در حد خودشان تلاشهای خوبی کردهاند اما به دلیل اینکه در «اقلیت» هستند، نمیتوانند بیش از این کاری از پیش ببرند.
*به تجربه دوباره نماینده شدن فکر نکردهام.
*آن دوران که من وارد حزب کارگزاران شدم، عدهای در مقابل آقای هاشمی ایستاده بودند و موانع زیادی را برسر راه دولت هاشمی ایجاد میکردند و من فکر میکردم که باید از طریق حزب تلاش کنیم تا مجلس پنجم با دولت همسویی داشته باشد و به رشد و آبادانی کشور کمک کند، من هم نامزد شدم. به حزب کارگزاران پیوستم تا سازمانیافتهتر باشیم. معتقد به «تحزب» هستم اما شخصیتا نمیتوانم کار حزبی کنم و این هم یک ضعف است. برای مثال زمانی هم که در حزب بودم مواضع مستقلی داشتم.
*از نگاه من حزب کارگزاران از مدیران باتجربه و با اعتقادات و باورهای توسعهای بهدور از شعار و سیاستهای «پوپولیستی» تشکیل شده است و توان و ظرفیت این کار را دارد و همچنان آن را در بین احزاب موجود اصلاحطلب، بهترین حزب میدانم.کارگزاران در زمان تاسیس و در جریان انتخاباتها نهتنها بسیار موفق بود، بلکه حتی در زمان شکلگیری مجلس پنجم و انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۷۶ جریان اصلاحطلبی را احیا کرد ولی متاسفانه باوجود حضور خوب و قوی در دورههایی آن هم به دلایلی که جای بحث آن اینجا نیست، قدری منفعل شد.
*ششماه حضور در زندان تاثیر زیادی روی من گذاشت، البته افکارم تغییر نکرده و همان آدم پیشین هستم اما به سمتوسو دادن به تفکرات و شناختم کمک کرد و برای من تعیینکننده و آموزنده بوده است.