آفتابنیوز : آفتاب: قانون در ادامه طنز خود نوشت: موضوع انشای قبلی "چرا از یارانه انصراف میدهم" بود و عنوان موضوع جدید هم این است: "چرا تحریم را دوست دارم". رئیس جمهور در یکی از آخرین سخنرانیهایش از کسانی که از تحریم خوششان میآید خواست به صحنه بیایند و برای این ادعایشان دلیل بیاورند. از شانس بد از بین هشتاد میلیون نفر اولین نفر هم اسم ما را خواندند تا در پیشگاه ملت حاضر شویم و انشایمان را بخوانیم.
به نام خدا؛ موضوع انشا: چرا تحریم را دوست دارم؟
بار دیگر قلم به دست میگیرم و مینگارم و سپس به نگاشته خود مینگرم. من تحریم را دوست دارم. پدرم میگوید تحریم چیز خوبی است. او آنقدر عاشق تحریم است که وقتی اسمش را میشنود یکجوری میشود و معمولا دوست ندارد کسی در آن حالت رویش زوم کند. تا قبل از تحریم، پدر مجبور بود هرچه ما و مادرمان میخواستیم برایمان بخرد اما در دوران تحریم هرچه میخواستیم میگفت تحریم هستیم و این چیزها دیگر وارد کشور نمیشود. خانواده ما در دوران تحریم 10 میلیون تومان پسانداز کرد چون اساسا چیزی در کشور وجود نداشت که بخریم. البته پدر یک بار سوتی داد و گفت گلاب کاشان به دلیل تحریم دیگر وارد کشور نمیشود. بعد از آن سوتی وحشتناک بود که مادر کل پسانداز پدر را ضبط کرد. پدربزرگم میگوید تحریم باعث جلوگیری از اشاعه بدزبانی و ادبیات نامناسب در جامعه میشود. پ
دربزرگ می گوید امثال آقای کوچکزاده پتانسیل جالبی در پاسخگویی به تحریمهای غرب دارند اما اگر ما تحریم نباشیم این پتانسیل در عرصه داخلی آزاد میشود و این برای ادبیات جوانهای ما بسیار خطرناک است. پدربزرگ میگوید آقای کوچکزاده چندوقت پیش به یکی از روزنامهها گفته بود"مردهشور خودتون و روزنامتون رو ببرن" در حالی که اگر تحریم بودیم میتوانست همین سخنان را خطاب به انگلیس و آمریکا بگوید. پدربزرگ میگوید پتانسیل ویژه ادبیات این عده باید به کانالهای خاصی هدایت شود که خوشبختانه اخیرا با برگزاری برخی همایشها اقدامات ارزشمندی در این زمینه صورت گرفته است.
مادربزرگ که با حقوق بازنشستگیاش یک دیش موتوردار خریده و گذاشته روی بالکن مدام دارد به ولادیمیر پوتین فحش میدهد. او میگوید این ورپریده همه کار کرد که تحریمهای ایران برداشته شود و کشور خودش تحریم شود تا از این طریق اقتصاد داخلیشان رونق پیدا کند. هربار که اخبار در مورد تشدید تحریمهای آمریکا علیه روسیه حرف میزند مادربزرگ چنان فحشهایی به پوتین میدهد که مادر به زور ما را میفرستد داخل حیاط بازی کنیم. یک بار هم که ما شکلات اسنیکر میخواستیم فروشنده گفت به خاطر تحریم دیگر وارد نمیشود. اشک در چشمان ما جمع شد اما مادربزرگ بلافاصله ما را به مغازه عباس آقا برد و برایمان کیک یزدی مخصوص خرید. ما گفتیم این را نمیخواهیم و کیک یزدی را به طاق مغازه عباس آقا کوبیدیم اما مادربزرگ با خوشرویی وسط کیک یزدی را باز کرد و نشانمان داد. در آن لحظه تاریخی در کمال تعجب دیدیم که یک نصفه گردو وسط آن جاسازی شده. آنجا بود که فهمیدیم تحریم چقدر باعث رونق و خلاقیت در تولیدات داخلی میشود. من تحریم را دوست دارم و اگر روند فعلی ادامه پیدا کند بدون تردید وقتی بزرگ شوم به روسیه مهاجرت میکنم. این بود انشای ما.